هشتمین جلسه از دوره دوازدهم از سری کارگاههای آموزشی عمومی ویژه مسافران و همسفران نمایندگی حافظ شهریار با نگهبانی مسافر رضا و استادی مسافر علیرضا و دبیری مسافر عزت با دستور جلسه<<از فرمانبرداری تا فرماندهی>>در روز شنبه مورخه هشتم شهریور ماه سال ۱۴۰۴ راس ساعت ۱6:30 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر. از گروه مرزبانی و نگهبان محترم تشکر میکنم که اداره جلسه را به من واگذار کردند، دستور جلسه امروز از «فرمانبرداری تا فرماندهی» است بنده نسبت به این موضوع یک نگاه خاص دارم همیشه در زندگی سعی کردم فقط حالم خوب باشد و همهچیز مهیا باشد اما نتیجه آن شد که وارد دنیای اعتیاد شدم و در تاریکی غوطهور شدم. وقتی اولین بار با این دستور جلسه آشنا شدم، یاد صحبت استاد امین افتادم که میگفت: «مرز بین تاریکی و روشنایی، فرمانبرداری است.» این جمله بنده را به فکر فرو برد که واقعاً یک سفر اولی چه برداشتی میتواند از فرمان داشته باشد فرمانها همان قوانین اصلی و الهی هستند؛ قوانینی که میگویند دروغ نگو، رشوه نگیر، خیانت نکن ،در واقع، زندگی روزمره ما پر از مسائلی است که ما را مقابل فرمانها قرار میدهد.
وقتی به چارچوب زندگی خودم نگاه میکنم، میبینم هرجای زندگیام با این قوانین گره خورده است. جناب آقای مهندس دژاکام میفرمایند: «شما موقعی راهنما میشوید که فرمان را اجرایی کنید» پس دستور جلسات برای من تلنگری هستند تا ببینم قوانین چه پیامی برایم دارند و اجرای آنها چه نتایجی به همراه خواهد داشت ،در سفر اول، رهجویی که قوانین را رعایت میکند، از نشستن، نگاه، رنگ صورت و رفتارهایش مشخص میشود که فرمان را اجرا میکند یا خیر،در سفر دوم هم به شکل دیگری باید به زندگی نگاه کنم؛ آیا در زندگیام آرامش هست؟ آیا در اجتماع و خانواده تعادل دارم؟ اینها مرز بین فرمانبرداری و هویت واقعی بنده را روشن میکند.

بنده چندین سال است که وارد سفر دوم شدهام، اما هر سال که میگذرد متوجه میشوم همچنان نقصها و ایرادهای زیادی دارم هرچقدر سیدیها را گوش میدهم، میبینم ذرهای از آنها را اجرا نکردهام و همین باعث میشود نتایجش را در زندگی و کارهایم ببینم، باید بتوانیم فرمانبردار خوبی باشیم، چون کسی که فرمانبردار باشد در نهایت فرمانده میشود، کسی که قوانین را اجرا کند، خودش مجری قوانین خواهد شد ،کسی که فرمانبردار است، دو خصوصیت دارد؛ ظرفیت خوب و توان اجرایی مناسب، یعنی راهنما اگر به رهجو بگوی سیدی بنویس، اول باید خودش سیدی بنویسد وقتی عمل من درست باشد و در چارچوب فرمان حرکت کنم، نفوذ کلام اتفاق میافتد.
دستور جلسات بیشتر برای خود ماست، برای اینکه عمل کنیم و محصول آموزشها در لژیون و نمایندگی دیده شود. یک راهنما وقتی به کنگره میآید، نباید فقط با دست یا پا بیاید، بلکه باید با سر بیاید. وقتی با سر میآییم، هیچ ترافیک یا مشکلی نمیتواند مانع ما شود. سفر اولی به حرف من نیاز ندارد، بلکه به صورت و ظاهر من نیاز دارد. او از اعمال من یاد میگیرد، نه از حرفهایم. پس اگر با تمام وجود در کنگره باشیم، حس خوب و آموزش واقعی منتقل خواهد شد.


