English Version
This Site Is Available In English

خواسته‌های معقول

خواسته‌های معقول

جلسه سیزدهم از دوره چهل و سوم از کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی کاسپین، با استادی راهنما مسافر حمید، نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر عباس با دستور جلسه « دانایی، دانایی موثر و سواد » پنجشنبه 6 شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت 16:30 آغاز به‌کارکرد.

سخنان استاد:
خداوند را شکر می‌کنم که توسط کنگره ٦٠ و جناب مهندس اجازه داده شد تا خدمت کنم و خوش آمد گویی می‌کنم به آقا پیمان و همراهانشان که از راه دور تشریف آوردن بابت انتخابات مرزبانی و خدا قوت به مرزبانانی که هم‌اکنون در حال خدمت هستند و تبریک می‌گویم به عزیزانی که اسمشان در لیست کاندیدای مرزبانی هستند و توانستند از خیلی چیز‌ها بگذرند و از ترس‌هایشان عبور کنند تا جایگاه خدمتی برایشان مشخص شود و هر شخصی که رای آورد امیدوارم بتواند بهترین بهره را از این جایگاه مرزبانی ببیند و قطعا با آموزش‌هایی که از جناب مهندس گرفتیم با در‌نظر‌گرفتن از مثلث عدالت، معرفت و عمل سالم بتوانند خدمت‌گزار کنگره باشند. ابتدا عرض کنم که آقای دبیر در باب خلاصه دستور جلسه قبل که داشتند سخنان استاد را می‌خواندند، که درمورد حکم عقل و فرمان عقل بود و این برای ما یک سوال است که چه کسانی به فرمان عقل می‌رسند؟ قطعا کسانی که دانا‌تر هستند، کسانی که دارای دانایی بیشتری هستند و دانایی مطلق خداوند است ولی ما در حد خودمان در موضوعات مختلف به دانایی می‌توانیم برسیم حالا چه شخصی دانا‌تر است؟ کسی که قدرت تشخیص خواسته‌ها را پیدا کند و به هر موضوعی بخواهد وارد شود و تشخیص بدهد که این خواسته معقول درست است یا نا‌معقول یا نادرست، قدرت تشخیص هم زمانی به‌دست می‌آید که من مثلث دانایی استاد امین را در نظر بگیرم که از سه ضلع تشکیل شده است تفکر، تجربه و آموزش که آقای مهندس در صحبت‌هایشان فرمودند هفته بعد دستور جلسه از فرمانبرداری تا فرماندهی است. کسانی که فرمانبردار نیستند دارای منیت هستند و نشانه منیت هم فرمانبردار نبودن است و این مورد یک نشانه دیگر است برای داشتن و یا نداشتن دانایی که در مقابل مثلث دانایی، مثلث جهالت است. اگر من فرمانبردار نیستم قطعا دارای منیت هستم، منیت هم باعث می‌شود من آموزش نگیرم. کسی که دیر به جلسه می‌آید یعنی من تمام اموزش هارا بلد هستم، زمانی که راهنما درحال صحبت در لژیون می‌باشد و مسافر به صحبت‌های راهنمای خود گوش نمی‌دهد یعنی من بلد هستم. اگر بخواهیم به مثلث دانایی بپردازیم باید به مثلث جهالت هم بپردازیم پس اگر قرار است من یاد بگیرم باید در شرایط یاد‌گیری قرار بگیرم. در مثلث جهالت یک ضلع دارد که آن ترس است که ضلع مقابلش در مثلث دانایی تفکر است، زمانیکه من می‌ترسم یک پله دارویم کمتر شود همیشه دارم به آن فکر می‌کنم و در حال ترس هستم، زمانیکه سبد از جلوی من رد می‌شود و یا زمانیکه جلسه لژیون سردار می‌شود می‌ترسم و همیشه در حال حساب‌و‌کتاب هستم ولی آدم دانا حساب کتابش اینگونه نیست، آقای مهندس هم فرمودند: آدم دانا کسی است که ٦٠٠ میلیون بدهد و پهلوان شود یا ٦ میلیون بدهد تا سرداری شرکت کند و او به یک آگاهی رسید باشد و آن آگاهی در زندگی اش تاثیر‌گذار باشد. مثلث دانایی زمانی به درد من می‌خورد که تاثیرات مثبتی در من داشته باشد و زمانی می‌توانم تاثیرات را در خود ببینم که گل رهایی را از جناب مهندس گرفته باشم یا زمانی که خانواده‌ام از من رضایت کامل داشته باشند. از این که به صحبت‌های من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.

