جلسه چهاردهم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی زاگرس با استادی راهنما همسفر زهره و نگهبانی دنور راهنما همسفر نرگس و دبیری راهنمای تازهواردین همسفر مهین با دستور جلسه «دانایی، دانایی موثر و سواد» در تاریخ ۳ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۳۰ :۱۴ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
امروز دوشنبه تاریخ۱۴۰۴/۶/۳ اولین جلسه لژیون سردار است که در شعبه ای که از مال خودمان است برگزار میشود، از همه مسافران و همسفرانی که کمک کردند دست به دست هم دادند، تا این شعبه ساخته شود تشکر میکنم. از مسافر مهدی ابراهیمی بابت زحماتی که کشیدند تشکر میکنم، از مسافرانی که حتی صندلیها را برای ما آماده کردند تا بتوانیم جلسه را برگزار کنیم و آموزش بگیریم سپاسگزارم. از مرزبانها از ایجنت نمایندگی بسیار سپاسگزارم. همه ما وقتی امروز از این در وارد شدیم یک حس و حال خیلی خوبی را تجربه کردیم حس عجیبی داشتیم؛ زیرا این ساختمان و این بنا حاصل تلاش و حمایت مالی و معنوی اعضای این نمایندگی است. از تمام عزیزانی که از وقت خودشان گذشتند تا اینجا شکل بگیرد و این بنا آباد شود باز هم سپاسگزارم.
در مورد دستور جلسه «دانایی و دانایی موثر و سواد» این دستور جلسه با دستور جلسه سردار خیلی مطابقت دارد. ما قبل از ورود به کنگره فکر می کردیم ۶۰ انسانهای که تحصیل کرده هستند، انسانهای دانایی هستند. کسی که سطح دانش و آگاهی و سواد بالایی دارد دانا است و افرادی که علم کمی دارند انسانهای بیسواد هستند و دانایی ندارند. در صورتی که با آموزش های کنگره فهمیدیم که اینطور نیست، گاهی وقتها کسی را میبینیم که مدارج علمی بالایی دارد دکترا یا فوق لیسانس دارد؛ ولی از دانایی کمی برخوردار است.
انسانهایی هستند که دیپلم دارند یا اصلاً درس نخوانده اند؛ ولی داناییشان بیشتر است و بیشتر درک می کنند و می فهمند؛ زیرا کوله باری از تجربه هستند که در زندگی کسب کرده اند، آنها مسیرهای سختی را طی کرده اند و در آن مسیرها دانایی کسب کردند.
سواد یک شاخه است و دانایی یک پل است. حال این سئوال پیش می آید که دانایی یعنی چی؟ دانایی یعنی مناز تمام جهان پیرامونم شناخت داشته باشم؛ ولی ما در کنگره آموختیم کهدانایی به تنهایی کافی نیست، باید دانسته ها را به توانایی و به عمل تبدیل کنیم. بعنوان نمونه اگر کاری را می دانم درست نیست دیگر آن کار را انجام ندهم. اگر من بدانم محبت خوب است؛ باید آن را به عمل در بیاورم؛ ولی چرا در این جهت هیچ حرکتی نمیکنم؟
گاهی من انسان با محبتی هستم؛ ولی فقط بصورت زبانی یا فقط میدانم که محبت کردن و بخشش خوب است. در کنگره همیشه میگویند که محبت خوب است. اگر من محبت میکنم و توقع پاداش و برگشت دارم، این صحیح نیست این دیگر فضیلت نیست، فضیلت زمانی اتفاق میافتد که بدانم محبت کردن خوب است؛ ولی دنبال این که دیگران به من خوبی کنند،نباشم. پس دانایی؛ یعنی از تمام این جهان پیرامونمان شناخت داشته باشیم.
البته ما در کنگره یاد گرفته ایم که دانایی به تنهایی کافی نیست. شاید هیچ جایی جز کنگره به این مسئله پرداخته نشده است، این که فقط بدانیم فلان کار خوب یا بد است به تنهایی کافی نیست. مهم این است که آن دانایی را به مرحله عمل و توانایی در بیاوریم و به آن عمل کنیم. من اگر میدانم که دروغگویی کار بدی است این کار را دیگر انجام نمیدهم، این دانایی موثر میشود. من اگر میدانم محبت کار خوبی است آن را به مرحله عمل در میآورم و دیگران را همانگونه که هستند دوست دارم این دانایی موثر است؛ ولی گاهی من هیچ حرکت و قدمی برای اقدام برنمیدارم فقط با زبان می گوییم من انسان با محبتی هستم این درست نیست؛ زیرا باید در راستای محبت کردن حرکت و تلاش کنیم. فقط این که بدانم محبت کردن، بخشش کردن خوب است؛ ولی عملی نکنم هیچ فایده ای ندارد.
من میدانم که خیلیها فقط حرف میزنند و میگویند بخشش کردن خوب است؛ ولی هیچ حرکتی نمیکنند پس این فقط دانایی است، و تبدیل به دانایی موثر نشده است. هنوز آن تاثیرگذاری انجام نشده است. زمانی که من بتوانم از مالم ببخشم و چشمپوشی کنم از آن آن زمان میتوانم بگویم که من انسان بخشندهای هستم. من انسانی هستم که میتوانم ببخشم بدون این که دنبال باز پس گیری باشم. این دستور جلسه با لژیون سردار مطابق است. ما همیشه میگوییم محبت کار خوبی است؛ ولی اگر بخواهیم دنبال این باشیم که من محبت کنم که در ازای آن محبت پاداش به من داده شود کار درستی نیست و شخصیت من را نشان می دهد و این کار دیگر فضیلت نیست. فضیلت زمانی اتفاق می افتد که من بدانم محبت کردن خوب است و بدون توقع محبت کنم.
لژیون سردار این را به من نشان داد که من بدانم بخشیدن خوب است. آقای مهندس لطف کردند و ورودی لژیون سردار را مبلغ ناچیزی که شش میلیون است گذاشتند و من فکر می کنم با شرایط کنونی مبلغ زیادی نیست ؛ زیرا درب کنگره۶۰ برای من باز شده است که حرکت کنم چه سفر اولی باشم چه سفر دومی آن حرکت برای من آغاز شده است. در لژیون سردار وقتی می بخشم، خیلی از گرههای وجودی من حل می شود، همین که من همسفر در لژیون سردار کارت میکشم خیلی از گرههای مالی و معنوی من باز میشود.پیشنهاد می کنم امتحان کنید در لژیون سردار کارت بکشید و آن معجزه را خودتان ببینید که گرهای که در زندگی داشتید به چه زیبایی باز می شود.
هر کس در حد توانش میتواند کمک کند مهم آن حرکت است، که ما باید عملی کنیم و بخشش کردن را به مرحله اجرا دربیاوریم. قطعاً هر صحبتی که آقای مهندس میکنند یک فلسفه بزرگی پشت آن است که من زهره آگاه نیستم و اگر آگاه بودم، وقتی که میخواهم خدمت مالی انجام دهم دیگر دودو تا چهارتا نمیکنم، در کارتم یک میلیون تومان، دو میلیون تومان است، میگویم این هفته بکشم هفته دیگر بکشم. گاهی وقتها آن پولی که در کارت من است؛ باید این جا خرج شود و اگر این جا خرجش نکنم، شاید برای شما اتفاق افتاده باشد آنقدر آن پول الکی خرج میشود و متوجه نمیشوید، چطوری اصلاً از کارت شما رفته است خود شما تعجب میکنید که من این پول را کجا خرج کردم. یک وقتهایی این پول برای من نیست من فقط امانتدار آن هستم.
یک وقتهایی طمعکار هستیم، همیشه دنبال این هستیم که یک مال خیلی فراوانی به ما برسد، یک ثروت خیلی زیادی داشته باشیم، پول خیلی زیادی به دست ما برسد حال ما خوب باشد این دیگر بخشیدن نیست، دیگر من لذت آن بخشیدن را حس نمیکنم. من زمانی میتوانم لذت بخشیدن را حس بکنم که جیبم خالی شود جای خالیش را حس کنم. اینکه من ۱۰۰ میلیون تومان پول داشته باشم و ۶ میلیون تومان کارت بکشم، هیچ فایدهای ندارد، چرا که من دردش را حس نمیکنم. یک وقتهایی ما باید دردمان بیاید. باید قویتر از سالهای گذشته حرکت کنیم و اینکه از گردن خودمان رد نکنیم. من که سفر اولی هستم یک روزی زندگی من در بنبست مطلق بود، گریه میکردم که راه به هیچ جایی ندارم تاریکی تمام زندگی من را گرفته بود. فکر میکردم که اصلاً هیچ نوری وارد زندگی من نمیشود؛ ولی امروز نوری از کنگره۶۰ وارد زندگی من شده است.
یک لحظه به این فکر کنم یا من که سفر اول هستم فرقی ندارد شب تا صبح دعا میکردم که خدایا کاری کن مسافر من از اعتیاد رها شود؛ ولی امروز وارد کنگره شدم مگر چیز کمی است. خیلیها هستند که بیرون مصرف کننده هستند آیا همه وارد کنگره شدند؟ نشدند. پس این گردن ماست که حرکت کنیم. اگر یک فلش بک کوچک به گذشته بزنیم متوجه میشویم که در چه تاریکی بودیم و در چه سختی بودیم و الان در کنگره۶۰ داریم حرکت میکنیم. همین خدمت مالی من باعث میشود که آن گره زندگی من باز شود، مسافر من خیلی راحتتر حرکت کند و خیلی راحتتر به درمان و رهایی برسد. یک جمله قشنگی بود که دوست داشتم بگویم، میگویند: (عارفی یک مشعلی در دست داشت، میدوید به او گفتند چرا اینقدر با عجله میروی؟ گفت: میخواهم بروم بهشت و جهنم را آتش بزنم به خاطر اینکه دیگران به خاطر خود خداوند نیکی کنند نه به طمع بهشت نه به ترس از جهنم).
این خیلی جالب است که ما اگر داریم میبخشیم اگر نیکی میکنیم به طمع چیزی نباشد. به طمع اینکه میخواهم ۱۰ برابر بگیرم نباشد. به طمع اینکه میخواهم حسابم پر پول باشد نباشد. قطعاً میشود محال، ممکن است نشود. محال ممکن است شما یک جایی حال کسی را خوب کنید و نور آن در زندگیت برنگردد و خداوند سریع الحساب است و قطعاً آن خوبی به شما برمیگردد. اگر ذرهای خوبی کنید و اگر ذرهای بدی کنید آن را به شما برمیگرداند در این شک نداشته باشید و همیشه نباید این کمکها بلاعوض باشد. من جهت حال خوش دیگران میدهم؛ قطعاً تمام عزیزانی که در لژیون سردار عضو هستند و هر سال این کار را تکرار میکنند آن لذت حال خوش را چشیدهاند که امروز اینجا هستند و آن دانایی برای آنها اتفاق افتاده و آن دانایی موثر نیز برای آنها اتفاق افتاده است که امسال هم دوباره دوست دارند کارت بکشند. امسال هم تلاش میکنند که عضو لژیون سردار باشند.
واقعا اگر خواسته داشته باشیم به راحتی میتوانیم عضو لژیون سردار باشیم، کافی است کمی از خرجهای اضافه بزنیم به راحتی میتوانیم عضو لژیون سردار باشیم. یک وام قرض الحسنه که بگیریم به راحتی میتوانیم عضو لژیون سردار شویم؛ چون واقعاً ۶ میلیون تومان خیلی رقم زیادی نیست. ما باید بیشتر از اینها پرداخت کنیم. من هر چقدر پرداخت کنم نمیتوانم جبران حال خوشی که در کنگره دریافت کرده ام را بکنم. یک لحظه تکتک خودتان را تصور کنید که چقدر بیرون از اینجا به هم ریختگی دارید. چقدر حالتان خراب است و چقدر بیرون از اینجا افکارمان پراکنده است؛ ولی وقتی وارد کنگره میشویم تمام آن حال خرابیهای ما تمام میشود انگار وارد یک جهان دیگر میشویم چه چیزی از این بهتر است. یک وقتهایی خیلی از انسانها دوست دارند تمام زندگی و دارایی خود را بدهند تا یک حال خوش را دریافت کنند تا سرشان را راحت روی بالشت بگذارند. چه دریافتی از این آموزشها بهتر است.
امیدوارم که همه به آن دانایی برسیم و به آن دانایی موثر برسیم، این که فقط من بدانم کمک کردن خوب است. این که من بدانم الان این ساختمان نیاز به حمایتهای مالی من دارد کافی نیست. من باید حرکت کنم و هر چقدر میتوانم در حد توانم کارت بکشم، تلاش کنم این میشود دانایی موثر و من باید این کار را انجام دهم. دست در دست هم دهیم تا انشاالله این ساختمان کامل شود و دیگر تمام جلسات را اینجا برگزار کنیم. الان چقدر حس ما خوب است و تکتک ما اشک شوق ریختیم، امیدوارم که جلسات بعدی ساختمان کامل شده باشد و در همین جا جلسات بعدی را برگزار کنیم.
.jpg)
.jpg)

عکس: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس (عضو لژیون سردار)
تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره(عضو لژیون سردار) وهمسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(عضولژیون سردار)
ویراستاری و ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زاگرس
- تعداد بازدید از این مطلب :
74