پنجمین جلسه ازدوره هیجدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ، نمایندگی دکتر احمدرضا اراک به استادی مسافر راهنمامسعود، نگهبانی مسافر محمود و دبیری مسافر محمد با "دستور جلسه " از فرمانبرداری تافرماندهی" روز پنج شنبه مورخ۱۴۰۴/۶/۱۳راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مسعود مسافر
خدا رو شکردر نمایندگی دکتر احمد در خدمت شما باشم و امیدوارم که اتفاقا جلسه خوبی داشته باشیم من ابتدا چند دقیقه راجع به دستور جلسه صحبت می کنم و بیشتر خب دستور جلسه امروز چهاردهمی سال آزادی منصور عزیز هست که امیدوارم که جشن خوبی داشته باشیم و بابت اینه من خیلی خیلی از خداوند و منصور سپاسگزارم که این فرصت مهیا کردم که منم اینجا باشم بتونم آموزش بگیرم خب به گفته استاد سردار همه ما آمدیم برای پا به این حیاط گذاشتیم برای اینکه آموزش ببینی و سپس خدمت کنیم و در ابتدا خب من فکر می کنم به دلایلی که ما خودمون هم خیلی نمی دونیم یا شایدم یه قسمتی هم بدانیم خب جهت راه سال ها گم کرده بودیم خب من گم شده بودم خب گمگشتگانی ما گم شدیم آموزگاری من فکر می کنم که نبود خب آگاهی نبود اطلا اینجوری که برای اعتیاد ما قرن ها بی اعتیاد بود ولی درمانشم بود ولی کسی ما پیداش نکرده بود فرمانده ای واقعا نبود ولی انگار تا سال های سال یه اتفاق افتاد و در تاریکی ها من فرو رفتم و پس از شکست های خیلی زیاد خب به کنگره آمدم و اینجا واقعا اون چیزی که من به دنبالش بودم خب در کنگره شصت بود من خیلی جاها رفتم واقعا خیلی هم گوش به فرمانم بودم هرچی می گفتم انجام می دادم توی پزشکی روانپزشکی بیمارستان تیمارستان همه جا ولی واقعا راه نبود ولی کنگره شصت که آمد یه وقتا آدم فرمانبرداری انجام می ده هرچند که بگن هت بفروش بفروشیم ماشین بده و و خیلی کارهایی که ما انجام دادیم ولی فرمانده ای نبود کسی نبود که خود سخنش نافذ باشه نفوذ کنه یعنی اون کار رو انجام داده باشه ولی تو کنگره شصت که من آمدم من بارها گفتم من چایی خوردم تو نشست دیدم سالیان سال من مزه چایی یادم رفته هستم چشایی و بینایی و شنوایی و همه از کار افتاده بود ولی ما نمی دونستیم واقعا کنگره که آمدیم با گرمایی که اینجا بود یواش یواش متوجه شدیم و اون آموزشی که ما به دنبالش بودیم من واقعا من دنبال یه چیزی بودم تو کنگره پیدا کردم قبل از اعتیاد همیشه دنبال یه چیزی بودم و خیلی هم گوش می کردم استادم به من اون زمان همیشه می گفت که مسعود سفر اول سرمشق زندگیه برای همه ماها سفر اول سرمشق زندگیه اگه سفر اول فرمانبرداری کنی سرمشق های خوب یاد بگیری الفبا یاد بگیری تا بی پایان ها می تونی ادامه بدی و من این کار رو واقعا کردم من خیلی وقت ها گفتم که به من استادم می گفت صندلی بچسب من فکر می کردم بی پایین صندلی می گرفتم انقدر تو اون تاریک هام فرو رفته بودم می دونستم چی می گه و برای اینکه به استاد به فرمان هایی که می گفت گوش بدن یواشکی پای صندلی می گرفتم که خب نافرمانی نکنم یعنی تا حواسم بود که اینجا من کار رو انجام دادم الان حدود نزدیک بیست ساله تو کنگره هم در هر روز کنگره یه روز جدیده و خیلی خیلی خوشحالم بره واقعا و همین جلسه جلسه ای کاملا جدید برای هر روز برای روز جدیده به خاطر اون فرمانبرداری که تو کنگره شصت انجام دادم در این کار به فرماندهی رسیدم و در خیلی کارها دارن فرمانبرداری می کنم و قانونیه که مثل دو دوتا چهار تا باید در تمام سطوح زندگی شخص انجام بده تا بتونه زندگی خوبی داشته باشه و قسمت دوم دستور جلسه منصور عزیزه که چی مصداق همین دستور جلسه است خب یادم میآد سفر اول با منصور خیلی خیلی این کار خوب انجام دادن یعنی اون کاری که بهش محول می شد برای درمانشون برای اینکه فرماندهی جسم و جان خودشون به دست بیارن با تمام و کمال این کار واقعا به انجام رساندن گواه این کار چهارده سال رهایی که تو این آزادی تو کنگره هست خیلی کار بزرگی این بین چندین هزار نفر چند نفر تونستن در استان مرکزی برسن به چهارده سال آزادی خیلی اومدن و اونایی رسیدن اونایی به انجام ها خب به انجام ها رسیدن که فرمانبرداری کردن هر آنچه که کنگره شصت از ایشون می خواستن انجام می دادن در اون زمان آموزش هم به این شکل هم نبود واقعا به این شکلی که امروز تو جیب همه ماها هزاران سی دی هست خب و این همه الگوهای متعددی وجود داره و اون زمان می خواستی به درمان برسی به این شکل واقعا نبود خیلی سخت تر از الان بود ولی در هر برهه ای از زمان من فکر می کنم آدم اگه بخواد اگه بخواد و با اون اطلاعات اندکی هم که هست خب انسان می تونه چی به آزادی برسه به رهایی برسه و منصور تبریک بش می گم براش آرزوی موفقیت میکنم خیلی خوب این کار رو انجام دادن خدمتگزار شایسته ای هست نظم و انضباط و کارهایی که تو کنگره شصت من دیدم انجام دادن در جایگاه های مختلفی که بودن کارشون اون چیزی که از دستشون بر می آمد کوتاهی نکردم واقعا به شایستگی این کار رو انجام دادن بهشون خدا قوت می گم امروزم در جایگاه ای جن تی نمایندگی دکتر احمد هستم منصور از اون آدمایی که یه فرمان هایی که به ما دادند سینه به سینه منتقل کردیم و خیلی ها گرفتند از اون آدمایی یه که تا هستی هستن من فکر می کنم یه سری آدما اومدن بمونن یه سری آدما هم میان تماشا می کنن یه مناظرمختلفی رو می رن یه سری هم تانیمه راه باز میان و من فکر کنم درسته ما اینجور نیست بگیم ما هر کسی یه خواسته ای داره ولی من فکر می کنم که چیزی که تو کنگره شصت ما پیدا کردیم به دنبالش بودیم و الان یافتیم و این تا بی پایان ها ادامه دار هست برای خود من خب این راهی که پیدا کرده ام تازه اول راهه زندگی که من متوجه شدم ها از میلیون ها سال پیش شروع شده و تا بی پایان ها ادامه داره حالا این وسط کار قرعه به نام ما افتاده و این مسیر پیدا کنه من و منصور و خیلی از عزیزان واقعا حیف این مسیر از دست داد من با هیچ چیزی کنگره عوض نمی کنم این آقای فربد من یه پیام دادم یه وقت یه جایی گرفتم و خیلی بارها توی مشارکت گفتم واقعا این کار رو انجام نمی دم با هیچ چیز کنگره این صندلی که کنگره به من داده تا هستی هست حفظش می کنم یعنی فرمانبرداری می کنم تبریک می گم به منصور عزیز به خانم شهری به هم سفرهای منصور عزیز به آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشون تبریک می گم خداقوت می گم واقعا برای این حال و روزی که ما به دست آوردیم خیلی ها زحمت کشیدن خیلی زیاد پشت این صحنه ای که ما می بینیم هزاران انسان از خودشون از زندگیشون از وقتشون از کارشون گذشتن که ما باشیم و ان شاالله که ما هم فرماندار خوبی باشیم و این کار تا زنده ای بتونیم انجام بدیم به همه کسانی که در این سال ها با منصور همراه بودن خداقوت می گم تبریک می گم هم لژیون های منصور من خیلی برام جالبه که امروز هم رضا اینجا هم بهنام اینجا هم منصور اینا علی خیلی اینا خیلی آدمن که این همه سال موندن خب باید بری تو جاده بزنی به جاده ببینی و خیلی چیزا رو ببینی تجزیه تحلیل کنید تا ببینی که چند نفر تو چهارده پونزده شانزده از سال تو کنگره جایی که حتی کسی برای خانواده خودش دو ساعت حاضر نیست بشینه برای عزیزترین کسش من خیلی این موضوع امتحان کردم توی خیلی ها میان شکایت می کنن بچه خودش از عزیز خودش این دو ساعت بشین اینجا نتونستن من یه دنیا نریم بتونه این کار رو انجام بده اونایی که حالا سری میان خب اینا تو گلایه شکایت نمی کنن بعضی اوقات می گن چند ماهی ولی اون آدمایی که همیشه شاکی اند آدم خوبا اونایی که خودشون رو خیلی خوب می دونن و شاکین از دست بچه خودشون و عزیز خودشون حاضر نیستن دو ساعت بشینن اینجا یکی می گفت که من اصلا اگه منو یکی ببینه اینجا چی به من می گه در جایی که واقعا بهترین افراد تو کنگره هستن اینا جدا شدن پس خیلی افراد ما جدا شدن اجازه پیدا کردیم در کنار هم هستیم و خداوند بزرگ رو شکر می کنیم می تونیم خب این همه آدم در کنار هم با صلح و صفا زندگی کنیم و روز به روز حالمون بهتر بشه و خیلی جماعتی که تو بیرون دوره همن یه چه جنگ و دعوا و خیلی موضوعاتی دارن که ما تو کنگره هستیم بحمدالله با این آموزش با این فرمان خودداری با این فرمانده هایی که کنگره شصت تربیت کرده هیچ گونه مشکلی در کنگره شصت بحمدالله وجود نداره به همسفرهای محترم هم تبریک می گم خداقوت می گم به همه خدمتگزاران مرزبانان و همه ایجنت ها گفت در شهرم تبریک می گم خدا قوت می گم و براشون آرزو موفقیت میکنم به افتخار خودتون دست بزنید.png)
.png)

در ادامه جلسه صحبتهای ایجنت محترم مسافرمنصور:
سلام دوستان منصور هستم یک مسافر خوب خیلی خوشحالم قبل از هر چیزی از محبت تک تک همه عزیزان تشکر میکنم عزیزانی که در نمایندگی خودمون نمایندگیهای دیگه همکارهای خودم که حضور دارند عزیزان همسفر شرمنده محبتشون شدم خیلی خیلی ازشون تشکر میکنم بچههایی که از کلینیک اومدن لطف کردن ممنونم از همتون زیاد من اهل این چیزها نیستم یه موقع اگه از قلم افتاد عذرخواهی میکنم ولی قلباً خیلی دوستون دارم قدردان همتون هستم خوب به هر حال یه فراز و نشیب زیادی شد من یادمه تولد ۱۰ سالگیم به خانم جودکی گفتم میشه یعنی من ۱۴ سال رهاییم رو جشن بگیرم ایشون گفتن چرا که نه الان میگم میشه من ۲۰ سال رهاییم رو جشن بگیرم برا عزیزای سفر اولی و عزیزان سفر دوم فرقی نداره تجربهای که به دست آوردم میدونم واقعاً نمیشه شناختش توی این ۱۴ سال یه نیرویی منو میبرد و میآورد و الان هم نمیدونم واقعاً چیه ولی یک بار نشده بود که این نیرو به من بگه بسه دیگه برای چی میخوای بری دنبال چی هستی خیلی هم سختی کشیدم عزیزای سفر اولی من توی شرایطی بودم به کنگره پناه آوردم در شرایطی بودم شهر به این بزرگی همه درها به روم بسته بود تنها جایی که باز بود کنگره بود زودتر از همه میومدم که از آقا مسعود زودتر بیام اینقدر زود میآمدم که مرزبانها میگفتند برای چی شما اینقدر زود میای کی گفته شما زودتر از ما بیای اگر در سفر اول با راهنما چفت بشین موفق خواهید شد حسی که من دارم هنوز هم دارم دیگه برنمیگرده تصویرش رو ولی دارم من در سفر اول هیچی متوجه نشدم میخواید باور کنید یا نه اتفاقاتی که توی شعبه میافتاد من هیچی نمیدیدم من تنها کسی رو که میدیدم راهنما بود اصلاً از دنیای اطرافم بیخبر بودم واقعاً هیچی نمیدونستم آقا مهدی اشاره کرد من در اعلام سفرهام مشارکتهام چیزهایی میگفتم که ایراد گرفتن آقا جان چی داری میگی تو ما تو کنگره اصلاً این چیزا رو نداریم درست هم میگفتند ولی من عشقی که به راهنمام داشتم باعث شد که از این ورطه بیرون بیام گفتم پناه میآوردم به کنگره اینو میگم بهتون که بدونید اگر واقعاً خواست قوی داشته باشین عشق داشته باشین به نتیجه میرسه به هیچی کار نداشته باشین من به هیچی کار نداشتم یه موقعهایی اینقدر نگهبان نظم منو میذاشتن که حالشون به هم میخورد مثل الان نبود که ،عاشق این کار بودم خودمم نمیدونستم من با کت وشلوار میومدم اگه ولم میکردن کراوات هم میزدم سیگارم هم به جز وینستون چیزی نبود چی شد همه اینا رفت کنار رو صندلی لژیونم مینشستم پامو رو پام مینداختم ولی این تغییرات چی شد بچسبید به راهنماتون شفیع شما میشه نجاتتون میده هیچ راهی هم به جز این نیست ولی یه چیزی بگم به پیشینه تک تک شما این سفرتون ارتباط داره پیشینه خیلی مهمه اون ذات سرشت خمیره فطرت آدمی قبل از اینکه به دنیا بیاد خیلی موثره و نه نقش داره اون به من خیلی کمک کرد دارم از تجربیاتم در اختیار شما میذارم این تولدها باید یه پیامی داشته باشه من ۱۴ سال آمدم اصلاً نفهمیدم چطور آمدم بهشت را توی این ۱۴ سال تجربه کردم ۶۷ سالمه یه دونه قرص الان استفاده نمیکنم خیلی کم دکتر رفتم شدیدترین بیماری که گرفتم کرونا بود بعد دو هفته خوب شد به برکت معجزه دیسپ کشف آقای مهندس ایجنت بودم اون موقع اوج کرونا مریض نشدم آخراش به ما رسید ولی اگر اون بینش و آگاهی و عشق نبود بعید میدونستم بمونم چون دکتر تعجب کرد اکسیژن خونم ۸۰ بود نوشت هرجا بستری کردنت خودت رو معرفی کن میخوام ببینم ما کجا آمدیم کجا داریم زندگی میکنیم از چه علمی داریم استفاده میکنیم از چه معلمی تعلیم میبینیم ذوق خدمت را راهنمای من در من به وجود آورد از یه نقطه کوچیک شروع میشه اگه بهتون خدمت میده راهنماتون بپذیرید بعد از رهایی توی مرقد امام تو رستوران من و راهنما و آقای شرفی در یک میز با هم نشسته بودیم یه برگه گذاشت جلوی من گفت پر کن من با آقا بهنام نگاه کردیم دیدیم بالاش نوشته فرم ثبت نام مرزبانی چون و چرا نیاوردم همون نقطه باعث شده تا الان اینجا باشم ایشون منو خمین می برد نیمی از موفقیت من همین بود که خمین میرفتم و برمیگشتم لژیون در اختیار من میذاشت ببین چقدر به من میدون داده بود چقدر ما رو بزرگ کرده بود فرمانش را بردیم که الان به اینجا رسیدیم جایی هم نیست برتری نداریم خدمت میکنیم همه چیز دست راهنماست به راهنماتون وصل بشید من هرچه دارم در کنگره جدا از بنیان کنگره جدا از کاشف متد دی اس تی جدا از یادگارهایی که برای ما گذاشته لژیون ویلیام وای دیسپ خدمتهایی که کردم مدیون اونا هستم ولی کی اینا رو به من انتقال داده یک نفر با عنوان راهنما استادی که در کنارش نشستم ۱۴ سال در کنارشم خیلی چیزا ازش یاد گرفتم بزرگترین چیز استقامت در خدمت بود اون موقعها مثل الان نبود بچههایی که هم دوره بودیم میدونن چی به چی بوده ما با اپیوم سفر کردیم شما الان داروی اوتی یگیرید با افتخار وبا احترام میرید کلینیک هیچ احدی بهتون تعرض نمیکنه ما با خود تریاک ،ازهمونی که میرفتم میگرفتم از همون هم برای درمان میگرفتم این آخریا سرب هم به ما دادن جیگر گوسفند و گاو بهش اضافه میکردند حنا هم میزدند دستش هرچی به من میداد میذاشتم رو تخم چشام به خدا سنگ هم اگه میخوردیم ثر میکرد خانم جودکی میدونه من دفترچه رو که برام مینوشت کاری که میکردم شونههاشو بوس میکردم هیچی دیگه نمیگفتم ما چشمی خورد میکردیم موادمونو شما الان یک دهم هم در اختیارتونه ولی خیلیا ناز میکنن نمیرن کلینیک داروشونو بگیرن در اینجاها رو نمیدونن خیلی کنگره تغییر کرده این صندلیو مفتی به کسی نمیدادن از آقا مسعود خیلی تشکر میکنم حالا حالاها من توجه نمیشم به اندازه چیزی که فهمیدم متوجه شدم که استاد و راهنما چقدر تاثیرگذاره خیلی ازش تشکر میکنم هیچ وقت لذت سفراولو فراموش نمیکنم هیچ وقت وقتی وارد سفر دوم شدم اولین باری که حسم آلوده شد تو شعبه بین مرزبانان اختلاف سلیقه به وجود آمده بود تازه من فهمیدم چه خبره اینجا هیچییم نبود ولی تو ۱۲ ماه و ۱۶ روزه سفرم هیچی متوجه نشدم چشم و گوشم بسته بود فقط ایشونو میدیدم همین هیچ کار دیگه نداشتم به عشق ایشون میومدم به عشق ایشونم انجام وظیفه میکردم از اونورم میرفتم بیرون تازه وقتمونم تموم میشد یه ساعتم لب رودخونه وایمیستادم دیگه بیرون میکردن میگفتن آقا وقتتون تمومه برای چی موندین اینجا یادش بخیر تشکر میکنم از همه دیدهبانهایی که توی این ۱۴ سال باهاشون در ارتباط بودم تشکر میکنم مخصوصاً از آقای حکیمی سلامی ترابخانی این اواخر آقای مجدیان و دیگر عزیزان تشکر میکنم از همه همسفرا خانم جودکی از همسفرم به ویژه تشکر میکنم جاشون سبزه اینجا و در طول این ۱۴ سال در کنار من بوده خدمتش رو هنوز داره که انشالله سربلند باشه به راهنماشم خانم ریحانه تبریک میگم مبارکش باشه جاشون سبز باشه از خانم جودکی به عنوان پیشکسوت که از اول بودن و الانم تشریف دارند و باعث افتخارمونه که در کنار این عزیزان هستیم هرچی از آقا مسعود بگم کم گفتم قدرشو میدونم به اندازهای که متوجه شدم شاگردشم هنوز رهجوشم و تا هستم من رهجوشم و ایشون معلم من درسته کسای دیگه هم هستن ولی معلم اول من ایشون چو به گشتی عزیزان چو به گشتی حبیب از خود میازار نکنه خدایی نکرده راهنمامونو فراموش کنیم نکنه یادمون بره روز اول چی بودیم الان به کجا رسیدیم اینو من همیشه به ذهنم میاد خیلی جاهام شاید کوتاهی کردم در حقشون ولی هر روز که گذشته قدرشو بیشتر میدونم براش آرزوی موفقیت میکنم آرزوی سلامتی میکنم همیشه باشند خدمتگزار بوده و هستند و قطعاً هم خواهند بود کنار خانوادهشون خانم جودکی همسفرشون خانواده ۱۰۰درصد کنگرهای هستند و این یک نعمت یه برکتی برای شهرمون برای استانمون از وجود ایشون شعبه خمین به وجود آمده انشعاب پیدا کرده الان تا میلاجرد رفته تا شهباز که جای خود داره عاشق خدمتن خدمتشونو کردن اثری از خودشون به جا گذاشتند این خیلی مهمه شعبه پروین اعتصامی شعبه امیر شعبه دکتراحمد هرجا شما نگاه کنید رد پای ایشون و همسفرشون خانوادهشون هست دیگه چی از این بهتر میخوایم آدمی هستند مفید سازنده به درد بخور من آرزومه که آدم مفیدی باشم به درد بخور باشم سازنده باشم یه اثری از خودم باقی بزارم عمرمو بیهوده تلف نکنم همه هم و غمم اینه که آدم مفیدی باشم بتونم دست یه نفرو بگیرم بیشتر از این دیگه وقتتونو نمیگیرم یه بار دیگه از همتون تشکر میکنم از تک تکتون که تشریف آوردین خیلی خوشحال شدم به هر حال سعیم بر اینه که با کمترین نقص به خدمتمون ادامه بدیم از هم تشکر میکنم از همسفرم و آقا مسعود ممنونم از آقایون مرزبانان عزیزان لژیون مرزبانی که مقدمات این جشنو فراهم کردند ز راهنمای عزیز تشکر میکنم از نگهبان و دبیر عزیزم سپاسگزارم امیدوارم کسیو از قلم ننداخته باشم از همتون سپاسگزارم به افتخار آقای مهندس دست بزنید







تایپ:مسافر احمد(لژیون سوم)
تایپ:مسافر عابد(لژیون سوم)
تنظیم و ارسال:مسافر روح الله
نمایندگی مسافران دکتر احمد اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
233