English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته مسافر مهرداد

دلنوشته مسافر مهرداد

به نام خدا
سلام دوستان مهرداد هستم یک مسافر

قبل از این‌که وارد کنگره بشوم،  ابتدا مصرف مواد به صورت پراکنده داشتم، یعنی در هفته یک بار مصرف می‌کردم و حال خوبی داشتم تا اين‌که مصرفم ذره ذره رسید به مصرف روزانه. تخریب مواد در من به جایی رسیده بود که در چهار دیواری منزل خودم کارتن خواب شده بودم.
ترس از همه کس داشتم و این ترس در وجودم رخنه کرده بود. افسردگی شدید گرفته بودم تا جایی که با هیچکس به خصوص خانواده‌ام حرف نمی‌زدم. یعنی در عمق تاریکی و داخل منجلاب فرو  رفته بودم! به قدری خسته بودم که آرزوی مرگ را از خدا می‌خواستم.
چند باری هم سقوط آزاد رفتم اما جواب نداد. وقتی وارد کنگره شدم همه چیز و همه افراد برایم گنگ و نامفهوم بودند.
بعد از چند روزی واقعاً احساس آرامش و راحتی به من دست داد! آنقدر با رهجو‌های شعبه راحت و صمیمی بودم که در بیرون از کنگره این احساس را نداشتم! به خاطر این‌که در کنگره همه یک رنگ هستند.
خدا را شاکرم، در این ۸ماه که سفر می‌کنم حال و هوای خوبی دارم چه در شعبه و چه در پارک لاله و یا استخر.
البته لازم به ذکر است که خودم باید تلاش و کوشش کنم و در مسیر صراط مستقیم پیش بروم.
پیروی از اصول و قوانین کنگره۶۰ برای یک مسافر لازم و ضروری است.
ممنون از راهنمای خوبم آقای حبیبی، من در عمق تاریکی بودم، ایشان راه را به من نشان دادند. من با نور و خوشبختی آشنام شدم تا بتوانم از زندگی لذت ببرم و سفرم را ادامه بدهم تا از بند اعتیاد رها بشوم.
به مرور زمان و گوش به فرمان بودن این راه ر ادامه خواهم داد.
به لطف خدا و تشکر از بنیان کنگره۶۰
دلنوشته مسافر مهرداد لژیون۱۴

رابط خبری و تایپ و ارسال مسافر مجید لژیون۷ 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .