جهان اشراق جهانی بسیار پیشرفته است و برای وصل و یا ورود به آن کانالهایی از نور وجود دارد که بایستی آنها را شناخت و برای شناخت نیاز به حس خارج از جسم است که بایستی بسیار پیشرفته و تصفیه شده باشد، فلسفه آن بر مبنای کشف و شهود شناخت حقایق است یعنی با صور پنهان کار دارد و در این مکتب نفس به عنوان جوهر نوری در نظر گرفته شده، فاصله آن با فاصله جهان افراد و مادیات است.
در مقابل آن حمکت مشا است که یک مکتب فلسفی است و بر مبنای استدلال و عقلگرایی بود، جهان اسلام نیز به آن اطلاق میشود که بر اساس فلسفه ارسطو شکل گرفته و معتقد است همه چیز بر مبنای دیدن میباشد، مکتب اشراق در بدو پیدایش در تقابل با مشا قرار گرفت، در صورتیکه هر دو درست میگفتند و نباید در مقابل یکدیگر قرار بگیرند، بنابراین هر چیز دارای دو چهره صور پنهان و صور آشکار میباشد یعنی دارای پنج حس درون و پنج حس بیرون میباشد.
در بالاترین مراحل اقطاب انسانها مانند فیلسوفان، عارفان و اندیشمندان باز در اشتباه هستند، به عنوان مثال: فردی معتقد است دنیا بر مبنای جبر است، فردی دیگر میگوید دنیا بر مبنای اختیار و فرد دیگر اعتقاد دارد که توهم است، در معقوله اعتیاد نیز به همینگونه است برخی میگویند از نظر معنوی، روحی و روانی و با ۱۲ قدم میتوان اعتیاد را درمان کرد، مانند خانهای که نیاز به تعمیر دارد؛ اما مصالحی برای بازسازی آن وجود ندارد و از سوی دیگر پزشکان تنها با دارو درمان میکنند این دو باید مکمل یکدیگر باشند.
پزشکان صور ظاهر و معتادان دوازده قدمی روح و روان آنها را درمان میکنند، بنابراین باید دو روی سکه را دید، گاهی انسانها مانند یک حوض آلوده دارای افکارمنفی، اضطراب، نگرانی، دروغ، غیبت هستند؛ اما با حرکت کردن به سمت ارزشها تبدیل به آب زلال و پاک میشویم بنابراین؛ باید به درون خود نگاه کنیم که چه افکاری درون ما فعال است. آیا دائماً در گذشته زندگی میکنیم که دچار افسردگی شویم و یا در آینده زندگی میکنیم و گرفتار اضطراب هستیم و یا اینکه در زمان حال حضور داریم؟
بایستی نسبت به تمام امور زندگی خود آگاهی لازم داشته باشیم، کم خردی نکنیم، تنها به فکر منافع خود نباشیم؛ حتی اگر دیگران به ما بدی کردند باید خیرخواه باشیم که با آرامش به زندگی خود ادامه دهیم و مانند حوضهای زلال و شفاف باشیم و برای تبدیل شدن به حوضهای زلال و شفاف بایستی حتماً از حوضهای لجن عبور کنیم، ما تابع سه نیرو خواست، تقدیر، فرمان الهی هستیم مسیر اصلی را خداوند مشخص میکند و ما تابع مسیر او هستیم و اگر طبق فرامین عمل کنیم بهترین برداشت را از زندگی خواهیم داشت.
تقدیر و فرمان الهی در کنار خواست ما معنا پیدا میکند بنابراین باید در صراط مستقیم حرکت کنیم، بدون هیچ چشمداشتی به بندگان خدا خدمت کنیم و آنها را با مسیر درست آشنا کنیم، همانگونه که ما در کنگره انجام میدهیم، هیچ چیزی در این دنیا از آن ما نیست و ما مالک هیچی نیستیم، ما فقط میتوانیم مالک عشق و محبت باشیم، زمانیکه کار درست انجام دهیم نباید از چیزی بترسیم؛ زیرا تنها نیرویی که باید از او خوف داشت نیروی الهی است، این نیرو به کسی که در راه صراط مستقیم باشد صدمه نخواهد زد.
زمانیکه به انسانها کمکهای مختلف کنیم به خداوند نزدیکتر خواهیم شد با مرگ هیچ چیز از ما کم نمیشود، آنچه مهم است نوع نگاه ما به غمها و رنجها است، غم بزرگ لعنت خداوند نیست، گاهی یک غم بزرگ میتواند ما را به بالاترین مقام الهی برساند و اصلاً مهم نیست چه چیزی باعث این غم شده؛ زیرا خداوند علت آن را تعیین میکند یا برای ما آموزش است و یا تقاص که در هر دو خیر است،بنابراین؛ باید از افکار منفی فاصله بگیریم، عینک سیاه را کنار بگذاریم و با نگاهی روشن به دنیا بنگریم؛ زیرا ما مالک هیچ چیز نیستیم، نباید درگیر تقدیر شویم بلکه باید روی خواست خود و با تلاش پیش رویم، جهان مانند کاروانسرا است هرچه داریم میگذاریم و میرویم، هیچ چیز متعلق به ما نیست و باید بدانیم زمین زمانی ندارد.
برداشت من از این سیدی این است که برای رسیدن به آرامش درونی، بیش از هر چیز باید افکار و دیدگاههای منفی را از خود دور کنم. ذهن سرشار از افکار آلوده نمیتواند آرامش و حقیقت را درک کند بنابراین؛ باید در مسیر تزکیه و پالایش افکار خود قدم برداشته و بدانم که تفکر درست کلید رهایی است، در این مسیر؛ باید عشق و محبت را راهنمای خود قرار داده و خدمت به دیگران را جز وظایف اصلی خود بدانم زیرا تنها عشق و عمل نیک است که در قلبها ماندگار میشود و مابقی موقتی و گذرا است، آنچه در نهایت برای انسان جاودان میماند، ثروت و مقام نیست بلکه قلب و اعمال نیک ما است.
همچنین نباید خود را گرفتار بازیهای تقدیر یا درگیریهای مادی کنم. تمرکز خود را روی خواستهها و هدفهای خود گذاشته و بر این باور باشم که هر چه در مسیر زندگی روی میدهد حتی اگر در ظاهر سخت و سنگین به نظر برسد قطعاً خیری در آن نهفته است، غمها و رنجها نیز دشمن ما نیستند، بلکه میتوانند وسیله رشد و آموزش ما باشند، بنابراین؛ باید هیچی را بپذیریم و سبک بار زندگی کنیم. "هیچی" یعنی رهایی از دلبستگیهای بیهوده، یعنی آزادی از اسارت افکار منفی و وابستگیهای مادی. با این پذیرش، زندگی معنا و آرامشی پیدا میکند، آرامشی که نه از بیرون، بلکه از درون میجوشد.
تایپیست: همسفر مونا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون شانزدهم)
رابط خبری: همسفر مونا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون شانزدهم)
عکس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوازدهم)
ارسال: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون بیستوسوم)
نمایندگی همسفران سلمانفارسی
- تعداد بازدید از این مطلب :
521