English Version
This Site Is Available In English

فرمانبرداری از عقل

فرمانبرداری از عقل

فرماندهی، یعنی این‌که ما بتوانیم از نیروهایی که در اختیار ما هستند، استفاده کرده و بر آن‌ها مسلط باشیم و این موضوع برای هر انسانی لذت‌بخش است. این فرماندهی می‌تواند صور آشکار و پنهان داشته باشد.

فرماندهی در صور پنهان: اگر من بتوانم از نیروهایی که خداوند در وجود من نهاده استفاده کنم، اعضای شهر وجودی من کاملاً از من فرمان بگیرند و بتوانم آن را آباد کنم، کنترل ذهن خودم را در اختیار داشته باشم و هر فکری به آن راه پیدا نکند، فرمان‌هایی که به جسم خود می‌دهم اجرا شوند و حس من با جسمم هماهنگ باشد، یعنی من به فرماندهی شهر وجودی خودم رسیده‌ام.

زمانی‌که به خود دستور می‌دهم که اذان صبح بیدار شوم، صبح‌ها به پیاده‌روی بروم، تا لنگ ظهر نخوابم، تکالیف خود را چه راجع‌به کنگره باشد یا زندگی شخصی به‌موقع انجام بدهم و سر وقت بخوابم و بیدار شوم و ... اگر قادر به اجرای آن بودم، در این‌صورت به فرماندهی رسیده‌ام.

انسانی که دچار تاریکی شده باشد نمی‌تواند بر شهر وجودی خود فرماندهی کند؛ پس لازم است که انسان از تاریکی بیرون بیاید و تا زمانی‌که نور وارد نشود، تاریکی از بین نمی‌رود و نور، همان کسب دانش و آگاهی است که در کنگره60 به‌واسطه راهنمایان، منابع و سی‌دی‌های آموزشی کنگره60 و شرکت در جلسات اتفاق می‌افتد.

از خودفرمانی تا فرمان‌برداری فاصله بسیار زیادی است. آقای مهندس می‌فرمایند: تا فرمان‌بردار عقل نشویم، نمی‌توانیم به فرمانده لایق تبدیل شویم. این سؤال پیش می‌آید این‌که ما باید از چه کسی فرمان‌برداری کنیم یا بهتر است بگویم: از چه عقلی فرمان‌برداری کنیم؟ من که دچار ضدارزش‌ها هستم و حس خودم را آلوده کرده‌ام و عقلم براساس حس آلوده فرمان‌های اشتباه صادر می‌کند؛ اگر فرمان این عقل را اجرا کنم به نتیجه خوبی نمی‌رسم؛ پس لازم است از کسی فرمان‌برداری کنم که مسیر درستی را پیموده، از تاریکی خارج شده، به درجه‌ای از فرماندهی رسیده و مهم‌تر از همه اذن فرماندهی برای او صادر شده است؛ باید از راهنمای خودم فرمان‌برداری کنم تا کم‌کم حس من هم پالایش شده و عقلم فرمان‌های درستی صادر کند. وسعت فرماندهی هر شخص به میزان فرمان‌برداری او بستگی دارد.

فرمان‌برداری و فرماندهی در صور آشکار: ما وارد هر کاری که شویم مثل رشته تحصیلی، شغل، جایگاه اجتماعی و ... اول باید از کسی که در این زمینه جلودار بوده فرمان‌برداری کنیم تا در ادامه بتوانیم به فرماندهی برسیم. هیچ‌کس از اول بسم‌الله رئیس اداره نبوده، بلکه اول باید در جایگاه کارمندی فرمان‌برداری کرده باشد و هیچ فرماندهی از اول فرمانده نبوده است. در کنگره60 نیز تمام راهنمایان که به درجه‌ای از فرماندهی رسیده‌اند، یک روزی رهجو بوده و فرمان‌برداری کرده‌اند.

اگر در مورد تجربه خودم بخواهم بگویم: برای من مسئله فرمان‌برداری با گوش کردن به «سی‌دی وظایف رهجو» حل شد که اگر بخواهم به خودم و مسافرم کمک کنم؛ باید از راهنمایم فرمان‌برداری کنم. به این نتیجه رسیدم که دانسته‌های من به درد درمان اعتیاد نمی‌خورد که اگر به درد‌ می‌خورد با این حال به کنگره نمی‌آمدم؛ پس تمام دانسته‌هایم را با صحبت آقای مهندس بسته‌بندی کرده و کنار گذاشتم و از راهنمایم که در این مسیر به دانایی رسیده بود بدون تفکر فرمان‌برداری کردم که اگر روی فرمان‌های راهنما، چرایی و درستی و نادرستی آن تفکر یا قضاوت می‌کردم، مثل سنگ به زیر آب می‌رفتم و بدون حرکت و پیشرفت باقی می‌ماندم. اولین فرمان‌برداری بازخورد فوق‌العاده‌ای داشت و این روند را ادامه داده و به لطف خدا به نتیجه خوبی رسیده‌ام. گاهی‌ وقت‌ها فرمان راهنمایم در لژیون به‌طور مستقیم نبود؛ ولی متوجه می‌شدم و انجام می‌دادم. درست است که اجرای بعضی فرمان‌ها سخت و مستلزم گذشتن از برخی خواسته‌هایم بود؛ ولی به‌خاطر تجربه انرژی‌های خوب انجام می‌دادم و تا آنجا که در توانم باشد انجام خواهم داد تا به درجه فرماندهی که دوست دارم برسم. امیدوارم که خداوند یاری دهد.

نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ستارخان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .