به هر انسانی میگوییم که در پایان یک نقطه و آغاز نقطهای دیگر، آنچه میخواهد با خود همراه داشته باشد را با تفکر و اندیشه و بدون ترس و دلهره انتخاب کند؛ چراکه با چنین نگاهی میتوان حتی به بلندترین سلسلهجبالها راه یافت. در این مسیر دوستان، عزیزان و فرزندانمان را نیز مشاهده میکنیم و دعای خیر ما همراه آنان خواهد بود.
از این مطلب چنین برداشت میشود که نشانهی دانایی، سواد نیست؛ متمدن و امروزی بودن هم نیست؛ لباسهای شیک و همگام با مد روز پوشیدن هم نیست. نشانهی دانایی، اندیشه و تفکر ماست. پس از تفکر است که در آزمونهای روزانه و در دوراهیها و چندراهیهای زندگی، انتخابهای درست یا نادرست خود را آشکار میکنیم.
انتخابهای ما نشانهی دانایی ما هستند.
در جزوات جهانبینی نیز به این موضوع پرداخته شده است: دانایی در قالب یک مثلث معنا مییابد. اگر اضلاع این مثلث برابر باشند، به «دانایی مؤثر» میرسیم؛ یعنی دانشی که میتوانیم در عمل بهکار ببریم. اما اگر اضلاع مثلث برابر نباشند، دانایی ما تنها در حد دانستن باقی میماند و توانایی عمل به آن را نخواهیم داشت.
سه ضلع مثلث دانایی عبارتاند از: تفکر، تجربه و آموزش.
اگر در موضوعی هر سه ضلع به اندازه کافی رشد کرده باشند، میتوان گفت در آن زمینه به دانایی رسیدهایم. اما اگر یکی از اضلاع کوچکتر باشد – مثلاً تجربه زیاد باشد اما آموزش کافی نباشد – آن دانایی ناقص و غیرمؤثر خواهد بود.
اکثر انسانها مثلث بزرگی از دانایی دارند و بسیاری از مسائل را میدانند؛ اما مثلث «دانایی مؤثر» آنها که در دل دانایی قرار دارد، کوچک است. بنابراین، ارزش واقعی تنها در دانشی است که توان عمل به آن وجود داشته باشد.
به قول سردار:
«باور، اعتقاد یا دانشی که به آن عمل نکنیم، ارزشی ندارد.»
البته مسیر رسیدن به دانایی مؤثر از دانایی غیرمؤثر میگذرد. ابتدا به دانایی میرسیم و سپس، آرامآرام، آن را به دانایی مؤثر تبدیل میکنیم.
در جهان امروز گاهی تصور میشود که افراد باسواد یا دانشمند، الزاماً انسانهای دانایی هستند؛ اما بارها دیدهایم که کسانی با درجات بالای علمی، در زندگی شخصی رفتارهایی نشان میدهند که اوج بیتعادلی است. در مقابل، ممکن است انسانهایی بیسواد باشند اما در رفتار و افکارشان تعادل و دانایی آشکار باشد.
پس بیسواد بودن به معنای نادان بودن نیست؛ همانطور که باسواد بودن به معنای دانا بودن نیست.
نشانهی دانایی در نهایت به تفکرات و اعمال ما بازمیگردد.
وقتی بگویی «من دانا هستم»، میفهمند که نادانی.وقتی نگویی دانا هستم، تو را دانا میبینند.
وقتی بگویی «من بلندمرتبه و شریف هستم»، میفهمند که نه بلندمرتبهای و نه شریف. وقتی با تواضع و فروتنی در کنار دیگران باشی، تو را شریف و بلندمرتبه میبینند. وقتی به دنبال بزرگی باشی، کوچک به نظر میآیی؛ اما وقتی به دنبال بزرگی نباشی، بزرگت میبینند.
نویسنده: همسفر امالبنین. ش رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
ویرایش: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
ارسال: همسفر سمیه، رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی زاهدان
- تعداد بازدید از این مطلب :
48