به نام قدرت مطلق الله
همسفر حدیثه
نمیدانم چگونه بنویسم و از کجا شروع کنم فقط احساسم را در قلم جمع میکنم و روحم را با قلم به پرواز در میآورم تا قلم با من همکاری کند و من احساسم را بر روی کاغذ بنگارم همیشه فکر میکردم فرشتهی مهربان در قصه هااست و در دنیای ما وجود ندارد؛ اما با دیدن خدمتگزاران کنگره ۶۰ با چشمانم دیدم که در این جهان نیز فرشتگانی هستند که فقط بال ندارند ولی بال پرواز خیلی از انسانهای ناامید و دل شکستهاند. میخواهم چند سطری از دلم برای این عزیزان بنویسم تا شاید قطرهای از محبت و عشق بیکرانشان را جبران کنم.
در آغاز این هفتهی ارزشمند هفتهی ایجنت و مرزبانی را که نماد عشق، دلسوزی و تعهد است را از صمیم قلب تبریک عرض کنم این عزیزان با جان و دل ستونهای نمایندگی را استوار نگه میدارند و شایستهی قدردانیاند.
روزهای اولی که وارد سیستم کنگره ۶۰ شدم از شنیدن کلماتی همچون ایجنت و مرزبان متعجب شده بودم و نمیدانستم که جایگاه آنها کجاست و چه کاری انجام میدهند؛ ولی با مرور زمان وقتی تلاشها و زحمات بیدریغ مرزبانها را میدیدم که با روی خوش و مهربانی از شروع جلسه تا لحظه آخر خدمت میکردند واژه مرزبانی را فهمیدم که به معنی نظم، اقتدار و تداعی قانون است مرزبانان عزیزی که ساعتها زودتر وارد شعبه شده و مشغول به خدمت میشوند و با اجرای قوانین صبر و استقامت نظم و آرامش را به نمایندگی هدیه میدهند تا ما در کنگره ۶۰ در محیطی امن و آرام آموزش ببینیم و سفر کنیم و این ایجنت محترم است که در شعبه با نظارت بر کار مرزبانان و با دیدگاهی عادلانه و مدیریتی دقیق حس خوب، اعتماد و همدلی به تک تک اعضا میدهد مانند عقابی که چیزهای ریز را هم میبیند و با عقل و درایت همیشه هدایت میکند که سیستم کنگره ۶۰ بیشتر از قبل در جهت نیروهای راستین گام بردارد پس این جایگاهها تنها مسئولیت نیستند بلکه دانشگاهیاند برای آموختن عشق، صبر، نظم و فروتنی، امیدوارم برکت این خدمتهای بیتوقع شما عزیزان در زندگیتان جاری شود.
همسفر کبری
هفته ایجنت و مرزبانان عزیز را به خانواده بزرگ کنگره ۶۰ تبریک میگویم. به روزهای قبل که برمیگردم، یادم میآید روزی را که وارد کنگره شدم، گیج و گمراه بودم، احساس غریبی داشتم، در حال فکرکردن بودم که اکنون؛ باید چه کنم؟ در همان لحظه کسانی که شال زرد و سفید بر گردن داشتند به سمتم آمدند و مرا در آغوش گرفتند.
دیگر فرصت فکرکردن نداشتم، فقط آرامشی را که آغوش آنها به روح و روانم تزریق کرده بود را حس کردم. در همان لحظه خودم را عضو کوچکی از خانواده بزرگ کنگره دانستم. برایم سؤال شد که شالهای زرد و سفید که بر گردن دارند نشانهٔ چیست؟ هیچ نمیدانستم آنها کسانی هستند که بیمنت عشق میورزند و بیمنت خدمت میکنند.
شما گرما و روشنایی دلهای تاریک و یخ زدهای شدید که با یاس و ناامیدی وارد کنگره شدند و در تلاش هستند تا در اعماق تاریکیها غرق نشوند. در این مسیر پر از سختی و چالش که روزی خودتان آن را با حالی خراب طی کردید تا به مقصد برسید، اکنون به یاری ما آمدید تا مرهم زخمهایمان باشید. برای ثروت، دانایی و سلامتی که کنگره به من و خانوادهام داد، بینهایت سپاسگزارم و حال خوب اکنون خود را مدیون شما هستم.
بیصبرانه منتظر روزهای روشنی هستم که بتوانم در جایگاههایی که من را میطلبد عاشقانه و خالصانه خدمت به خلق کنم تا بتوانم ذره ناچیزی در دریای عشق و معرفت این مجموعه باشم. سپاس از شما که خالصانه خدمت میکنید تا لبخند، آسایش و آرامش را بر چهره مردم ببینید. امیدوارم این خدمتها نور، رحمت و برکت باشد و به زندگیتان بازگردد.
رابط خبری: همسفر نازنین رهجوی راهنما همسفر امینه (لژیون هشتم)
ارسال: نگهبان سایت، همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی قائمشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
63