مولوی فیلسوف و عارف بزرگ از رازهای بسیاری پرده برداشته است. در کتاب دیوان شمس، مطالب بسیار غنی وجود دارد. کتاب مثنوی معنوی در شش جلد و در طول ۱۴ سال نوشته است؛ اما جلد ششم با اینکه او تا چندین سال بعد زنده بود، نیمه کاره ماند؛ زیرا همه مطالب آن کتابها القا و الهام بود که به او دیکته میشد. در این کتاب او بیش از ۲۲۰۰ آیه و حدیث از قرآن را تفسیر کرده است؛ اما کتاب فیه ما فیه را مولانا با لحن و ادبیات مخصوص به خود، خودش نوشته است. در شعر
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
افراد عوام و حتی خواص نمیدانند، مولانا چه میگوید و منظورش چیست؟ اما اشعار او همه منطبق با حقیقت است.
مولانا معتقد است، زندگی هم جبر است و هم اختیار و بین این دو قرار دارد؛ اما اسپینوزا جبرگرا است و میگوید: همه چیز عامل و معلول دارد. مولوی در لغت؛ یعنی مولای ما. اهل تسنن به پیشوایان مذهبی که مرتبه بالایی دارند، مولوی میگویند. شاعر ما مولانا نیز اهل تسنن بود و نامش محمد بلخی است.
در بین فلاسفه همیشه این سوال مهم مطرح بوده است که زندگی جبر است یا اختیار؟ ما میگوییم: «تقدیر همان جبر است و خواست میشود، اختیار که شاخه سومی هم وجود دارد و من آن را فرمان الهی مطرح کردم»؛ پس یک مثلث با اضلاع جبر، اختیار و فرمان الهی تشکیل میشود. کاری که امروز انجام میدهیم، تقدیر فردای ما است. بزرگان ما تقدیر را با جبر یکی گرفتند؛ اما به نظر من چیزی به اسم جبر نداریم و همان تقدیر است.

تقدیر کار خودش را انجام میدهد، مانند تیری است که از چله کمان رها شده و قطعاً به هدف میخورد. گاهی خداوند سریعالحساب است و سریع رسیدگی میکند؛ ولی گاهی ممکن است زمان ببرد. مقداری از تقدیر ما مربوط به زمان بچگی تا حال و مقداری هم مربوط به قبل از تولد ما است؛ یعنی از روز الست که با خداوند پیمان بستیم و آن را با خود آوردهایم. بعضی از مسائل تقدیر، در زمان حال به ما میرسد و بعضی هم ممکن است بعد از مرگ در جهان دیگر به ما برسد.
در قرآن بیان شده است: «در قیامت نامه اعمال افراد صالح، در دست راست و نامه اعمال افرادی که بدکار هستند، در دست چپشان است و بر اساس آن میتوانند، در دوزخ یا فردوس قرار بگیرند» که همه اینها جاری است، هم در این دنیا و هم در دنیای دیگر برقرار است.
وقتی در جایی قرار میگیری که نه تقدیر بوده و نه خواسته تو، مانند سیل یا زلزله، این همان فرمان الهی است. فرمان برای خواص یک جور است و برای عوام یک جور دیگر.
انسان موجودی است که بقا دارد و با مرگ از بین نمیرود. آن چیزی که ما را اذیت میکند، خوفی است که از گذشته و آینده داریم. ما دائماً در گذشته و آینده سیر میکنیم؛ نباید بابت مسائل گذشته ناراحت و متأسف باشیم؛ چراکه یا تقدیر بوده و یا فرمان الهی. این مهم است که یاد بگیریم، چگونه در زمان حال زندگی کنیم. تنها در این صورت، میتوانیم از زندگی لذت ببریم.
ما کاری به اینکه تقدیر بد است یا خوب، کاری نداریم. به نظر ما اگر تقدیر ما بد بود نترسیم؛ چراکه پرده از رازهای بسیاری برمیدارد.
من هم در زمان اعتیادم سختیهای بسیاری در تقدیرم بود؛ اما از رازهای بسیاری نیز مانند درمان اعتیاد، سیگار، چاقی و درمان انواع بیماریها، پرده برداشته شد. مشکلات در زندگی، گاهی اوقات ممکن است، منافع تقدیر ما برای مقاطع بعدی در جهانهای دیگرمان باشد.
باید به کارهای خوب و بد خود نگاهی بیندازیم و خود را تصفیه کنیم تا افکارمان آرام شود. افکار موقعی آرام میشود که ما در زمان حال زندگی کنیم و به مسائلی که به ما ربط ندارند، فکر نکنیم تا از ما انرژی نگیرد.
زمانی که افکار سالم باشد میتوان برای آینده برنامهریزی کرد.
عرفا دوست دارند که پرده از اسرار حق بردارند؛ ولی زمانی که قرار است حرفی زده شود؛ باید جو آماده باشد و دیگران ظرفیت پذیرش آن را داشته باشند. اگر یک مرتبه و بدون زیرسازی بعضی از مطالب را عنوان کنیم، موجب بحران میشود.
خوردن قهوه تلخ و خارجی در صبح عین مواد مخدر است؛ چراکه نئشگی میآورد و برای سیستم گوارش مضر است و در طول زمان چهره و صورت را نیز تغییر میدهد؛ اما شیر قهوه و نسکافه ایرادی ندارد.
تایپ: همسفر زهرا (غ) رهجوی راهنما همسفر زهرا (خ) (لژیون دهم)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (خ) (لژیون دهم)
ویرایش و ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر زهرا (ح) (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
191