سلام دوستان لیلا هستم یک همسفر؛
یک امر بسیار مهم و خواسته قوی انسان فرماندهی است، لازمه اینکه فرد بتواند فرمانده لایق و شایستهای باشد این است که: اول فرمانبردار لایقی باشد. انسان عاقل میداند که با فرمانبرداری از عقل میتواند یک فرمانده لایق و شایسته باشد. اگر من با تفکر و تعقل، کارهای ساده و کوچک را شروع کنم، وارد حاشیه نشوم، اطاعت امر کنم و چشم بگویم این یعنی؛ فرمانبرداری کردن. هر چقدر بتوانم در این مسیر، خودم را قویتر کنم در نتیجه فرمانده لایقتری میشوم پس باید درست آموزش بگیرم و اجازه ندهم که منیت سد راه آموزش من باشد و باعث شود که دانایی در من متوقف شود، چرا که توقف دانایی یعنی اسیر نفس اماره شدن، که نتیجه آن این است که من نتوانم قوی باشم. یک فرمانده لایق برای دیگران کسی است که، در مرحله اول فرمانده شایستهای برای جسم، روح و روان خود باشد. برای رسیدن به فرماندهی باید از پروسه صبر عبور کرد که این کار هم سخت و هم سهل است و بستگی به دریافت آموزشهای من رهجو دارد، انشالله که بتوانیم فرمانده لایقی برای شهر وجودی خود باشیم.
سلام دوستان مریم هستم یک همسفر؛
دستور جلسه از فرمانبرداری تا فرماندهی است. به نظر من موضوع این دستور جلسه یکی از بهترین موضوعاتی است که اگر انسان آن را در زندگی عملی کند به آرامش و موفقیت میرسد. راهنمایان مسافران در کنگره۶۰ کسانی هستند که خود اعتیاد را تجربه کردهاند و پیچ و خم مسیر را گذراندهاند پس وقتی فرمانی را صادر میکنند به آن ایمان دارند و به شرایط رهجو کاملا آگاه هستند و فرمانبردار بودهاند که اکنون به فرماندهی رسیدهاند. وقتی شخصی با مصرف مواد اعتیاد پیدا کرده، فرماندهی درون خود را از دست داده و موادمخدر فرمانده جسم و روان او شده است؛ مثل شخصی که کارهای ضدارزشی انجام میدهد و از مسیر صراط مستقیم خارج شده است و اگر این افراد بخواهند از این حالت خارج شوند و فرماندهی جسم، روح و روان خود را بهدست آورند باید فرمانبردار راهنما شوند تا بتوانند هم از دام اعتیاد رهایی پیدا کنند و هم بتوانند وارد صراط مستقیم بشوند پس وقتی درست حرکت کنند و در سفر دوم به آموزش خود ادامه دهند میتوانند یک فرمانده خوب بشوند. انسان زمانی میتواند به دیگران فرمان دهد که در ابتدا خودش قادر به انجام آن فرمان باشد مثل جناب آقای مهندس که بهترین راهنما و بهترین فرمانده هستند. وقتی انسان فرمانبردار خوبی باشد، تزکیه و پالایش میشود، ذرهذره آگاهی و دانایی خود را بالا میبرد و به آن نقطه میرسد که بتواند بخشش داشته باشد و به انسانهای دردمند کمک کند چه از نظر مالی و چه از نظر آموزشی و به این آگاهی میرسد که بتواند مقداری از پول خود را به دیگران بدهد تا آنها هم به رهایی و آرامش برسند.
