اولین جلسه از دور دوم لژیون سردار نمایندگی دکتر احمد اراک. به استادی مسافر غلامرضا و نگهبانی مسافر عباس و خزانهدار مسافر داود و دبیری مسافر مراد در تاریخ 11 شهریور ماه 1404 روز سه شنبه رأس ساعت 15/30 دقیقه با دستور جلسه ی( از فرمانبردار ی تا فرماندهی )آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان غلامرضا هستم یک مسافر خیلی خوشحالم که اینجام خدا رو شکر واقعا از آقای مهندس تشکر می کنم برای من الان این آموزش های نابش خیلی خوبه، از آقای دکتر، آقا مسعود راهنمام تشکر می کنم جاشون همیشه سبز چقدر زحمت کشیدن برای من برای نمایندگی همچنین از ایجنت محترم مرزبانان و خدمتگزارها ،دستشون درد نکنه همین جا دارن زحمت می کشن تبریکم می گم به عباس آقا آقامرا آقا داود امیدوارم ان شالله این خدمتها خیر و برکتش به زندگی خودتون برگرده اما در این جلسه من یادم می اومد تو مغازه نشسته بودم هشت نه سال پیش خب اعتیاد اسیریه دیگه اسارت فرق نمی کنه به قول ما اونور بازم می گفتن آقا چه نصف بست بکشی چه یه خروار بکشی تو اسیری یه پابند به خودت زدی فرمون زندگی می افته دست یه آدمای نااهل اونا می چرخونن که کجا بری کجا نری ما می گفتیم اون موقع خدایا می شه مثل آدمای عادی صبح زود بلند شیم بریم پارک بدون هیچ چیزی هر چی هم زور می زدیم نمی شه تا وقتی که اومدیم با کنگره آشنا شدیم این دستور جلسه خیلی خوب یه کلمه است ولی خیلی مفهومیه فرمانبرداری. من وقتی که خواسته داشته باشم فرمانبردار یعنی بگم چشم یعنی اطاعت کنه اوایلی که من اومدم خب یه ذره انگاری که باب میلم نبود می خواستم بگم آقا ببخشید پیرهن سفید بپوش سر ساعت بیا خب من یه آدم بی نظم سی دی بنویس قلم وخودکار نداشتیم این نفس اماره انگاری یه ذره ناراحت بود من اون کار رو انجام دادم اما من این کارا رو انجام دادم به خاطر اینکه خسته شده بودم از یه سری موضوعات گفتم خدایا این سری که اومدم هر کاری بگن یه مدت انجام می دم این فرمانبرداری ها منو انجام داد من نشد تو سفر اول حالا دوستان می دونن یه جلسه غیبت من نداشتم نشد یه دفعه پنج به بعد بیام من یک ماهی که این کار رو انجام دادم دیدم چقدر حس و حالم خوب شد من دنبال یه حال خوب بودم یه حس خوب حالا چی بود ما از کی باید فرمانبرداری کنیم یه قوانین کنگره شصت است که مشخصه یه راهنما .من گفتم بیرون آب بخورم از دیگران مشورت می گیرم.اینجا هر کاری بکنن من همیشه به دوستان گفتم آقا فکر نکن انجام بدی ولی بیرون هرکاری خواستی بکنی فکر باور کنی انقدر ایمانم به کنگره ۶۰ زیاد شد می گم آقا راهنمات گفت بشین بشین اصلا فکر نکن یه مدت انجام بده بعد خودت متوجه می شی ثمره رو می فهمی دیدی ما دنبال منافع دنبال حس خوب حال خوبیم دیگه. خب من این فرمانبرداری انجام دادم یه طرفش قوانین کنگره است راهنماست یه طرفش من آقا سر ساعت اومدن همیشه فرمان بر لباس سفید پوشیدن سی دی نوشتن گوش دادن داروها سر ساعت همون اندازه ای که راهنما می گه تمام این کار رو یک ماه دو ماه انجام بدی آدم خودش متوجه می شه چقدر حالش خوب می شه بعد از یه زمان کوتاهی وقتی که انسان رها می شه سفر اولی چه اتفاقی براش می افته همون آرزویی که من قبلا داشتمگفتم خدایا می شه ساعت شش صبح ما هم عین بقیه آدما بلند شیم آره آقا فرمان فرمون جسمم افتاد دستم بهترین چیزی که خداوند به انسان می ره اختیاره دیگه او اعتیاد اولین چیزی که از خودم می گیره اختیاره نظم و انضباط رو می گیره از آدم با فرمانبرداری و اطاعت و چشم به اصول کنگره من فرمون زندگی افتاد دستم خیلی راحت شد اما تو هر مرحله ای از زندگی ما هم هم فرمانبرداریم هم فرمانده اما تو سفر دوم من به این نتیجه رسیدم این فرمون این کیفیت این حس و حال این سیستم خوب باید نگهداری شه اینجور نیست که همه چی تموم بشه خیلی فکر کردم چیکار کنم چیکار نکنم دیدم آقا یه چیز اصلی برای من که منو تا الان نگه داشته خدمت کردن خدمت کردن باعث می شه این چیزی که به دست آوردم رو حفظ کنم خب این حالا درباره لژیون سردار می خواستم یه چیزی بگم دو تا چیز من تو این چند وقته که تو لژیون سردار بودم دو تا سه تا چیز رو یاد گرفتم خیلی دنبال پول دویدم اما هیچ موقع بهش نرسیدم هر چی زور زدم آقا زوری نیست من خودم عاشق پولم که می خواستم پول به دست بیارم اما دیدم اینجوری نیست لژیون سردار افکارم رو تعریف کرد یک یادم نره از کجا اومدم گذشته ام یادم نره که به خودم غره نشم مغرور نشوم دو شکرگزاری شکرگزاری یه کلمه است ما الان پیش خودم فکر می کنم می گم همش بگم شکرگزاری خدا رو شکر خدا را شکر خب چه فایده باید یه کاری انجام بده نمی شه که یه کاری همینجوری بگی خدا رو شکرخدا هم می گه خب خیلی ممنون خیلی ممنون جوابشه پیشت صحبت کردم خودم با خدا شکرگزاری برای من اینه من اگه بخوام این داشته هام رو حفظ کنم بهتر شه کیفیت شه باید بهاش رو پرداخت کنم من یه زمانی می رفتم در مغازه می گفتم خدایا پول خوب برسون ولی الان تو این آموزش هایی که از دوستان از کنگره گرفتم می گم خدایا شکرت که چنین اجازه ای رو دادی من بتونم برم یه خدمتی به مردم انجام بدم حالا آقا بله یه جنسی می دم دست مردم خدمته خدا رو شکر که این اجازه رو دادی من شدم کارمند فلان جا بتونم به ارباب رجوع ها خدمت کنم افکارم این باشه وقتی که با خودش ببندی دیگه مادیات می ره کنار دیگه زوری نیست خودش می آد از یه طرف پول می آد من هیچ موقع یادم نمیره اگر ما الان اینجا دور هم جمع شدیم اولین گلریزان اون هفت هشت سال پیش همیشه تو تصویرمه بچه ها چهار پنج تاش اینجا از تمام وجود مایه گذاشتن حالا گلریزان اون هرجوری بود گلریزان بود هرکی اومد گفت آقا بفرمایید این چیز من همونه که طرف می گه آقا من حالم خوبه حسم خوبه زندگیم بهتر شده هیچ چیز یا به کسی مجانی نمیدهند اگه طرفی بوده توی شرایط خیلی خوبیه شک نکنید یه کارایی داره سومین چیزی که من تو لژون سردار یاد گرفتم پول همین جوری اومد تو زندگی من و رفت تو همه زندگی ها می ره حالا خیلیا خونه اومده رفته ماشین پول همینجوری اومدن مواظب ورودی های زندگیم باشن همین پیامی که آقای نگهبان خوند وقتی که می گی از پنجاه میلیارد پنج میلیارد ندیدم من این برام پیام داره پیامش چیه می گه آقا این درآمدی که تو داری غلام یه تومن یه تومنی برای تو نیست ها پنج درصد اجازه داری باید آنی بدی. من یه دوستی داشتم حالا بچه ها می دونن چند ساله پیش اومد پیش ما درمان نشد شرایط مالی خیلی خوب تو اراک پارسال تو همین سردشت اووردوز کرد زنگ زد به من گفت حالا حالم بده گفتم من می دونم چته گفت چمه گفتم تو سنگینی تو باید سبک کنی خودت رو تو نمی تونی حالا سبک کردن بهت مال زیادی اومده بود گفتم باید سبک کنی گفت نمی تونم همین رو به من گفت همین جا اوردوز کرد خدا می دونه ما یه سری ورودی های زندگی داریم باید مواظب باشیم حالا ورودی اومده داخل هر جوری این رو من باید رعایت کنم این پنج درصد روزانه است پنج درصد رو باید انجام بدم این یه موضوع یه بحث دیگه من فکر کردم بخشندگی اینه که مثلا طرف می آد جلو مغازه من برمی گردم بهش می گم آقا ببخشید این روغنه برای شما خب من یه آدم بخشنده .این بخشیدن نیست اصلا روزانه باید من این کار رو انجام بدم این کار امورات روزانه است مثل صبحونه خوردنه اینکه بخشندگی نیست بخشندگی که تو لژیون سرداره داره برای من صحبت می کنه اون درونیه اون فهم و شعوری که من باید داشته باشم این چیزی که الان توی پیام خوند از سرمایه ای که دارم می تونم دل بکنم برای کمک کردن به انسان های دیگه یا نه اینجا یه نوع بازیه اگه کسی بازی رو یاد بگیره بیرون همه چی براش مهیا می شه بازم خیلی خوشحالم من تو این چند وقتی که لژیون سردار بودم هر چی که بلد بودم رو انجام دادم ولی دوستای جدید از من خیلی بهتر می تونن انجام بدن من خودم هستم اولین نفر حمایتشون می کنن شما هم حمایتشون کنید از آقای مهدی سهل آبادی علی سهل آبادی توی دو سالی که ما با هم بودیم اصلا زندگی کردیم خیلی چیزا یاد گرفتیم از هم هیچ مشکلی نداشتیم من از هفت هشت از بچه ها راهنماها تشکر می کنم هفت ساله با همیمآقا عباس آقا مسعود آقا مهدی فربد بچه ها قدیم واقعا جدی می گم من خاطره خیلی بیرون ساختم ولی تو هفت هشت ساله که با این بچه ها خاطره داشتم بهترین بهترین خاطرات زندگی من شد. از همتون خیلی تشکر می کنم خیلی ممنون
ودرآخر جلسه به رسم کنگره از خدمتگذاران قبلی با دادن پاکت تشکر کردن.




.



تایپ:مسافر مراد(دبیر لژیون سردار)
عکس:مسافر روح الله
تنظیم و ارسال:مسافر روح الله (کاربرسایت)
نمایندگی مسافران دکتر احمد اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
92