English Version
This Site Is Available In English

فرمانبرداری بی‌چون‌وچرا، شرط رشد در کنگره

فرمانبرداری بی‌چون‌وچرا، شرط رشد در کنگره

جلسه یازدهم از دوره چهل و چهارم کارگاه‌های آموزشی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی راهنمای محترم مسافر روزبه، نگهبانی مسافر امیر و دبیری موقت مسافر نادر، با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» و در ادامه تولد پنجمین سال رهایی مسافر سعید در روز شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان روزبه هستم یک مسافر. خیلی خوشحال هستم که امروز در این جایگاه در خدمت شما عزیزان قرار دارم. از نگهبان، دبیر ارجمند ایشان، ایجنت و گروه مرزبانی از بابت دادن این فرصت به بنده تشکر می‌کنم.

امیدوارم همه ما بفهمیم که کجا آمده‌ایم چراکه تمام بهانۀ کنگره آمدن برای این است که من بفهمم کجا هستم. من گم شدم و کنگره سعی دارد آدرس من را به خودم بدهد و اعتیاد یک بهانه بود. کوچکترین چیزی که یک مسافر می تواند از کنگره برای خودش برداشت کند، درمان اعتیاد است! دستور جلسه امروز این نکته را به من گوشزد می کند که اگر می خواهم یک فرمانده باشم، باید فرمانبردار باشم.

فرمانبرداری یعنی تک‌تک چیزهایی که به من می‌گویند را اجرا کنم، نه اینکه چیزهایی که خوشم می آید و برای من راحت‌تر است را قبول کنم اما چیزی که برای من سخت‌تر است را قبول نکنم. اگر مثلا لباس سفید پوشیدن که کار راحتی است را انجام بدهم ولی سی‌دی نوشتن که کار سخت‌تری است را انجام ندهم، به معنای فرمانبرداری نیست. فرمانبرداری یعنی بی چون‌وچرا آن کار را انجام دهی حتی اگر باب میل تو نباشد و تو را در خستی بی‌اندازد!

اگر در کنگره به کسی اجازه تغییر جایگاه داده می‌شود به خاطر فرمانبردار بودن آن شخص است. ما نمی‌توانیم هیچکس را در کنگره پیدا کنیم که به مقام بالا دستی خود پاسخگو نباشد! حتی دیده‌بان‌ها هم پاسخگو هستند و من به عنوان یک راهنما نمی‌توانم خلاف آن عمل کنم. در کتاب آسمانی هم گفته می‌شود که خداوند پرهیزکاران را دوست دارد اما پرهیز از چه چیزی؟ از ضدارزش‌هایی که فرمان آن داده‌شده‌است.

تنها شخصی که نیاز ندارد به بالادستی خود پاسخگو باشد قدرت مطلق یا الله است. حتی پیامبر هم باید پاسخگو باشد و از خداوند فرمانبرداری کند. امکان ندارد که کسی بتواند بدون چشیدن سختی و زحمت فرمانبرداری، به جایگاه فرماندهی برسد.

قسمت دوم دستور جلسه تولد آزادمردی مسافر سعید است. آقا سعید اولین رهجو و اولین رهایی لژیون دهم نمایندگی ارتش بودند. لطفی که شامل حال سعید شد این بود که فهمید حتی اگر نمی‌رسد خیلی از کارها را انجام دهد، بند خودش با کنگره را وصل نگه دارد. این خیلی اهمیت دارد که وقتی دوره خدمتی ما تمام می شود بند ما با کنگره حفظ شود.

وقتی ما گنج رهایی را بدست آوردیم تا حدی زورمان می رسد که آن را حمل کنیم و بعد از یک یا دو یا پنج سال باید آن را زمین بگذاریم اما اگر بند ما وصل باشد، می توانیم خیلی آن را حمل کنیم. سعید در این مسئله تفکر کرد، خدمت گرفت و تا امروز خدمتگزار است و نگذاشت این بند قطع شود.

امیدوار هستم از الان به بعد هم به همین صورت باشد و این روز را در راس به جناب آقای مهندس، خود مسافر سعید، همسفر ایشان، راهنمای همسفر ایشان و به کل خانواده کنگره تبریک می‌گویم. انشالله در ادامه برای آزمون راهنمایی بخواند و تولد بعدی ایشان را با شال راهنمایی جشن بگیریم.
ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

خلاصه سخنان مسافر سعید:
سلام دوستان سعید هستم یک مسافر. خدا را شکرگزار و سپاسگزار هستم که راه کنگره را به من نشان داد و من برای آموزش‌گرفتن به اینجا فرستاد. از آقای مهندس سپاسگزار هستم و معتقد هستم مثل ایشان در دنیا وجود ندارد. ارزش ایشان بسیار بالا است و ما باید قدردان ایشان باشیم.

از راهنمای خودم آقا روزبه بسیار تشکر می کنم که واقعا برای من زحمات زیادی کشیدند و وقت گذاشتند. از همسر خودم تشکر می کنم چراکه در دورانی که در سیاهی بودم خیلی ایشان را اذیت کردم و الان فقط سعی خودم را می کنم تا جبران کنم. همچنین از راهنمای محترم همسفر خودم هم تشکر می کنم. در آخر از همه شما تشکر می کنم که اگر نبودید من هم اینجا نبودم و کنگره ای هم وجود نداشت.

اگر از من بپرسند چند سال داری می گویم پنج سال و چهار ماه یعنی از زمانی که رها شدم تازه دارم بزرگ می شوم و می خواهم یاد بگیرم تا بخوانم و بنویسم و این یاد گرفتن فقط به نفع خودم و اطرافیان من است. بزرگی به سن و سال نیست و کیفیت مهم است. من هم سعی می کنم تا روز به روز بهتر شوم و در این راه از وادی اول خیلی استفاده می کنم و سعی می کنم تا به وادی چهارده برسم.

آقای مهندس بهشت را روی همین زمین به من نشان داد. کسی خوش خلق‌وخو باشد، بامرام باشد و گذشت داشته باشد و به طور کلی تمام صفت‌های ارزشی را داشته باشد در بهشت است. برعکس آن هم کسی که در مواد و سیاهی و دروغ و ضدارزش‌ها باشد دقیقا وسط جهنم است.

من دو بار سفر کردم و از راهنمای خوب اول خودم آقای خانمحمدی بسیار تشکر می کنم. راهنما فقط راه را به ما نشان می دهد و با ما سفر نمی کند. این خود من هستم که گوش می کنم یا نه وگرنه هیچ راهنمایی همسفر رهجو نیست و فقط راه و چاه را به ما یاد می دهد. راهنما به من می گفت زود بیا ولی من دیر می رفتم، دارو را سر موقع نمی خوردم و آنطوری که باید دل نمی دادم. من رها شدم ولی چون فرمانبرداری نمی کردم، فونداسیون من خوب ریخته نشده بود.

انشالله سفر اولی‌ها فرمانبردار باشند و نتیجه آن را هم می گیرند. انسان درست مثل کشاورزی است و هرچه بکاریم برداشت می کنیم. هر کدام از ما اینجا ظرفی داریم و به اندازه آن از این اقیانوس بر می داریم. من باید ظرفیت خودم را بالا ببرم تا بتوانم از اقیانوس عظیم بیشتر برداشت کنم.

خلاصه سخنان راهنمای محترم همسفر مینا:
سلام دوستان مینا هستم یک همسفر. تولد آزادمردی آقا سعید را به جناب مهندس و خانواده ایشان، خود آقا سعید و بهاره جان تبریک می‌گویم. امیدوار هستم از این دستت تولدهای آزادمردی زیاد داشته باشیم ‌و این شعبه به همین قدرت ادامه دهد.

همه انسان‌ها به دنبال فرماندهی هستند و به همین دلیل از خودشان غافل می‌شوند و می‌خواهند زور بگویند و حرف خودشان را به کرسی بنشانند. فرد وقتی به دنبال مواد هم می‌رود می‌خواهد فرماندهی را به دست بگیرد ولی بعد از مدتی مواد بر او فرمانروا می‌شود!

من به عنوان یک همسفر تمام مسائل مربوط به مسافر خودم را دیده و چشیده‌ام و متوجه هستم که با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کنند ‌ولی از ایشان تشکر می‌کنم که با تحمل این مشکلات، من را به چنین جایی آورد. هرچند این اتفاق در گذشته بسیار بد و آزاردهنده بود ولی بازآمد بسیار خوبی داشت پس چیزی که ما فکر می‌کنیم خیلی بد است، ممکن چیزهای بسیار خوبی در بر داشته‌باشد.

امیدوار هستم شاهد جشن رهایی همه سفراولی‌ها باشیم و صحبت‌های آقا سعید یک الگو‌ برای این افراد باشد تا از ابتدا به گونه‌ای سفر کنند که دچار مشکلات نشوند. مجدد این روز را به کل خانواده کنگره ۶۰ تبریک می‌گویم.

خلاصه سخنان همسفر بهاره:
سلام دوستان بهاره هستم یک همسفر. خیلی خوشحال هستم که چنین جایگاهی را تجربه می‌کنم. قبل از اینکه من وارد کنگره شوم‌ راه خودم را گم کرده‌بودم و تلاش زیادی می‌کردم که یک راه‌حل برای مشکل او پیدا کنم. ما تمام راه‌ها را امتحان کرده‌بودیم و هر بار به در بسته می‌خوردیم و من خیلی ناراحت بودم که نمی‌توانستم برای او کاری انجام دهم.

جلسه اولی که در کنگره شرکت کردم سوالات زیادی در ذهن من بود و انگار آقای زهرایی که آن روز استاد جلسه بودند، جواب تمام سوالات من را می‌دادند. این موضوع باعث شد به کنگره بیایم و با اصرار من، مسافر خودم را هم بیاورم. بعد از اولین جلسه‌ای که باهم شرکت کردیم به من گفت: من تازه تریاک را کنار گذاشتم و الکل مصرف می‌کنم، چرا باید دوباره سراغ تریاک بروم؟

من برای مدتی به تنهایی در جلسات شرکت می‌کردم و متوجه شدم خودم تخریب‌های زیادی دارم پس باید اول برای خودم شرکت کنم. با آموزش‌هایی که گرفتم سعی کردم در فرصت‌های مناسب پیش مسافرم از خوبی‌ها و راهکارهای کنگره صحبت کنم اما این موضوع حدود چهار سال طول کشید تا ایشان جذب کنگره شوند! خدا را شکر بعد از مدتی به‌ کنگره رفت، مشاوره و آموزش را شروع کرد و به خوبی هم این کار را انجام داد.

من زمانی که در جلسات شرکت می‌کردم همیشه برای سعید تصویرسازی می‌کردم و می‌دیدم که گل رهایی را دریافت می‌کند و این اتفاق هم افتاد. می‌خواهم به سفراولی‌ها و همسفرانی که به تازگی آمده‌اند بگویم که ممارست بورزند و تلاش کنند.

من هم به نوبه خودم صمیمانه از همه کسانی که حضور پیدا کردند، جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان، آقا روزبه، راهنمای خودم‌ خانم مینا، تمامی مرزبان‌ها، ایجنت‌ها و تمامی راهنمایان تشکر می‌کنم. آرزو می‌کنم تمام کسانی که مثل روز اول من اینجا هستند بدانند که اینجا تنها جایی است که می‌توانند جواب بگیرند.

تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر محمدرضا
نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .