English Version
This Site Is Available In English

فرمانبرداری در مسیر ارزش‌ها

فرمانبرداری در مسیر ارزش‌ها

غلام همت آن رند عافیت سوزم که در گداصفتی کیمیاگری داند. به بهانه دستور جلسه این دوره بر آن شدیم تا در خدمت راهنما همسفر نازنین باشیم و از تجارب ایشان بهره‌مند شویم. شما عزیزان را برای خواندن این گفت‌و‌گوی صمیمانه دعوت می‌کنیم.

همسفر نازنین و مسافرشان با بیش از ۲۰سال انواع آنتی‌ایکس وارد کنگره شدند. به مدت ۱۲ماه و ۲۵روز با راهنمایی مسافر احمد و همسفر خانم آنی کماندار و با داروی اپیوم سفر کردند. در حال حاضر ۹سال و ۸ماه است که آزاد و رها هستند. هم‌اکنون در جایگاه راهنمایی متد DST در قسمت همسفران و مسئول امتحانات شعبه آکادمی خدمت می‌کنند. مسافرشان نیز در جایگاه راهنمای متد DST در قسمت مسافران آقا در حال خدمت هستند.

لطفاً در ابتدا از چگونگی آشنایی و ورودتان به کنگره۶۰ برایمان بگویید و این‌که چه عاملی باعث مستدام بودن شما در این مسیر شد؟

من و مسافرم از طریق یکی از دوستان خانوادگی، زمانی که در اوج هر مشکل و مسئله‌ای که در فکر جا شود، با کنگره آشنا شدیم. عاملی که باعث مستدام بودن ما در مسیر شد فقط  یک‌چیز می‌تواند باشد و آن «عشق» است. گاهی با مسافرم به این فکر می‌کنیم که بله، عشق تنها عاملی است که از هر چیزی به خاطر بودن در کنگره بگذریم. من در کنگره مواردی  را ازخودم و زندگی‌ام متوجه شدم و درک کردم که شاید تا قبل از ورود به کنگره اصلاً به آن فکرهم نکرده بودم. من اینجا امید، روش زندگی و تعامل با حیات را یاد گرفتم و تمام تلاشم را می‌کنم که آموزش‌هایی که دریافت کردم را اجرایی کنم.

ازنظر شما آیا رسیدن به جایگاه راهنمایی ملزم به زیربنای خاصی است؛ در این ‌صورت توصیه شما برای دیگر همسفران که خواهان داشتن این خدمت هستند، چیست و بایستی از کجا شروع کنند؟

در مسیر آموزش هرچه  جلوتر می‌روم بیشتر می‌دانم که هیچ نمی‌دانم. اگر از نقطه مسئولیتی که دارم بخواهم نظر شخصی خودم را بگویم، متوجه آن شدم که بایستی منابع را ‌به‌صورت مستمر مطالعه کنم؛ ولی نتیجه حفظ کردن، یادگیری کوتاه‌مدت است. اگر هر مطلب را برای خودم کامل توضیح دهم و از سی‌دی‌های مرتبط استفاده کنم، آن موضوع در درون ذهنم ماندگار شده و با یک تمرکز کوتاه می‌توانم از آرشیو ذهنم استفاده کنم. من در واقع از مطالعه روزانه منابع آموزشی از جمله: کتاب عبور از منطقه۶۰ درجه زیر صفر و کتاب عشق شروع کردم. با روزی ۲ صفحه خواندن در مدت ۶ماه توانستم یک دور کامل منابع را اصولی بخوانم و 3ماه بعد فقط دوره کردم و یک ماه آخر، قبل از آزمون راهنمایی روی اشکالاتم کار کردم.

فرمان‌بردار بودن مسافر و همسفر چه تأثیری بر مسیر درمان شخص دارد و آیا یک ‌فرمان‌بردار خوب می‌تواند به فرمانده‌ای خوب تبدیل شود؟

اگر من و مسافرم راه درمان و زندگی درست را بلد بودیم آن‌گاه به اعماق تاریکی سقوط  نمی‌کردیم؛ درنتیجه اگر واقعاً خواهان درمان هستیم باید اول فرمان‌بردار باشیم. زمانی‌که چشم گفتن را یاد بگیرم می‌توانم مسیر درمان؛ یعنی مسیر روشنی که راهنمایم به من نشان می‌دهد را دنبال کنم تا به نور برسم. درکل اگر انسان هر مرحله از مسیرش را درست جلو برود، صددرصد می‌تواند آن راه را بیابد و به فرمانده‌ای خوب تبدیل شود، چراکه نه. همه انسان‌ها هم توانایی فرمان‌برداری و هم فرماندهی که به آن‌ها داده‌شده را دارند فقط باید آن‌ها به مرحله ظهور برسانند. بر طبق متد DST که یاد گرفته‌ایم همه‌چیز قدم‌به‌قدم امکان‌پذیر است.

«امیدواری بسیار، سبب قدم‌های محکم می‌شود. در اراده خود به جهت انجام کارها، هیچ هراسی به خود راه ندهید و پیش بروید؛ زیرا جلودار واقعی آن خداوندی است که ناممکن‌ها را در مقابل شما تعیین و ممکن می‌نماید». نظر شما در مورد این پیام چیست؟

این پیام‌ برای من زیباترین توصیف از گذشته، حال خودم و خانواده‌ام است. در ناممکن‌ترین حالت بودیم؛ اما قدم‌های محکم و امید به آینده، امروزمان را به زیبایی ساخت. من همیشه می‌گویم: «همه ما می‌توانیم مسائل و مشکلات را حل کنیم، شاید سخت و طاقت‌فرسا باشند؛ اما بالاخره یک راهی برای انجام آن‌ها وجود دارد کافی است که موقع انجام و حل آن‌ها دقت کافی داشته باشیم».

ازنظر شما عضو شدن در لژیون سردار، نوعی از فرمان‌برداری است و دنوری خود را نیز جزئی از آن می‌دانید؟

به نظرمن عضو شدن در لژیون سردار شاید نوعی از فرمان‌برداری باشد؛ اما ابتدا عشق می‌خواهد. در کنگره هیچ‌کس را برای پرداخت پول اجبار نمی‌کنند که فرمان‌برداری به‌حساب بیاید. به نظرم کسی که عضو لژیون سردار، دنور و یا پهلوان می‌شود، ابتدا یک عاشق است، سپس به درجه‌ای از بخشش رسیده که حتی از پول که انرژی دنیای مادی است، می‌گذرد. انسان زمانی که بتواند ببخشد می‌تواند به آرامش نزدیک شود.

با توجه به آموزه‌های کنگره۶۰ مبنی بر «از فرمان‌برداری تا فرماندهی»، آیا فرماندهی به معنای امرونهی کردن است و اگر چنین نیست؛ پس به چه معناست و یک فرمانروا بایستی چه خصوصیاتی داشته باشد؟

ما زمانی که اطرافیان را تحت فشار برای انجام کارها و یا عدم انجام آن‌ها قرار دهیم، بعد از یک مدت در بهترین حالت ممکن اگر بخواهند احترام ما را حفظ کنند از ما خسته شده و فاصله می‌گیرند. فرماندهی؛ یعنی مدیریت درست و به‌موقع بحران‌ها. در زمان آرامش که همه‌چیز خودش روی روال است، نقش فرمانده به‌خوبی مشخص نمی‌شود؛ ولی در هنگام بروز مشکلات است که متوجه می‌شویم چه کسی فرمانده خوب و کدام بد است. اگر بخواهم خصوصیات یک فرمانروا را در یک جمله  بگویم: «فرمانروا؛ باید مثل جناب مهندس حسین دژاکام باشد».

چه آموزشی از آموزه‌های کنگره دریافت نموده‌اید که بیش از سایر آموزش‌ها بر شما تأثیر گذاشته و همیشه در قلبتان حک‌ شده است یا به‌نوعی زیباترین حسی که از کنگره دریافت کردید؛ چه بوده است؟

بهترین آموزشی که گرفتم این وادی است: «باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند». این وادی به من یاد داد که برای تمام ‌مسیر زندگی‌ام تکیه‌ به توانایی‌های خودم داشته باشم و انتظاراتم را از اطرافیان خودم به صفر نزدیک کنم. این مسیر زندگی من است و هرلحظه‌اش را من باید تجربه کنم و درس بگیرم. درواقع دیگران هیچ وظیفه‌ای ندارند که من درس‌هایم را پاس کنم و اما زیباترین حس، حس رهایی از ضد ارزش‌هایی که گرفتارشان بودم از جمله: رهایی از نیکوتین،  غرور و منیت، رهایی از خشم نسبت به زندگی و ... . حس‌های قشنگ زیادی نیز از کنگره گرفتم و انتخاب یکی از بین خوب وخوب‌تر واقعاً سخت است.

با تشکر از راهنما همسفر نازنین، امیدواریم کنگره60 با جهانی‌شدن باعث شود همه‌ انسان‌ها از این چشمه جوشان بنوشند و سیراب شوند و خود نیز چشمه‌هایی باشند برای انسان‌هایی که به دنبال آب هستند و تشنه‌ آموزش تا به تعادل برسند.

طراح‌ سؤال و مصاحبه‌کننده: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر شادی
عکاس: همسفر مریم‌ رهجوی راهنما همسفر اسرین (لژیون بیست‌وسوم)
ویرایش: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر محترم (لژیون چهاردهم) نگهبان سایت همسفران
ارسال: همسفر نصیبه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی آکادمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .