English Version
This Site Is Available In English

باید فرمانده جسم خود باشیم

باید فرمانده جسم خود باشیم

جلسه سیزدهم از دوره سی و نهم سری کارگاه‌های آموزشی، خصوصی مسافران کنگره۶۰ نمایندگی شیخ‌‌بهایی اصفهان با استادی مسافر سعید و نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر قدرت با دستور جلسه «از فرمان‌برداری تا فرماندهی» در روز یکشنبه ۹ شهریورماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

 

خلاصه سخنان استاد:

  • سلام دوستان، سعید هستم یک مسافر
  • ابتدا از نگهبان جلسه، ایجنت محترم، مرزبان‌های گرامی و راهنمایم آقا ابوالفضل که این فرصت را به من دادند تا در این جایگاه خدمت کنم، تشکر می‌کنم.
  • موضوع دستور جلسه این هفته که توسط مهندس مطرح شده به نظر من اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد. این یک قانون اساسی است. هر کسی که می‌خواهد به جایگاه فرماندهی برسد، بدون استثناء و بی‌ هیچ راه گریزی باید ابتدا از مرحله فرمانبرداری آغاز کند؛ اما اصلاً فرماندهی یعنی چه؟ چرا باید به این درجه برسیم؟
  • وقتی اسم فرماندهی به میان می‌آید، اولین تصویری که به ذهن خطور می‌کند، شاید فردی است که در جایگاهی بالا ایستاده و عده‌ای در مقابلش به احترام نظامی ایستاده‌اند؛ دستوراتش را با چشم بسته اطاعت می‌کنند و به او ادای احترام می‌کنند یا شاید کسی که پشت میز بزرگی نشسته و بقیه دورش حلقه زده‌اند! بله، معمولاً این مفهوم با تشبیهات نظامی همراه است؛ اما در کنگره۶۰، مفهوم فرماندهی کاملاً متفاوت است. منظور از رسیدن به فرماندهی در کنگره این است که بتوانیم بر جسم و نفس خودمان در شهر وجودی‌مان، فرمانروایی کنیم.
  • در دوران مصرف همه ما تاریکی را تجربه کردیم. زمانی که جسم و بسیاری از رفتارهایمان تحت کنترل خودمان نبود. چقدر کارها بود که می‌خواستیم انجام دهیم؛ اما نمی‌توانستیم! توانایی‌هایی داشتیم که از دستشان داده بودیم و حتی ساده‌ترین کارها هم برایمان دشوار شده بود. مثلاً: صبح زود از خواب بیدار شدن، انجام کارهای ساده،
  • قول دادن به دوستانمان؛ خیلی وقت‌ها به قول‌هایمان عمل نمی‌کردیم چه در خانواده و چه در زندگی روزمره. جاهایی که باید ساکت می‌بودیم، پرحرفی می‌کردیم و جاهایی که باید حرف می‌زدیم و حقمان را می‌گرفتیم، سکوت می‌کردیم. توانایی صحبت کردن برای احقاق حقمان را نداشتیم و از این بابت در دوران تاریکی همه ما ضررهای زیادی دیدیم. دلیل همه این‌ها چه بود؟ بله از دست دادن فرماندهی خودمان.
  • دیگر خودمان نبودیم که فرمان می‌دادیم، بلکه این مواد بود که زمام امور را به دست گرفته بود. لحظه به لحظه تصمیمات ما به نوع و میزان موادی که مصرف کرده بودیم، بستگی داشت. مواد مخدر بود که به ما می‌گفت چه کاری انجام دهیم و عقل ما دیگر نمی‌توانست برایمان تصمیم بگیرد.
  • حتی روی غذا خوردنمان هم تأثیر گذاشته بود؛ کنترل نفس از دستمان خارج شده بود. نفس در واقع مجموعه‌ای از خواسته‌های ماست و در آن زمان، خواسته‌های بسیاری داشتیم. اتفاقاً خواسته‌هایمان هم اغلب خوب بودند! مثلاً می‌خواستیم مال کسی را نخوریم یا کار ضد ارزشی انجام ندهیم؛ اما واقعاً در توانمان نبود. بله، کنترل نفسمان را به کلی از دست داده بودیم؛ اما با ورود به کنگره۶۰، گام‌به‌گام در مسیری صحیح قرار گرفته و تحول جایگاه‌ها به تدریج آغاز می‌گردد. این فرایند بازیابی فرماندهی، یک‌ شبه محقق نمی‌شود؛ بلکه مرحله‌به‌‌مرحله و با پیشرفت تدریجی همراه است. زیبایی این مسیر در آن است که هرچه در آن پیش‌تر می‌رویم، لذت و شعف بیشتری را به ارمغان می‌آورد. تغییر جایگاه، خود منبع انرژی و شادی است و این دگرگونی از همان بدو ورود آغاز می‌شود.
