اولین جلسه از دوره اول جشن های هفته ایجنت و مرزبان، نمایندگی لواسان به استادی ایجنت محترم مسافر بهروز، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مرزبان مجتبی با دستور "هفته ایجنت و مرزبان" 24 شهریور ساعت 17 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان بهروز هستم یک مسافر . خداوند را دوبار شکر می کنم ، یک بار برای اینکه مرا با کنگره 60 آشنا کرد و دوم برای اینکه اجازه داد تا در کنگره بمانم. موضوع آشنایی با کنگره هم همین است یعنی اینکه شما وارد یک طائفه ای می شوید و باید بتوانید آنجا ماندگار شوید. آدم ها در کره خاکی نود و پنج درصد سرکارند و در کنگره نود و پنج نفر سر کار هستند زیرا فکر می کنند آمده اند به کنگره 60 تا فقط هروئین ، شیشه ، قرص ، تریاک شان را کنار بگذارند ، برای همین وارد طائفه می شوند.
اما در این طائفه نمی مانند. کنگره خیلی جای خوبی است و من هم یک روزی جای شما بوده ام و شما هم می توانید جای من باشید. تمام این مراسم ها و این پنجاه و دو دستور جلسه برای این است که من بتوانم از این صندلی بهترین بهره را ببرم ولی چرا انسان ها در کنگره سرشان کلاه می رود؟ چون با تاریکی درونشان سفر میکنند . این توهین نیست اما تلخ است ، وقتی به یک مرد می گویید که تو چقدر مرد هستی؟ به او بر می خورد، جسم مردانه دارد، صدای دو رگه دارد اما به راستی چقدر مرد است؟ چقدر گذشت دارد؟ چقدر پدری کردن را بلد است؟ آیا خداوند را دارد؟

ما برای همین پس گرفتن مردی ها جمعه صبح ها ورزش می کنیم. همه ی مشق های کنگره برای این است که آدم ها بتوانند به سرمشق زندگی شان برسند و هیچ چیز دیگری نمی خواهد. جای تاسف دارد که افراد در کنگره فقط به درمان مواد شان فکر کنند و بعضی ها ممکن است بعد از قرن ها به این نتیجه برسند که چه اشتباهی کرده اند. و حکایت این تریاک و شیشه قرص یک مدتی جدا می شوند اما بعد ها به سراغش می آیند.
شما به کنگره آمده اید که مواد شما را کنار بگذارد با تغیراتی که میکنید. این هفته هم همه می دانیم که جشن هفته ایجنت و مرزبان است و این سفر سفری است از قهر به مهر از ترس به شجاعت از حقارت به سرفرازی و در نهایت از نفرت به طرف عشق ، بعضی دستور جلسه ها مانند وادی هفتم یا وادی یکم را شاید بگویید متوجه نشده اید اما بعضی از دستور جلسه ها را که می گویند باید قدردانی کنید را همه متوجه می شوید و موضوع قدر دانی خیلی جدی است، آنقدر که خداوند انسان های قدردان را دوستشان دارد.

پس ما سعی میکنیم با کلام و با عمل و با دانایی مان بهترین خودمان باشیم. در شیراز یکی از دوستان مشارکت می کرد و می گفت همسایه ما کور بود و من هر روز که او را می دیدم با خودم میگفتم خداوندا چشم های او را به من بده اما مرا از اعتیاد به مواد مخدر آزاد کن. انسان ها اینگونه خواسته داشته اند و با کنگره آشنا شده اند.
افراد خودشان می دانند که کنگره خوب است ولی در کنگره مرزبان که تذکر می دهد مثلا می گوید دوست عزیز از صندلی های جلو شروع به نشستن کنید سریع بهش بر می خورد و می خواهد قهر کند و چند روز هم نیاید. یک نمایندگی تازه تاسیس ، زنده به افراد آنجا است مانند دنباله های بادبادک که اگر یک بادبادک دنباله نداشته باشد اوج نمی گیرد .
.jpg)
شما هم باید به دنبال خود تازه وارد به کنگره بیاورید و این موضوع را باید جدی بگیرید و برای خودتان دنباله بیاورید اگر می خواهید اوج بگیرید. من باید بتوانم برای بعد از آشنایی با کنگره حرفی برای گفتن داشته باشم نه اینکه یک موادی می زدم و امروز با یک شربتی جایگزین کرده ام و تمام.
.jpg)
پس باید تمنای دل داشته باشیم تا اعمال مان را تغیر بدهیم.لب مرز ها همه گردش می کنند و لذت می برند به جز مرزبان. پس باید خیلی هواسش جمع باشد که کسی خارج و یا وارد مرز نشود. حکم تیر و اسلحه نیز دارد و می دان چه زمانی از آن استفاده کند. مرزبان ها در کنگره لب مرز قهر و مهر ایستاده اند و با سلاح محبت هواسشان را جمع می کنند.

در کنگره باب است که مصرف کننده ها و زشی ها را بپذیرد و کار مرزبان هم همین است و پیمان بسته است که افراد را از قهر به مهر هدایت کند. ما خودمان را که می شناسیم می دانیم که روز های اول چه کسی بودیم و چه حالی داشته ایم و درونمان چه خبر بوده.
اما خبر نداشتیم که کار یک مرزبان چقدر سخت است.اقای مهندس از غمخواره گفتند یعنی کسی که خودش کلی غم و بدی داشته و یک شهر یا یک طائفه را بهم می زده امروز تبدیل به خدمتگذاری صادق و عاشق شده است و در پیشگاه خداوند قسم می خورد که بهترین خودش باشد. از اینکه به سخنان من گوش دادید ازهمه شما سپاسگذارم.
با احترام مسئول سایت مسافر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
522