قسمت دوم دستور جلسه، تولد یکسال رهایی محمدصادق عزیز است او یکی از رهجوهای خوب و فرمانبردار بود که با تلاش و پشتکار خودش به رهایی رسید محمدصادق همیشه در تقابل با خودش بود؛ حال بسیار خرابی داشت اما در عین حال فرمانبرداری فوقالعادهای نشان میداد، این برای من جالب بود که چطور میتواند این همه تناقض را تحمل کند و ادامه دهد، تا اینکه فهمیدم انسان وقتی در مسیر تغییر قرار میگیرد، چنین حالاتی را تجربه میکند، در ابتدای سفر به بنده گفت چون خادم مسجد است، در ایام عاشورا و تاسوعا حضور نخواهد داشت؛ بنده به او گفتم باید سفرش را جدی بگیرد و اگر کوتاهی کند، عواقبش بر عهده خودش خواهد بود. با این حال، او ششهفت ماه سفر خوبی انجام داد شاید گاهی غیبت داشت، اما بازگشت و ادامه داد و همین پشتکارش ستودنی است، منِ راهنما از محمدصادق راضی هستم، چون سدها و موانع خودش را میشکند و به مسیر ادامه میدهد هرچند نمیخواهم اغراق کنم، اما حقیقت این است که او فرمانبرداری بسیار خوبی دارد و این ویژگی برای من قابل ستایش است.
.jpg)
صحبت های مسافر محمدصادق:
سلام دوستان محمدصادق هستم یک مسافر. ابتدا از خداوند شاکرم که در مسیر کنگره قرار گرفتم و توانستم از آموزشهای ناب آن بهرهمند شوم ،از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت فراهم کردن این بستر قدردانی میکنم،همچنین از راهنمای عزیزم آقا علیرضا تشکر میکنم که در این دو سال خیلی مرا تحمل کردند و امیدوارم خداوند بهترینها را نصیبشان کند، از آقا جعفر ایجنت دوره قبل که در مرزبانی در کنارش بودم، سپاسگزارم چون بسیار از ایشان آموختم،از آقا منصور عزیز راهنمای جونز تشکر میکنم و همچنین از همسفرانم؛ همسر و فرزندانم که در این مسیر خیلی اذیتشان کردم اما همیشه کنارم ماندند.
بنده قبل از مصرف مواد، زندگی نرمالی داشتم در یک کارخانه مشغول به کار بودم و چون همیشه مسئولیتپذیر و فرمانبردار بودم، در مدت کوتاهی به جایگاههای خوبی رسیدم و حتی سرپرست سالن بزرگی شدم درآمد خوب و زندگی آرامی داشتیم اما به خاطر یک اشتباه و لجبازی از کار بیرون آمدم و به شهرستان رفتم، اونجا هم بخاطر نبود شرایط شغلی مناسب به تهران برگشتم و شغلی را انتخاب کردم که در آن محیط اکثرا مصرف کننده بودند، همانجا بود که ذرهذره در جمع دوستان مصرفکننده قرار گرفتم و کمکم وارد تاریکی شدم روزها و شبهای سختی را پشت سر گذاشتم؛ شب تا صبح مصرف میکردم و روزها خواب بودم، شغلم، مشتریانم و زندگیام را از دست دادم حتی خانوادهام بارها برای درمان تلاش کردند اما جواب نگرفتیم تا اینکه مسیر کنگره برایم باز شد و توانستم راه نجات را پیدا کنم.

امروز، با آموزشها و خدمت در کنگره، زندگیام آرام آرام رو به بهبود است شغلم بهتر شده، نشاط به خانهام برگشته و رابطهام با خانواده سرشار از امید شده است به تجربه دریافتمکه کلید رهایی، فرمانبرداری، حضور بهموقع و حمایت از سبد کنگره است همانطور که خداوند در قرآن وعده داده، کسانی که بخواهند از تاریکی به روشنایی حرکت کنند، قطعاً یاری میشوند امیدوارم همهی دوستانم در این مسیر به رهایی برسند و جایگاههای خدمتی را تجربه کنند به نظر بنده باید با عشق خدمت کرد، چون اگر بدون عشق باشد، ارزشی ندارد تکرار آموزشها و بهکارگیری آنهاست که به ما کمک میکند و باید از این فرصت ها استفاده کرده و به دانش و اندوخته های بیافزاییم تا در ابعاد مختلف به دردمان بخورد،که به سروده مولوی:
ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم
ما از آنجا و از اینجا نیستیم
ما زبیجائیم و بیجا می رویم.
این همان حقیقت بازگشت از ظلمت به نور می باشد.




تهیه و تنظیم مرزبان خبری مسافر علی.
ویرایش خبر مسافر حمید لژیون دوم.
متن خبرمسافر محمد مهدی لژیون چهارم.
عکس مسافر یونس لژیون پنجم.
بارگزاری مسافر سعید لژیون سوم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
239