سلام دوستان کیهان هستم یک همسفر؛
دستور جلسه از فرمانبرداری تا فرماندهی میباشد. اولین نکتهای که به ذهن من میرسد این است که فرمانبرداری باید با آگاهی همراه باشد. من باید بدانم فرمانبردار چه کسی و چه قانونی باشم تا من را به مقصد نیکویی برساند و سر از بیراههها و ناکجاآباد در نیاورم. وقتی با بالابردن دانش و آگاهی فهمیدم که از چه کسی و چه قانونی پیروی کنم باید بدانم که اگر فرمانبردار خوبی باشم و خودفرمان نباشم در آینده در همان مسیر به فرمانده لایقی تبدیل خواهم شد. البته اگر فرمانبرداری من در مسیر ارزشها و نیکیها و راستیها باشد در همان مسیر فرمانده خوبی خواهم شد و اگر فرمانبردار نیروهای اهریمنی باشم در آینده در مسیر ضدارزشها فرمانده خوبی خواهم شد. فرمانده لایق کسی است که فرمانهایش به خوبی و بیکموکاست اجرا میشود . فرماندهی میتواند هم در صور پنهان شهر وجودی خویش باشد و هم میتواند در صور آشکار و نیروهای تحت امر انسان در تمامی بخشهای حیات باشد. در لژیون سردار یاد گرفتم که میتوانم فرماندهی اموال و داراییهای خود را نیز داشته باشم تا در جاهای مناسب بتوانم بخشی از اموال خود را ببخشم؛ زیرا با کسب آگاهی ایمان آوردهام که هدف کمکهای مالی در کنگره۶۰ کاهش درد و رنج بشر است و مقصد آن مقصد نیکو و راستینی میباشد که هم مرا به آرامش و آسایش میرساند هم کمکی است به سایر انسانها. این دستور جلسه مصداق این بیت شعر حافظ است که میفرماید :
ای بیخبر بکوش صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی؟
سلام دوستان شکیبا هستم یک همسفر؛
من وقتی وارد کنگره شدم یاد گرفتم که مسیر رشد و تغییر از فرمانبرداری شروع میشود. یعنی اول باید یاد بگیرم که اطاعت کنم، حتی اگر هنوز خیلی چیزها را متوجه نمیشوم. وقتی به راهنما، قوانین و حرمتها گوش میدهم، در واقع تمرین میکنم که گوش به فرمانعقل باشم نه نفس. اگر انسان نتواند فرمانبردار باشد، هیچ وقت نمیتواند فرمان بدهد؛ مثل سربازی که بدون یاد گرفتن انضباط، نمیتواند روزی فرمانده بشود. در سفر اول یاد گرفتم که فرمانبردار راهنمایم باشم یعنی هر چیزی میگوید انجام بدهم، سیدی بنویسم، حرمتها را رعایت کنم و ذرهذره رشد کنم. وقتی فرمانبرداری در من شکل گرفت، کمکم وارد مرحله فرماندهی میشوم. فرماندهی بر افکارم، زبانم، رفتارم و خواستههایم. فرماندهی یعنی؛ هر خواستهای که در ذهنم خطور میکند اجرا نکنم، بلکه تشخیص بدهم کدام فرمان از نفساماره است و کدام از عقل، یعنی؛ به قدرت تشخیص برسم و بر جسم، روح و روان خود فرماندهی کنم.
سلام دوستان سهیلا هستم یک همسفر؛
فرماندهی و فرمانده خوب و لایق بودن یک امر مهم میباشد و لازمه فرمانده خوب بودن فرمانبرداری خوب و درست است. اگر ما از عقل خود فرمانبرداری کنیم، میتوانیم به فرماندهی عقل برسیم هر چند کار آسانی نیست، اما مطمئن و قابل اجرا است. برای تبدیل شدن به یک فرمانده عالی لازم نیست کارهای خارقالعاده انجام دهیم، همین که کارهای روزمره را بهموقع و درست انجام دهیم کمکم به فرمانده خوبی تبدیل میشویم. وقتی عقل ما میگوید؛ لازم است به حمام بروی اطاعت کنیم و همان موقع انجام دهیم تا در انجام کارهای بزرگتر هم موفق شویم. اگر اینگونه عمل کنیم و ادامه دهیم مطمئنا میتوانیم به فرمانده خوبی برای جسم، روح و روان خود تبدیل شویم، البته ذرهذره اتفاق میافتد. وقتی که ما از نفساماره وارد نفسلوامه و سپس مطمئنه میشویم، باید نکاتی را رعایت کنیم، آن هم با دوری از ضدارزشها و حرکت به سمت ارزشها یعنی؛ تزکیه و پالایش با تجربه، تفکر و آموزش کافی میسر میشود، پس من ابتدا باید فرمانبردار خوبی باشم تا بتوانم در نهایت به یک فرمانده خوب تبدیل گردم.
رابط خبری: همسفر بیتا رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون دوم) نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
67