تقدیم به تمام ایجنتها و مرزبانان کنگره ۶۰ خصوصاً ایجنتها و مرزبانان نمایندگی همسفران دلیجان.
امروز میخواهم برای شما از هفتهای بگویم که نه تقویمی است و نه تاریخی؛ اما قلبها را به تپش میاندازد. هفتهای که به نام" ایجنت و مرزبانان" است و یادآور فداکاریهایی است که در سکوت تقدیم میشود.
در این هفته به پیشگاه کسانی سر فرود میآورم که مرزبانان جانهای تشنهای هستند که در جستجوی نوری به کنگره ۶۰ پناه آوردهاند.
ایجنتها: آن فرشتگان بی ادعایی که دستهایشان قایق نجاتی است برای غریقان دریای اعتیاد. آنها چراغهایی هستند که خود روزگاری در تاریکی بودهاند و اکنون روشنایی میبخشند. هر قدمی که بر میدارند قصه رهایی است و هر نگاهی که میکنند مهر بیمنت است. آنها نگهبانان حریمی هستند که در آن جانها دوباره متولد میشوند و زندگی معنای تازهای مییابد.
هفته ایجنت یادآور عشق نابی است که در سادهترین گفتارها و صادقترین نگاهها جاری است. یادآور دستهایی که بدون چشم داشت یاری میرسانند، قلبهایی که بدون خستگی دلداری میدهند.
پس ای ایجنت عزیز تو که خود روزی مسافر این راه پر پیچ و خم بودی و اکنون به کاروانبانی امین بدل شدهای تو نه با سخنرانیهای بزرگ، که با گوش دادنهایت جهان را دگرگون میکنی، نه با قضاوت که با درک کردنهایت جانها را میرهانی. هر بار که گوش میدهی گویی زخمی را التیام میبخشی. هر بار که دست یاری میدهی گویی نهالی از امید میکاری، تو قصه زندهای هستی که از تاریکیها بیرون آمد و به نور پیوست. وجود تو خود بزرگترین دلیل امید است؛ اما در آغوش امن تو ای مرزبان مهربان، در دل شبهای تار و روزهای پرتلاطم زندگی کسانی ایستادهاند که سپر آرامش هستند. آنها مرزبانان کنگره۶۰ هستند. نگهبانان حریمی که در آن امید دوباره متولد میشود. مرزبانان پاسداران ساحل نجات هستند. آنها با نگاهی مهربان و قلبی پر از عشق مرز بین تاریکی و نور را نگهبانی میکنند. هر حضورشان یادآور این است که هیچکس تنها نیست، دستهای آنان نه برای بستن که برای گشودن است، گشودن درهای محبت به روی قلبهای شکسته. صدای آنان نه برای امر کردن که برای دعوت است، دعوت به زندگی دوباره آنها با صبری بیکران گوشی شنوا و روحی بخشنده پلی میشوند بین رنج و رهایی.
ای مرزبانان کنگره۶۰ شما چراغهای راهی هستید که خود این راه را رفتهاید. شما دیوارهای استواری هستید که طوفانها را به آرامش مبدل میکنید. وجودتان هدیهای است برای همه آنان که در جستجوی روشنایی به این خانه امن پناه آوردهاند.
گاهی خداوند صورت خود را نه در آسمانها که در چشمان مهربان انسانی مینمایاند که بیمنت خدمت میکنند. شما همان صورت خدا بر روی زمین هستید.
ای پاسداران آرامش و امنیت شما نگهبان حریمی هستید که در آن جانهای آزرده بال میگسترانند تا دوباره پرواز را بیاموزند تو با سکوت محکم، با نظارت دقیق و با حضور اطمینان بخشت به همه میفهمانی که اینجا خانه امنِ خود نو شدن است. تو مرز بین امید و ناامیدی، بین هرج و مرج و نظم و بین سقوط و ایستادن را نگهبانی میکنی، نه با شمشیر که با خرد و نه با زور که با خدمتی بی ادعا.
و در نهایت شما ایجنتها و مرزبانان دو بال یک پرندهاید برای پرواز به سوی رهایی یکی با مهر و همراهی، دیگری با اقتدار و مراقبت. شما با هم تابلوی کامل یک جامعه بهبود یافته را به تصویر میکشید جامعهای که در آن هر کس سهمی در رهایی دیگری دارد. پاینده و پیروز باشید ای معماران زندگیهای دوباره.
دستهایتان پرتوان و قلبهایتان همیشه مالامال از عشق بیمنت باد.
نویسنده: مرزبان همسفر مینا
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
74