قسمت دوم دستور جلسه؛ تولد یکسال رهایی مرزبان پارک پامچال مسافر میثم:
ایشان به تمام صحبت‌های من گوش کرد و فرمان‌برداری کرد، ایشان جز رهجویانی بود که تاثیر‌گزار بود و من در ایشان دیدم که پله‌پله حال میثم بهتر می‌شود، سفر دومی که شد هرجا که نیلز به خدمت بود دستش را می‌اورد بالا و اعلام امادگی برای خدمت کردن می‌کرد. گاهی وقت‌ها ما نباید فکر کنیم و باید دست خودمان جلو‌تر باشد و میثم همیشه به‌دنبال حال خوش و خدمت کردن در مسیر کنگره بود. روزی به من گفت که قصد ادامه تحصیل را در دانشگاه دارد و من موافقت کردم، به نظر من دانایی را کسب کرد و بعد ان را تبذیل به دانایی موثر نمود زیرا دید که درس‌خواندن در دانشگاه برای خودش مفید است و رشته‌ی روانپزشکی را انتخاب کرد و باید بگویم که حق او است که به تمام خواسته‌های معقول خودش دست پیدا کند و در حال حاظر مرزبان شعبه پارک پامچال است و به آقا هادی و مرزبانان پارک تبریک می‌گویم. امسال در آزمون راهنمایی قبول شد و به امید خدا خیلی زود شال تازه‌واردین را دریافت می‌کند و در این جایگاه هم خدمت می‌کند. در اخر این رهایی را به راهنمای همسفرش و به خود میثم و خانواده اش تبریک می‌گویم.

 

اعلام سفر مسافر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی الکل، شیشه و تریاک. تخریب ۱۸ سال، مدت‌زمان سفر اول ١٠ ماه و ١ روز به راهنمایی حمید اقا، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، رهایی از مواد ١٦ ماه و ١٠ روز، همچنین سفر سیگار انجام دادم به راهنمایی آقا جواد، رهایی از سیگار ١۵ ماه، ورزش در کنگره والیبال.

آرزوی مسافر:
آرزو می‌کنم تمام مصرف کننده‌هایی که خواستار درمان اعتیاد هستند راه کنگره برایشان نمایان شود.

