حضرت مولانا سرودهای دارد که در وصف جایگاه راهنما بسیار زیبا میگنجد؛
ای تو خورشید جمال بیزوال
وی تو دریای صفات ذو الجلال
با تو روشن گشت جان تیرهام
بیتو من ماندم غریب و خستهحال
گفتوگو با راهنمایی چون همسفر فریبا، فرصتی ارزشمند و افتخاری بزرگ است؛ بانویی دلسوز، مهربان و دانا که با حضور خود، چراغی برای رهجویان بسیاری برافروختهاند. همصحبتی با ایشان شنیدن تجربهها و داناییهای گرانبهاست. بسیار خوشحالم که افتخار گفتوگو با ایشان را داشتم و امیدوارم شما نیز از این مصاحبه نهایت بهره را ببرید.
راهنما همسفر فریبا و مسافرشان با مصرف گل، الکل و کوکائین وارد کنگره شدند و به مدت سیزده ماه با روش DST و داروی درمان OT به راهنمایی آقای شمس و خانم زهرا حاج محمدی سفر کردند. در حال حاضر مدت ده سال و یازده ماه هست که آزاد و رها هستند. ورزش مسافرشان بسکتبال و فوتبال و ورزش خودشان در کنگره60 والیبال است. همسفر فریبا در جایگاههای خدمتی بسیاری خدمت کردهاند و همچنان در مسیر خدمت در کنگره60 هستند.
سلام و خیلی ممنون از اینکه قبول کردید در خدمتتان باشیم تا درباره مسیر درمان و تجربه همسفری شما صحبت کنیم. ابتدا لطفاً از نحوه آشناییتان با کنگره60 بگویید.
راهنما همسفر فریبا توسط یکی از دوستانشان که مدیر دبیرستان بودند با کنگره آشنا شدند؛ البته ایشان بیان میکنند من هیچ صحبتی با ایشان نکردم و فقط از حال و روز من فهمیدند که مشکلی وجود دارد. این شد که راه ما به کنگره باز شد.

به عنوان یک همسفر چهطور توانستید تعادل احساسی و روانی خود را حفظ کنید؟ چه ابزارها و تکنیکهایی در این مسیر برایتان مؤثر بود؟
یکی از ابزارهایی که به من در همان ابتدا کمک کرد تا بتوانم تعادل روحی و روانی خودم را حفظ کنم وادیها بود؛ خصوصاً وادی پنجم. از همان ابتدا برای من جا افتاد که زمان بسیار مهم است و برای گذر این زمان میبایست صبور باشم و این را از وادی پنجم خوب یاد گرفتم.
حضور مستمر در جلسات کنگره۶۰ و آموزشهای جهانبینی چگونه به بازتعریف نگاه شما نسبت به اعتیاد و زندگی کمک کرد؟
میتوانم بگویم اگر جهانبینی کنگره را درک نمیکردم و اگر تغییر نگاهم نبود، اگر با مفاهیم منطقی و اصولی کنگره آشنا نمیشدم، هرگز و هرگز نمیتوانستم این مسیر را طی کنم. ابتدا حضور در کنگره را خیلی جدی نمیگرفتم و همیشه میگفتم نیازی به حضور من نیست و جای من در کنگره نیست؛ اما بعد از مدتی تازه متوجه شدم که هر قسمت از آموزشها چهقدر حسهای من را عوض کرده است. به این نتیجه رسیدم که چهقدر نیاز دارم که حضور داشته باشم و کنگره شد محل امن من برای رسیدن به خودم. این شد که بعد از گذشت این همه سال هرگز نتوانستهام از کنگره دور بشوم.
در طول مسیر چه موانع و چالشهایی در پذیرش درمان و همراهی با مسافر خود تجربه کردید؟ چگونه بر آن فائق آمدید؟
در طول سفر من هرگز دچار مشکل نمیشدم و برای من جا افتاده بود که این تنها مسیر درمانی است؛ اما مسافر اول من هنوز آماده درمان نبود و در طول مسیر مرتب سفرش را خراب میکرد و دقیقاً سیاهچالههایی که من در آن قرار میگرفتم، باور کردن حرفهای او بود و انتقادهایی که میکرد. خیلی طول کشید تا بفهمم هرگز نباید حرفهای مسافر را پذیرفت. چون فقط بهانههایی هستند به جهت توجیه خودشان و این را به همه عزیزان توصیه میکنم که هیچوقت در این سیاهچاله نیافتند چون خروج از آن بسیار دشوار است.
مفهوم مسئولیتپذیری برای شما بعد از ورود به کنگره60 چه معنایی پیدا کرد؟
کلاً برای من در زندگی، در جایگاه فرزند و همسر و مادر این مفهوم کاملاً جا افتاده بود. اتفاقاً در کنگره فهمیدم که من بیش از اندازه حس مسئولیتپذیری دارم و در کنگره هم، حتی جاهایی که هیچ ارتباطی به من نداشت باز جلودار بودم و همین امر به من کمک کرد تا بسیاری از مسئولیتهایم را زمین بگذارم و باعث شد که بهتر و متمرکزتر روی مسائل تفکر کنم.
میتوانید درباره نقش آموزش جهانبینی در ساختار عاطفی و روانی همسفران بیشتر توضیح دهید؟
همسفر وقتی وارد کنگره میشود درد دارد، غم دارد، تنش دارد و بیانرژی است. وقتی کسی غم و درد دارد فقط به دنبال مسکن است نه غذای خوب! در کنگره این مسکن میبایست از طرف راهنماها داده شود و آن چیزی نیست جز حس همدردی و درک کردن. وقتی اعتماد کرد و کمی دردش سبک شد خود به خود نیاز به غذا که همان آموزشها است را پیدا میکند و کم کم شروع به ترمیم حسهای خودش خواهد کرد.
به نظر شما همسفر موفق چه ویژگیهایی دارد؟
همسفری موفق است که کاملاً سیستم کنگره و مسیر رهایی را فهمیده باشد .این همسفر فقط فرمانبردار خواهد بود و از هر فرصتی برای خدمت و آموزش خود استفاده میکند.
.jpeg)
در مواجهه با بحرانها و لحظات سخت، چه راهکارهایی به شما کمک کرد که دوباره به مسیر تعادل باز گردید؟
در مواجهه با سختیها اولین کاری که همیشه به ذهنم میرسد این است که سطح انرژیام را بالا ببرم، چون میدانم وقتی سطح انرژیام پایین باشد قطعاً نمیتوانم درست فکر کنم. بالا بردن سطح انرژی برای هر کسی میتواند متفاوت باشد.
مفهوم بخشش و گذشت را در روابط خانوادگی و درمان اعتیاد چگونه تعریف و تجربه کردید؟
از آنجایی که اعضای خانواده در کنار هم زندگی میکنند و باید محل امن و آسایش باشد و از آنجایی که هر کسی بالاخره خطا میکند باید بخشید و از مسائل عبور کرد. اما در زمان مناسب و با کلام مناسب باید موضوع حل و کنار گذاشته شود تا تکرارها صورت نگیرد.
اما در مورد اعتیاد، شخص مصرف کننده همیشه به سمت سوءاستفاده کردن و بیمسئولیتی حرکت میکند. بخشش و گذشت باید به اندازهای باشد که جلوی پیشروی او به این سمت گرفته شود.
در نهایت چه آموزههایی از کنگره۶۰ را به عنوان بنیان اصلی در ساختن زندگی جدید میدانید؟
اگر بخواهیم زندگی بر مبنای درستش جلو برود، هرگز نباید از آموزش دور شد. باید مرتب انسان در موقعیتهای مختلف و شرایط سخت و دشوار خود را محک بزند. آن زمان است که آنچه یاد گرفته از عقل به سمت قلب هدایت میشود و زندگی هر روز زیباتر خواهد شد، گرچه حتی با مشکلات همیشه آمیخته باشد.
بابت مهر و محبتتان یک دنیا ممنون و سپاسگزارم.
گفتوگو با راهنما همسفر فریبا یادآور حقیقتی روشن است؛ اینکه رهایی تنها در سایه صبر، عشق و آموزش امکانپذیر است. سخنان ایشان نهفقط تجربهای شخصی، بلکه راهنمایی است برای همه رهجویان و همسفرانی که در مسیر درمان گام برمیدارند. امید که این کلمات الهامبخش، نیرویی دوباره برای ادامهی راه در دلها بیافریند.
طراح سؤالات و مصاحبهکننده: همسفر شیرین رهجوی راهنما همسفر آتنا (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر نگار رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر نگین رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
542