بسیاری از قوانینی که در علم فیزیک و ریاضیات جاری هستند در صور پنهان انسان هم وجود دارند. مبحثی که خیلی تأثیرگذار است و علم فیزیک براساس آن پایهگذاری شده، مبحث نیرو است. نیروهای هستی از نظر ماهیت به چهار گروه تقسیم میشوند: ۱. نیروی جاذبه ۲. نیروی دافعه ۳. نیروی هسته قوی ۴. نیروی هسته ضعیف
در جهانبینی نیرو معادل حس است و اگر درون انسان حس بهوجود بیاید، انسان را به حرکت در میآورد؛ ولی اگر حس نباشد انسان حرکت نمیکند و برای اینکه حس بهوجود بیاید بستر تنها کافی نیست و این موضوع خیلی مهمی است. وقتی میگویند که جامعه شرایط خوبی ندارد و باعث میشود که انسان دچار فساد و تخریب شود. باید بگوییم که اگر جامعه خیلی مناسب باشد، فقط یک محیط یا بستر است که اطراف خودش یک میدان جاذبه بهوجود میآورد؛ یعنی محیط مناسب برای جذب شدن و کاری خارج از آن را نمیتواند انجام دهد.
در کنگره اعتقاد بر این است که اگر کسی درمان را شروع کرده و ساختار اعتیاد را در درون خود از بین ببرد، از جاییکه همه مصرفکنندهها هستند بهراحتی عبور میکند. اگر ما احساس خوبی نسبت به کسی یا محیطی پیدا میکنیم آن حس در درون ما هم وجود دارد و آن محیط یک میدان خوب به حساب میآید؛ ولی اگر از کسی یا محیطی احساسی دریافت نکنیم، هیچ حسی هم در درون ما به وجود نمیآید که این حس میتواند ناشی از صفات خوب باشد یا بد. خیلی وقتها ما یک رفتاری از کسی می بینیم که اصلاً خوشمان نمیآید و این یعنی ما هم درگیر آن مسئله هستیم و آن حس در درون ما نیز وجود دارد.
در کنگره60، همهچیز دارای یک صور پنهان و آشکار است. صور آشکار؛ یعنی اینکه از وجود ساختاری در درون خودمان اطلاع داریم و آن را حس میکنیم؛ اما گاهیاوقات یک صفاتی در درون ما هست که از آن بیخبر هستیم، در واقع آن صفت یا ویژگی در صور پنهان ماست برای مثال: ممکن است من از کسی که حسادت میکند بدم بیاید؛ اما بعد از چند سال خودم تبدیل به یک آدم حسود میشوم. این حسادت در درون من وجود داشته و فقط زمان میخواست که رشد کند.
وقتی من در مورد کسی قضاوت میکنم و حس بدی به او دارم انگار با موشک به شهر وجودی او شلیک کردم و چون این شلیک از یک انسان با تمام نفرت بوده، آن شخص شلیک را حس میکند. خیلی از انسانها در یک زمان با چندین نفر جنگ و جدال دارند و چون آن حسی که به دیگران دارند به خودشان برمیگردد، حالشان خراب میشود.
مشکل اصلی انسان تاریکی نیست؛ مشکل این است که آن تاریکی که در آن قرار دارد را نمیبیند و زمانیکه به آن پی ببرد 50درصد از مشکلاتش حل میشود؛ اگر همه علما و حکما به من بگویند که تو یک صفت بد داری تا زمانیکه خودم به آن صفت در درون خودم دست پیدا نکنم و نبینم، باور نمیکنم. هرکس بتواند دیگران را قضاوت نکند، روش زندگیاش مثل علما و حکما است؛ چون آنها اصلاً به این موضوعات کاری نداشته و ندارند و اگر بتوانیم به اینصورت زندگی کنیم، دنیای قشنگی خواهیم داشت.
نتیجهای که من از «سیدی قضاوت استاد امین» گرفتهام این است که قضاوت یک حس منفی است و اگر بخواهیم بهطور مداوم در حال قضاوت کردن دیگران باشیم، از عیبهای خودمان غافل میشویم؛ ولی با آگاهی میتوانیم به جای قضاوت کردن دیگران به عیبهای خودمان پی ببریم و آنها را رفع کنیم. قضاوت باعث جنگهای درونی انسان میشود و همانطور که جنگهای بیرونی تخریب دارند، چهبسا جنگهای درونی تخریبش بیشتر است و حل این مشکل با تزکیه و پالایش انسان و رد شدن از تمامی تاریکیها میسر است. انسان باید به نقطهای برسد که کنار مغزش یک سطل زباله بگذارد که تمامی افکارهای منفی و قضاوتها را داخل آن سطل بریزد و از آنها عبور کند و تا وقتیکه درون تاریکیها نرویم و از آنها عبور نکنیم، به روشنایی و نور نمیرسیم و اگر ما قضاوت نادرستی در مورد دیگران بکنیم، کائنات تمام تلاش خود را میکند تا ما را در آن شرایط قرار دهد؛ بنابراین ما انسان نشدهایم تا قضاوت کنیم؛ بلکه انسان شدهایم تا مهربانی کنیم و عشق بورزیم و اگر بهطور مداوم بخواهیم قضاوت کنیم، فرصت عشق و مهربانی نداریم.
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
81