وقتی در مورد فرماندهی صحبت میشود، معمولاً در ذهن همه یک فرمانده نظامی تجسم میشود که لباس نظامی پوشیده و به تعدادی سرباز دستور میدهد. اما در کنگره۶۰ فرد باید ابتدا فرمانبردار باشد تا بتواند به فرماندهی برسد یعنی؛ هر چیزی به رهجو بگویند فقط بگوید چشم و اجرا کند بهخصوص راهنما، هر چه از رهجو خواست، رهجو بدون کم و کاست انجام دهد. ما برای رسیدن به فرماندهی باید از مرتبه فرمانبرداری بگذریم و فرمانبردار خوبی باشیم. از فرمانبرداری تا فرماندهی یک مسیری را مشخص میکند که از کجا به کجا باید حرکت را انجام دهیم، در اینجا فرماندهی به عنوان یک هدف مطرح شده و منظور از فرماندهی هر چیزی میتواند باشد. این یک قانون کلی است که اگر هر انسانی بخواهد صاحبنظر شود و بتواند کاری انجام دهد و در جایگاه فرماندهی قرار بگیرد شرط لازم این است که فرمانبرداری را کاملاً انجام دهد.
فرمانده لایق ابتدا باید خودش قوانین را اجرا کند و نباید با کوچکترین مسئله تعادل خود را از دست بدهد. فرماندهی میتواند هم صور آشکار داشته باشد و هم صور پنهان. صور پنهان فرمان دادن، میتواند در قسمت درون انسان باشد یعنی؛ من به دستم فرمان میدهم که این لیوان آب را بردار، پس دست من از من تبعیت کرده و من توانستهام فرماندهی را اجرا کنم یا وقتی به چشم خود میگویم باز شو یا بسته شو و یا هر عمل دیگری که قسمتهای خاص باید از من فرمانبرداری کنند.
ما این مسئله فرماندهی را در مسئله اعتیاد کاملاً متوجه میشویم ولی یک انسان سالم شاید این مسئله را کاملاً متوجه نشود. انسانی که مرتب و تمیز است، شب به موقع میخوابد، هر ساعتی که دوست داشت غذا میخورد و کارهای خود را بدون اشکال انجام میدهد، زمانی که مریض میشود مثلاً دچار بیماری قند میشود چیزی که از بین میرود فرماندهی است یعنی قبلاً هر چیزی را که دوست داشت میخورد ولی الان برایش امکانپذیر نیست، همینطور فرد مصرفکننده بعد از مدتی متوجه میشود که کارهایی که قبلاً برایش قابل اجرا بوده الان برایش قابل اجرا نیست یا به صورت مشروط قابل اجرا است، یعنی خواسته دارد، دستور هم میدهد اما اجرا نمیشود، اگر بخواهد اجرا هم شود یک شرط دارد اینکه؛ موادش را مصرف کند یا مواد بیشتری مصرف کند یا حتی نوع موادش را تغییر دهد. یک شخص همه این کارها را انجام میدهد تا آن فرماندهی را که قبلاً داشته، دوباره بهدست بیاورد. همه ما در درون خود دوست داریم که فرمانده باشیم و وقتی این جایگاه به خطر میافتد حاضر هستیم بهای سنگینی بهخاطر آن پرداخت کنیم.
وقتی میگوییم از فرمانبرداری تا فرماندهی؛ اینجا دو موضوع است که باید به آن توجه کنیم: یکی زمان و یکی تلاش و کوشش، تا بتوانیم به هدف برسیم. هر چقدر زمان بیشتری شاگردی کنیم و در این راستا تلاش و کوشش بیشتری کنیم به فرمانده بهتری تبدیل میشویم. در کنگره اگر به جایگاههای مختلف برسیم باز هم فرمانبردار هستیم و در این مسئله زمان خیلی خیلی مهم است و ما باید به آن توجه کنیم و فکر نکنیم اگر به جایگاهی رسیدیم دیگر به آموزش نیاز نداریم. حالا وقتی توانایی ما افزایش پیدا کرد و قدرت ما زیاد شد دامنه فرماندهی ما هم افزایش پیدا میکند. در همه مراحل زندگی اگر خوب نگاه کنیم میفهمیم که، آن چیزی که در انسان نیروی ادامه را بهوجود میآورد این است که به انجام دادن یکسری چیزها توانمند میشود یا میتواند فرماندهی یکسری نیروهایی که خداوند در اختیارش قرار داده است را بهدست بگیرد.
هر کاری که انسان انجام میدهد و از انجام دادنش احساس خوبی به او دست میدهد یعنی؛ به نیروهای خودش مسلط شده و این یعنی فرماندهی. موضوع مهمی که وجود دارد این است که وقتی ما در مورد فرمانبرداری در کنگره صحبت میکنیم فقط چشم گفتن و خواسته داشتن، تنها کافی نیست بلکه باید عملکرد و تلاش هم پشت آن باشد. وقتی من فقط چشم میگویم و عمل نمیکنم و در جهت اهداف کنگره هیچ تلاشی نمیکنم قطعاً فرمانبردار خوبی نیستم و فرمانده خوبی هم نمیشوم؛ مثلاً سیدی نمینویسم، در امتحان شرکت نمیکنم، خدمتی انجام نمیدهم، در لژیون سردار شرکت نمیکنم و هیچ کمک مالی به کنگره نمیکنم و فقط میگویم چشم. عضو لژیون مالی شدن هم جز همان مسیری است که از فرمانبرداری تا فرماندهی باید طی شود و بدون حرکت و تلاش و بدون ازخودگذشتگی قطعاً ما به هدف خود، که رسیدن به فرمانعقل، ایمان و فرماندهی است نخواهیم رسید. همانگونه که یک پادشاه یا حاکم مقتدر باید کل برنامه خود را به اجرا در بیاورد تا در جای خود محکم و استوار باشد.
منابع: کتاب۶۰ درجه زیر صفر، سیدی از فرمانبرداری تا فرماندهی (استاد امین)
نویسنده: دنور همسفر فاطمه راهنمای تازهواردین
رابط خبری: همسفر بیتا رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون هشتم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون دوم) نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
104