سیزدهمین جلسه از دوره هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره60، نمایندگی دامغان، با استادی راهنما مسافر محمد، نگــهبانی مسافر محمداسماعیل و دبیری مسافر عبدالرضا با دستور جلسه "وادی هفتم و تاثیر آن روی من " روز سهشنبه مورخه 18/06/1404 ساعت 17 آغاز به کار نمود.
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر:
از تمام عزیزانی که همه جوره کمک کردند تا به این مکان جدید و پر انرژی منتقل بشویم تشکر و قدردانی میکنم.
در مورد وادی هفتم؛ رمز و راز یافتن حقیقت و آنچه برداشت میکنیم.
امروزه پیدا کردن راه کار خیلی سختی نیست، در عصر تکنولوژی و ارتباطات این کار خیلی مشکل نیست مهم پیدا کردن هدف است و طی نمودن راه تا رسیدن به آن هدف.
ما در طول این زندگی خاکی میبایست هدفهایی را انتخاب کنیم که در زمان رفتن به بُعد بعد احساس بازنده بودن به ما دست ندهد، یکی از آن اشتباهاتی که همه ما در آن اشتراک داریم این بود، که یک زمانی میگفتیم دَم غنیمت است و این چند صباح عمر باید خوش زندگی کنیم، یک سال، دو سال این نعشگی چسبید و بعضی از ما چندین سال گذشت تا راه را پیدا کنیم پس هدف را درست انتخاب نکرده بودیم که این میزان خسارت به همه ما وارد شد.
فرصت زیادی نداریم برای انتخاب این گونه هدفها که تماماً خسارت برای خودمان است.
انسان اصولاً هدف محور آفریده شده است، انسان اگر هدف نداشته باشد حالش خراب است، قطعاً یک سفر اولی که دارد درست سفر میکند از یک سفر دومی که دارد در جا میزند حالش بهتر است، نه صرفاً به خاطره مقدار دارویی که مصرف میکند، برای هدفی است که دنبال میکند، این تجربه شخصی من است، چون یک سفر اولی همواره دارد برای هدفش میجنگد تا به آن برسد شاید خودش متوجه نشود اما نصف حال خوبی که دارد به خاطر این است که هدفی را در این مقطع زندگی دنبال میکند و سفر دومیها شاید خیلییهایشان با من اشتراک نظر داشته باشند، اگر هدفی نداشته باشیم تا برای آن بجنگیم به آن حال خوب نخواهیم رسید.
هدف با آرزو خیلی فرق میکند، هدف شفاف است، میگویی من ۵ سال بعد باید به اینجا برسم و برای آن روزانه تلاش میکنی، مثل سفرDst که روزانه آن را مرور میکنی، کدام یک از ما هدف داریم؟ یک هدف بلند مدت یا هدف میان مدت، مسئله بعد این است، ما باید چه هدفهایی را انتخاب کنیم تا با حالت برنده از این بُعد خارج بشویم، اینکه میگوییم کشف حقیقت، کشف همان اهداف حقیقی زندگی است، ولی پیش نیاز آن اهداف حقیقی، یک سری اهداف زمینی یا خاکی است، مثل خرید خانه، ماشین و... ولی ما اهداف را چه تعریف میکنیم؟ اهداف مادی مثل خرید خانه، خرید ماشین و... اینها را جامعه دارد به ما الزام میکند که هدفت این باشد، به عنوان مثال؛ خانههای جدید بیشتر شبیه نمایشگاه مبلمان و لوازم منزل شده تا محل استراحت، خانه مکانی است برای آرامش و خوب زندگی کردن ولی هدف اجتماعی الزام میکند که شما کار کنید و پولتان را صرف ساخت یک خانه لوکس کنید و مبل آنچنانی بخرید در خانه بگذارید جهت به نمایش گذاشتن نه استفاده از آن برای راحتی و آسایش.
پس هدف شخصی با آنچه جامعه مرا ملزم میکند خیلی فرق دارد پیش میآید که من چه میخواهم یا من چه باید بخواهم یا من چه میتوانم بخواهم، اینکه من چه میخواهم مهم است وقتی میخواهید هدفی را انتخاب کنید همیشه این را از خودتان بپرسید.
.jpg)
اینکه من چه باید بخواهم هدفی است که جامعه به من القا میکند به عنوان مثال؛ هدف از خانه ساختن این باشد که یک مکان آرامش بخش و امن داشته باشید، این سطح دانایی من است که تعیین میکند و اگر هدف خودم را پیدا کنم بازی عوض میشود به عنوان مثال؛ هدف من رهایی است و چون هدف دارم خودکار ۵ صبح بیدار میشوم، سر شب میخوابم، بدون آنکه ساعت را زنگ بگذارم، هدفی که من دنبال میکنم خودش انرژی خودش را میآورد، ولی اگر هدف من رهایی نباشد و هدف راهنمای من رهایی من باشد، راهنما باید چند برابر من تلاش کند و آخر سر هم نتیجهای نمیدهد ولی بدانید هدف شخصی انرژی را با خودش میآورد، احتیاجی نیست انرژی را از جایی بیاورید.
اینها پیش نیاز است ما باید یک سری امکانات داشته باشیم تا اهداف حقیقی را بتوانیم دنبال کنیم، خانه، ماشین، حتی رها شدن هدف نیست، اگر یک مرحله بالاتر صحبت کنیم رهایی نمیتواند یک هدف باشد، رهایی مثل ماشین میماند که خرابش کردهای و حالا آن را درست کردی، اینکه هدف نیست، با این ماشین کجا میروید، با آن چه کار میکنید، آن میشود هدف شما.
تا اینجا الزامات بود، اصلاً هدف نیست، اهداف مادی همه پیش نیازهای اهداف حقیقی است که جناب مهندس در مورد آن صحبت میکنند.
حقیقت چیست؟ آنچه بوده، هست و خواهد بود، یعنی آنچه به حقیقت من چیزی را اضافه میکند، حقیقت حقیقی آن چیزی است که با من قابل انتقال باشد.
حالا آیا بدون توان مالی میتوانیم دنبال این هدف باشیم؟ جناب مهندس میگوید نه، من هم به تبعیت از جناب مهندس میگویم نه، شما اگر هدف حقیقی را دنبال کردهاید که با شما قابل انتقال باشد، آن موقع بخشی از حقیقت زندگیتان را پیدا کردهاید، درستکاری، سخت کوشی، توانایی، غلبه بر مشکلات، حل مسئله، اینها چیزهایی است که به نفس انسان قدرت میدهد و در بُعد بعدی زندگی به کمکتان میآید، این چیزی است که به درد ما میخورد.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما تشکر میکنم.
در آخر، رهایی مسافر احسان، لژیون ششم
راهنما: مسافر مهدی
تایپ و ویرایش : مسافر رضا لژیون یکم
تصویر: مسافر علی لژیون چهارم
تهیه و تنظیم: مرزبان خبری مسافر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
40