سخنان مرزبان پارک پامچال مسافر میثم:
قبل از هر چیز تشکر می‌کنم از حضور گرم شما سروران عزیز که امروز در این جشن شرکت کردید و تقدیر و تشکر می‌کنم از دوستانی که از نمایندگی‌های دهخدا، الوند و ایران تشریف فرما شدند صمیمانه تشکر می‌کنم و انشاالله بنده‌ی حقیر بتوانم در جشن تولد‌های شما جبران زحمات کنم، تقدیر و تشکر می‌کنم از جناب مهندس که همچین بستری با آموزش‌های ناب فراهم نمودند تا من بتوانم به این جایگاه و حال خوش برسم، از ایجنت محترم حسین آقا تشکر می‌کنم که در کنار ایشان آموزش می‌گیرم، از ایجنت گروه همسفران خانم فاطمه تشکر می‌کنم، از ایجنت پارک پامچال آقا هادی تشکر می‌کنم، از مرزبانان نمایندگی همسفران و مسافران و مرزبانان پارک پامچال تقدیر و تشکر می‌کنم، از تمامی راهنما‌های شعبه‌ی کاسپین و در راس از حمید آقا راهنمای خوبم که واقعا برای من زحمت‌کشیدند از صمیم قلب تقدیر و تشکر می‌کنم و ایشان را بسیار دوستشان دارم و دست‌بوسشان هستم، ایشان اعتقادی به تقدیر و تشکر زبانی ندارد و می‌گویند من در عملکرد نمره می‌دهم و امیدوارم بتوانم درمسیر راه خدمتگزار خوبی باشم و بتوانم گوشه‌ای از زحمات ایشان راجبران کنم، از راهنمای سیگارم آقاجواد که در این یازده ماه بسیار زحمت‌کشیدند تا بنده توانستم به رهایی برسم از ایشان تشکر می‌کنم، از راهنمای تازه‌واردین آقا محمود تقدیر و تشکر می‌کنم، از راهنمای همسفرانم خانم محدثه که ایشان یکی از چهره‌های ماندگار هستند و برای همسفران من بسیار زحمت‌کشیدند تقدیر تشکر می‌کنم، از گروه سایت تشکر می‌کنم که مدتی خدمت آنها بودم و آموزش گرفتم، از لژیون دوم کاسپین تشکر می‌کنم و از همه مهم‌تر از همسرم که همسفر بنده بودند و در طی این مسیر مرا یاری نمودند بسیار متشکر و سپاس‌گزار هستم، از دختران گلم تشکر می‌کنم که در کنار مادرشان، همراه همیشگی من در مسیر کنگره بودند؛ در آخر بگویم که تولد‌ها پیامی است برای تمام تازه‌واردین، بنده در سفر اول زمانیکه در جلسه می‌نشستم و مشاهده می‌کردم که جشن رهایی در شعبه برگزار می‌شود خودم را در این جایگاه می‌دیدم و این خواسته‌ی معقولی بود برای من زیرا برای خواسته‌ی قلبی خودم تلاش کردم. یک جمله در کتاب ٦٠ درجه است که جناب مهندس می‌فرمایند: خواسته باید در حد اعلا باشد تا به چشمه‌ی جوشان و رود خروشان تبدیل شود، چه آن خواسته معقول باشد چه نا‌معقول. بنده برای رسیدن به این جایگاه تلاش کردم و فرمانبردار بودم تا به این حال خوش رسیدم؛ در پایان از همه شما ممنونم که به صحبت‌های من توجه نمودید.

سخنان راهنما همسفر سما:
خداوندرا شکر می‌کنم که امروز این جایگاه را تجربه می‌کنم، اولین جشن تولد لژیون‌ چهارم هست و این اتفاق را خیلی تبریک می‌گویم. خداوند را بابت اینکه امروز در این جایگاه نشستم شکر می‌کنم و از راهنما همسفر خانم محدثه و آقای مهندس تشکر می‌کنم‌ و هرچیزی که یادگرفتم، آموزش دیدم و اینجا دارم این لذت را تجربه می‌کنم از آموزش‌های این عزیزان است.
امروز این جشن تولد را به همسفر مریم، مسافر میثم‌ و همچنین به دختر خانم‌های گلشان خیلی‌ خیلی تبریک می‌گویم‌ انشالله مبارکشان باشد. این جشن نتیجه تمام زحمات و تلاش‌هایی است که کشیدند. هر مسافر و همسفری که وارد کنگره۶۰ می‌شود؛ ابتدا در اعماق تاریکی‌ها بوده و نیاز به یک سری آموزش دارد همه ما کم‌کم به اعماق تاریکی رفتیم، حتی تاریکی را یک دفعه تجربه نکرده‌ایم و نسبت به آن کار‌هایی که ما توی زندگی خود انجام داده‌ایم؛ خداوند کنگره۶۰ را سر راه ما قرار داد و ما آمدیم از کنگره۶۰ و از آموزش‌های آقای مهندس استفاده کردیم و توانستیم کم‌کم از آن اعماق تاریکی بیرون بیاییم‌ و در کنگره فرمانبردار ‌شویم. دستور جلسه هفته آینده (از فرمانبرداری تا فرماندهی). است امروز مسافر میثم و همسفر مریم، فرماندهی تولدشان را به‌دست گرفتند و این همان فرمانبرداری‌هایی است که در سفر اول خود انجام دادند و نتیجه‌اش جشن تولد زیبایی است که امروز می‌بینیم‌. استاد امین در سی‌دی دانایی‌ موثر می‌گویند: «همسفر‌ها را حتما به کنگره۶۰ بیاورید نه برای اینکه جا اشغال کنند برای اینکه آن‌ها هم یک سری تخریب‌هایی دیدند که به‌واسطه آن تخریب‌ها آن‌ها هم توی تاریکی هستند و باید آموزش ببینند تا به آن حال خوش برسند.» به مریم خیلی تبریک می‌گویم واقعا یک رهجوی فرمانبرداری بود که به کنگره٦٠ آمد و همه فرمان‌ها و قوانینی که کنگره ٦٠ گذاشته بود را اطاعت کرد منظم بود، سروقت آمد، تلاش کرد و از آن تاریکی‌هایی که درونش بود بیرون آمد و الان نتیجه‌اش شده که امروز در این جایگاه بنشیند و لذت جشن تولدش را ببرد.
به خانم محدثه عزیزم خیلی تبریک می‌گویم. اول اینکه راهنمای خودم بودند بابت آموزش‌هایی که به من دادند و باعث شدند که من در کنگره ٦٠بمانم و چنین جایگاهی را تجربه کنم خیلی ممنون هستم هرجا که هستند سلامت باشند.
این جشن زیبا را به راهنما حمید آقا و به آقای مهندس و کل شعبه کاسپین تبریک می‌گویم. به آقا میثم، زینب و غزاله عزیزم که پایه ثابت پارک‌های کنگره٦٠ است تبریک می‌گویم و زینب عزیزم که در خانه همیشه کمک حال مادرش‌ بوده تا مادرش بتواند به کنگره۶۰ بیاید و از آموزش‌های کنگره برخوردار باشد تا در زندگیشان آرامش و آسایش داشته باشند. این جشن تولد را خیلی‌خیلی به این خانواده تبریک می‌گویم.

سخنان همسفر مریم:
ابتدا خدای خودم را خیلی شکر می‌کنم و خیلی سپاسگزار هستم که امروز با این حس و حال قشنگ و ناب این جایگاه را تجربه می‌کنم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم که این مکان با عشق و محبت را برای ما فراهم نمودند تا بتوانیم از آن گره‌های درونی و بیرونی رها و آزاد شویم و به این حال خوش برسیم‌.
از راهنمای مسافرم حمید آقا ممنون هستم که مانند یک برادر با محبت و معلم دلسوز با آموزش‌های خوبشان در کنار مسافر من بودند، آموزش دادند و این آموزش باعث شد که تغییرات کم‌کم در مسافر من اتفاق بیفتد صمیمانه از ایشان سپاسگزار هستم.
از راهنمای ویلیام مسافرم آقا جواد تشکر می‌کنم، خیلی از آموزش‌های ایشان را در منزل استفاده می‌کنیم.
از راهنمای خودم همسفر سما تقدیر و تشکر می‌کنم که مثل یک خواهر دلسوز، یک معلم فداکار کنار من بودند و هنر درست زندگی کردن را به من آموزش دادند تا بد‌انم چگونه‌ توکل و تفکر کنم. بنده آموزش‌های خوب و ناب از ایشان یاد گرفتم که در هر مجموعه‌ای و هر سیستمی هستم چهارچوب آن مجموعه را چگونه رعایت کنم و پای خود را فراتر از آن جایگاه قرارندم، ایشان کلید هر قفلی را به من دادند تا من با آن کلید چگونه قفل مشکلات و مسائل زندگی خود را باز کنم.
از راهنما همسفر محدثه عزیز تشکر می‌کنم که از آموزش‌های ایشان یاد گرفتم که در زندگی همیشه نیمه‌پر لیوان را ببینم، هر چیز را به بها بد‌هم نه به بهانه. از مسافر عزیزم تشکر می‌کنم که سفر خوبی داشتند هرچند که ما را خیلی اذیت کردند اما سفر خوبی کردند. از دختر‌های عزیزم تشکر می‌کنم که کنار پدرشان بودند، واقعا برای پدرشان خیلی زحمت‌کشیدند.
ازخواهر‌های لژیون چهارم‌ و خواهر لژیونی‌های پنج سابق که از هر‌کدامشان یک نوع آموزش گرفتم تشکر می‌کنم. از مرزبانان، ایجنت همسفر فاطمه خیلی تشکر می‌کنم. از خواهر مسافرم، همسفر زینب خیلی تشکر می‌کنم، برای یک خواهر خیلی سخت بود زمانیکه مشاهده می‌کرد برادرش، یک مصرف کننده‌ا‌‌ست خیلی ناراحت می‌شد، از ایشان تشکر می‌کنم که در این راه خیلی به ما کمک کردند.
اگر مقداری به عقب برگردم باید بگویم که ۱۵ سال با یک مصرف کننده شیشه زندگی کردن خیلی سخت بود؛ سخت ‌نبود، عذابم ‌نبود، یک آسیب بود و این آسیب روز‌به‌روز بیشتر می‌شد و این آتش دامن یک زندگی را شعله‌ورتر می‌کرد. امروز روز واقعا عزیزی برای ما است، خیلی آرزوی امروز را داشتم همانطور که رهایی مسافرم برای ما شد بهترین سفر زندگی، من خیلی خوشحال شدم و امروز هم همان روز هست‌ برای من هیچ فرقی نمی‌کند؛ یکی از آرزو‌هایم بود که به آن رسیدم، همیشه خواسته این را داشتم که این جایگاه خودم و دختر‌هایم را ببینم که لبخند روی لبشان آمده‌ است، مسافرم را ببینم. من یک ماه زودتر از مسافرم به کنگره۶۰ آمدم بعد از یک ماه، دو الی سه جلسه‌ای که مسافرم به کنگره آمد واقعا تغییرات را لحظه ‌به‌ لحظه و آن دریافتی‌هایی که داشتند را به منزل می‌آورد و می‌دیدم که چه آموزش‌هایی‌ دریافت کرده و من خدارا شکرمی‌کردم‌؛ زیرا مسافر من کسی بود که ما یک سفره چهار نفره نداشتیم و همیشه بیرون بود و بابت این حال خوبش از راهنمای مسافرم، حمید آقا خیلی تشکر می‌کنم واقعا تکیه‌گاه زندگی ما و یک نوری هستند که دائم در زندگی ما می‌درخشند. همه این سختی‌ها برای نابودی نبود و من قبل از کنگره آن نابودی را حس می‌کردم ولی الان فهمیدم که آن یک نشان بود، یک نشانی که گشایش و نوید این را به من می‌داد که به رهایی برسیم و امروز این حال را تجربه می‌کنیم. از همه شما مسافران، همسفران که در جشن ما شرکت کردید و جشن ما را نورانی کردید قدردان و سپاسگزار هستم.

سخنان همسفر زینب:
من هم وظیفه خودم می‌دانم به‌عنوان یک همسفر از راهنمای پدرم حمیدآقا تشکر کنم زیرا مهم‌ترین دلیلی بودند که‌ باعث شدند پدر من در کنگره بماند و به رهایی برسد، از خدا می‌خواهم که همیشه حال دلشان خوب و سایه‌ایشان مستدام باشد. از راهنمای مادرم همسفر سما و همسفر محدثه عزیز خیلی تشکر می‌کنم، خیلی زحمت زیادی کشیدند، امیدوارم که‌ بهترین‌ها در زندگی برای ایشان رقم بخورد.

سخنان همسفر غزل:
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهیست؛ دوستان تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت.
از آقای مهندس خیلی ممنون هستم. از راهنمای پدرم حمید آقا که خیلی زحمت‌کشیدند تشکر می‌کنم. از راهنما خانم سما عزیزم و خانم محدثه عزیزم که برای مادرم خیلی زحمت‌کشیدند ممنون و سپاس گزارم. من افتخار می‌کنم که این جایگاه را دارم تجربه می‌کنم. از همه شما ممنونم.

مرزبان کشیک: مسافر رمضان
عکاس: مسافر سعید ل23، مسافر امیر
تایپ: مسافر مسعود، مسافر بهروز، مسافر محمدرضا
تنظیم: مسافر محمدرضا
تهیه ‌شده در سایت مسافران کاسپین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .