جلسه دوم از دوره سی و پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی گیلان به استادی راهنما پهلوان همسفر خندان، نگهبانی همسفر مریم و دبیری همسفر رخسانه با دستور جلسه «دانایی و دانایی موثر و سواد» روز دوشنبه 3شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از آقای مهندس حسین دژاکام و اساتید بزرگوارشان بسیار سپاسگزارم، بابت فرصت آموزشی که در اختیار بنده قرار دادند و باوری در ناباوری را در من رقم زدند. از اعتیاد و تاریکیهایی که مسافرم تجربه کردند متشکرم که به من اجازه دادند، ۵ سال و ۵ ماه و ۱۷ روز به تنهایی با دو فرزند در کنگره۶۰، بمانم و آموزش بگیرم تا در نقطه صفر قرار بگیرم و با مسافرم برابر شوم تا اجازه ورود مسافرم به کنگره ۶۰ صادر شود.
خداوند بزرگ را شاکرم که به بنده فرصت و اجازه میدهند تا هر لحظه خودم را با دیروز خویش مقایسه کنم و از خاطرم نرود با چه تاریکیهایی روبهرو شدم و در چه شرایطی بلیط ورود کنگره۶۰ در اختیار بنده قرار گرفت. امیدوارم بدانم کجا بودم و اکنون در کجا قرار دارم. من باید شکرگزار و قدردان این مکان باشم؛ زیرا در این صورت است که نعمت فزونی مییابد، اگر دچار کفر شوم نعمت از من گرفته میشود.
شاید خودتان ندانید؛ اما در سایت، هنگام خدمت مالی، زمان دریافت اجازه پهلوانی، بخشیدن زمین به کنگره۶۰ و زمانیکه دبیر و نگهبان لژیون سردار بودم و در جلسات هماهنگی ساختمان سیمرغ شرکت میکردم، چه اندازه به من انگیزه و انرژی دادهاید تا بتوانم قدمهایم را محکمتر بردارم. از همه عزیزانی که در جایگاههای مختلف خدمت میکنند تا بر آگاهی من بیفزایند و من بتوانم قدمی به خود نزدیکتر شوم بسیار سپاسگزارم.
در کنگره۶۰، جمله بسیار معروفی وجود دارد که عنوان میکند، درمان، فوق ترک و تعادل، فوق درمان است. احساس میکنم هر اتفاقی که در کنگره۶۰ رخ میدهد، حول این جمله میچرخد. در سفر اول، فرد تمام تلاش خود را میکند، مسافر با دارو، آموزش جهانبینی و همسفر به صورت بیسیم، با سیدی نوشتن و با حضور مستمر در کنگره۶۰، برای اینکه بتواند ذرهای جسم خود را از حالت آشفتگی و نابسامانی به سمت سکون و اندکی آرامش هدایت کند و روز رهایی و درمان را تجربه کند؛ اما آیا ماجرا در همین نقطه ختم میشود؟
همانطور که راهنمایان عزیز میفرمایند، در روز دریافت گل رهایی، شخص خود را بر روی ویرانهای میبیند و احساس میکند، اکنون در نقطه صفر و نقطه آغاز قرار دارد، در این لحظه باید خواسته این را داشته باشیم که با تمام توان از انگیزهای که گل رهایی، امضا و نگاه آقای مهندس به تو میبخشد، محکمتر از قبل قدم بردارید تا ذرهای به خود نزدیکتر شوید. استاد امین میفرمایند، موجودات بسیار زیادی درون من ساکن هستند و بهواسطه ناسپاسی و نقض فرمان، تواناییهای من از من گرفته شده است.
من در سفر دوم موظف هستم، تواناییهای خود را از اهریمن پس بگیرم و این مهم در وهله اول، با آموزش علم جهانبینی است؛ زیرا من بر روی سنگی به نام زمین زندگی میکنم و قاعدتاً باید قوانین زندگی بر روی زمین را بدانم. قوانین زندگی، در آموزشها، کتاب چهارده وادی و جزوات جهانبینی، توسط جناب مهندس دژاکام و استاد امین در اختیار من قرار میگیرند تا بلکه اندکی به دانایی من افزوده شود؛ اما آیا کافی است؟ من دانایی کسب کردهام؟
بهواسطه آموزشهای جهانبینی دانستم، در جهانی زندگی میکنم که بر اساس مادیات استوار است و باید برای شکست اهریمن و برای اینکه نیمی از قدرت اهریمن را از او بگیرم، با بخشش و انفاق، سوار بر مادیات شوم. خدا را شاکرم که کنگره۶۰ مسیر و زمین بازی خود را در اختیار من قرار داده است. در ابتدا با اجرای قانون یازدهم، زمانی که کمی قدرت گرفتم و ایمانم افزایش پیدا کرد، شهامت پیدا کردم تا در لژیون سردار عضو شوم و قدم بعدی دنوری، پهلوانی و نشانی در بینشانی است که چه اتفاقی رخ دهد؟
شاید در وهله اول برای این است که افرادی مثل من، به کنگره۶۰ بیایند و روی این صندلیها بنشینند، به زندگی امیدوارتر شوند، حال خوش را دریافت کنند، ایمانشان افزایش پیدا کند، از پوچی نجات پیدا کنند و به جایی وصل شوند؛ اما این ظاهر قضیه است، در واقع برای این است، فردی که خودش را گم کرده و مقام انسانیش را روزی جایی جا گذاشته است، بتواند به آنجا برگردد و دوباره شروع کند و اجازه برگشت، رسیدن به خود، رسیدن به حال خوش، تنها بهواسطه خدمت مالی در زمینی به نام کنگره۶۰، در اختیارش قرار میگیرد.
اکنون چرا باید برای زمین کنگره۶۰ کمک کرد؟ مگر نمیشود به بیرون کمک کرد؟ بنده حال خوش را در اینجا دریافت کردم، بنابراین ابتدا باید در اینجا ادای دین کنم، زمانی که در اینجا آموزش گرفتم، هنگامیکه به قدرت تشخیص رسیدم و توانستم ماهیت خواستههایم را، تشخیص دهم، آن موقع میتوانم بیرون از این مکان هم خدمت کنم. آن موقع است که به دانایی مؤثر میرسم، یعنی از دانستن به توانستن دست مییابم.
فاصله این دو نقطه، کلمه فهم است، امیدوارم تکتکمان بتوانیم به زیباترین شکل ممکن این فاصله را پشت سر بگذاریم. آنجایی که صدایی در گوشم میگوید، میتوانی این شال و مانتو را نخری و با کمک کوچک خود، پدری را به آغوش خانوادهاش برگردانی، مادر مصرفکنندهای، سایهاش بالای سر فرزندانش باشد، کانون خانوادهای گرمتر از قبل شود، آنگونه که کانون خانوادگی خودت گرم شد. آقای مهندس دژاکام در هر چهارشنبه و شنبه، در سیدیهای خود در کارگاه آموزشی، همه تلاش خود را میکنند تا من را به دنبال خود بکشانند و دژاکام کوچکی از من بسازند، برای اینکه هستی مسئولیت من را قبول کند و اگر کار اشتباهی انجام دادم، وساطت کند، اشتباه من را بر عهده بگیرد و دوباره به من فرصت بدهد.
و در ادامه تصاویری از ورود به سفر دوم همسفر فرشته و همسفر حدیث از لژیون چهارم و همسفر مریم از لژیون سوم



مرزبان کشیک: همسفرصفورا
تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لعیا (لژیون اول)
عکاس: همسفر مونا رهجوی راهنما همسفر منیژه (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر سپیده رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
170