  • تصور کنید فردی که تنها چند هفته از حضورش در کنگره می‌گذرد، مصرف مواد مخدر را قطع می‌کند. این اقدام به خودی خود، تحولی عظیم در جایگاه اوست. پیش از این ممکن بود چندین نوع ماده مخدر مصرف کند؛ اما اکنون پس از چند هفته، مصرف مواد به کلی متوقف شده و روند درمان با داروی مناسب آغاز می‌گردد. این گام پیشرفتی بزرگ محسوب می‌شود که موجبات شادی و تولید انرژی درونی را فراهم می‌آورد.
  • در ادامه مسیر درمان، دوز داروی تجویز شده به تدریج کاهش می‌یابد. شاید برای ما که در کنگره با این فرایند خو گرفته‌ایم، این موضوع عادی به نظر برسد؛ اما اگر دوران مصرف را به یاد آوریم، درمی‌یابیم که تفاوت از زمین تا آسمان است. در آن زمان برای کسب انرژی و انجام کارهای روزمره ناچار به افزایش دوز مصرفی مواد بودیم؛ اما در کنگره، قاعده برعکس است. برای رسیدن به انرژی و حال بهتر باید دوز داروی تجویز شده را راهنما کاهش دهد. همین کاهش تدریجی است که به بهبود حال ما منجر می‌شود و این تضاد یکی از شگفتی‌های کنگره و این مسیر درمان است.
  • ما می‌توانیم بر روی تمام توانایی‌هایی که از دست داده بودیم و اکنون باز یافته‌ایم، تفکر و تعمق کنیم و از آن‌ها لذت و انرژی بگیریم؛ اما برای رسیدن به این انرژی و لذت، یک شرط اساسی و اجتناب‌ناپذیر وجود دارد یعنی فرمان‌برداری؛ ابتدا باید به فرمان گوش فرا داد تا بتوان به جایگاه فرماندهی رسید. فرمان‌برداری در کنگره با مفهوم رایج آن در بیرون تفاوت دارد. در اینجا قرار نیست بله قربان‌گوی کسی باشیم؛ بلکه صرفاً باید به سخنان راهنما گوش فرا دهیم. راهنما هرگز دستور شخصی به ما نمی‌دهد. هر فرمانی که راهنما به ما می‌دهد، پشتوانه آموزشی عمیقی دارد که به نفع خود ماست. به عنوان مثال اگر راهنما تأکید می‌کند که سی‌دی را حتماً باید بنویسید، نگارش سی‌دی به حال راهنما تأثیری ندارد؛ اما آموزش پشت آن این است که با نگارش سی‌دی، قدرت تحمل ما افزایش می‌یابد و اطلاعاتمان بالا می‌رود. تمام سخنان و فرامینی که در کنگره به ما داده می‌شود به خاطر خود ماست و پشتوانه آموزشی دارند که باید از آن‌ها بهره ببریم.
  • در پایان سخنانم، خطاب به تازه‌واردانی که در این جلسه حضور دارند و کسانی که در اوایل سفرشان هستند، توصیه‌ای دارم. اگر از فردی باتجربه در کنگره (کسی که سال‌هاست رها شده و یا شال راهنمایی دارد) بپرسید: ما تازه می‌خواهیم سفرمان را شروع کنیم و می‌خواهیم بدانیم آیا می‌توانیم رها شویم یا خیر؟ مطمئن باشید که پاسخ او این خواهد بود: دو شرط اساسی دارد اول اینکه خواسته قوی داشته باشید و دوم فرمان‌بردار باشید.
  • امیدوارم این جلسه فرصتی باشد برای کسانی که تازه سفرشان را آغاز کرده‌اند تا از این سخنان و دستور جلسه‌ای که این هفته در مورد آن بحث می‌شود به این نتیجه برسند که با خواسته‌ای قوی و فرمان‌برداری سفرشان را آغاز کنند؛ سفری بسیار نیکو داشته باشند و ان‌شاءالله لذت رهایی و لذت فرمانده بودن را در وجود خویشتن حس نمایند.

 

  • تایپ: مسافر رسول (لژیون۱)، مسافر شایان (لژیون۳)، مسافر خشایار (لژیون۲۱)
  • ویراستار: مسافر رضا (لژیون۱۶)
  • عکس: مسافر نیما (لژیون۵)
  • دیتا‌شو: مسافر محمدحسین (لژیون۱۹)
  • سیستم صوتی: مسافر علی (لژیون۱۰)
  • مرزبان خبری: مسافر محسن 
  • تهیه و ارسال: مسافر حمزه 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .