جلسه چهاردهم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سلمان فارسی به استادی دنور راهنما همسفر زهرا، نگهبانی پهلوان راهنما همسفر وجیهه و دبیری پهلوان همسفر عشرت با دستور جلسه «وادی پنجم (در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۳۰ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از خداوند بسیار سپاسگزارم که به من اجازه داد این ساعت در این مکان مقدس باشم، از استاد سردار بسیار سپاسگزارم که به من اجازه دادند عضوی از این دایره عشق باشم و از ایجنت همسفر نرگس، همسفر وجیهه نگهبان لژیون سردار که به من اعتماد کردند و مسئولیت این خدمت را به من دادند که امروز در کنار شما عزیزان آموزش بگیرم سپاسگزارم. دستور جلسه لژیون سردار، وادی پنجم و تأثیر آن روی من در لژیون سردار است. ما در چهار وادی اول آموزش گرفتیم که همانند صراف افکار خود را تبدیل به تفکر کرده و سپس اولویتبندی کنیم. تیتر وادی میگوید: در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست، چرا میگوید در جهان ما؟
زیرا زمانی که انسان به مرحلهای از تزکیه و پالایش میرسد در جهان دیگر به مرحله شو شود و کن فیکون میرسد آن چیزی که در تصور دارد برای او موجود میشود؛ ولی در جهان خاکی که در آن زندگی میکنیم هر چه را میخواهیم خلق کنیم ابتدا باید آن را در ذهن خود ساخته و سپس با اجرایی کردن آن توأم با تلاش و رسیدن آن را کامل کنیم؛ یعنی باید با تلاش و کوشش آن را اجرایی کنیم. خداوند هستی را به گونهای آفریده که هر خواستهای از نظر کائنات محترم است و بستر و شرایط برای رشد و شکوفایی مهیا میباشد و آن بستر همان نیروی القاء، احیاء و تفکر است. زمانیکه خواسته مثبت باشد یک سری نیروهای الهی به کمک انسان میآیند که شاید باور وجود این نیروها غیر قابل تصور باشد؛ ولی میگویند اگر چشم دل باز کنید میتوانید این نیروها را احساس کنید که برای باز کردن چشم دل، نیاز به آموزش و زمان داریم تا به آن پختگی برسیم.
در سیدی نردبان آقای مهندس فرمودند: پس از گذشت ۲ سال از آموزش من با صراط مستقیم آشنا شدم؛ ولی دیدم هنوز در تاریکیها هستم؛ بنابراین گاهی اوقات عجله نکنید و زمان بگذارید که همانگونه که ذرهذره در تاریکیها رفتهاید از تاریکیها خارج شوید. اکنون برای اجرایی کردن خواسته خود باید ببینیم آموزش بر چه مبنایی است؟ اساس کار کنگره بر مبنای عشق، عقل و ایمان است که مهمترین واژه ایمان هست، واژه ایمان از اَمَنَ میآید یعنی بستر امن و در مورد انسان صدق میکند که وجود و کالبد انسان یک مکان امنی است که نیروهای تخریبی بازدارنده نتوانند کالبد انسان را تسخیر کنند، چگونه میتوانیم به این مرحله برسیم؟ زمانیکه ذرات نفس، شروع به تغییر کند و از ضد ارزشها به طرف ارزشها حرکت کنند.
خداوند در کلام الله میفرماید: وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ، وَطُورِ سِينِينَ، وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ همان جسم ما است؛ یعنی جسم انسان یک مکان امنی است لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ و ما انسان را در بهترین حالت پایداری و تعادل آفریدیم، اما انسان فراموشکار و زیانکار است. ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ؛ بنابراین آن را به پستترین مرحله برگرداندیم به جز چه کسانی؟ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا کسانی که ایمان آوردند، چه کسانی ایمان آوردند؟ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کسانی که عمل صالح و سالم انجام دادند به چه عملی عمل سالم میگویند؟ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ، عملی که بدون چشمداشت باشد و خدمت خالصانه باشد. در سیدی نردبان آقای مهندس بسیار زیبا فرمودند: اگر خدمت خالصانه انجام دهیم و منتظر تشکر و همچنین برگشت آن نباشیم صد درب بسته به روی ما باز میشود.
مسئله دیگر صبر است. صبر با آموزش زیباست، اما آن صبری که من زهرا ۳۰ سال در کنار یک مصرفکننده زندگی کردم و تخریب داشتم آن صبر نبود، زیرا همیشه در حال شکایت به زمین و زمان بودم، اما آقای مهندس میفرمایند: من منتظر مشکلات بزرگتر و همچنین به دنبال راه حل آن هستم. گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود لیکن به خون جگر شود، شاید گاهی ما به کنگره میآییم الگوها را میبینیم ایمان نیز داریم؛ ولی شک و تردید میکنیم که نکند این قضیه برای من اتفاق نيفتد، گاهی در شرایطی هستیم که حتی خرج معاش نداریم و من همسفر به نقطهای میرسم که با خود میگویم رها کنم و بروم، اما در این وادی بشارت میدهد که مطمئن باش اگر صبر کنی و از ضد ارزشها بیرون بیایی و حرکت کنی آن اتفاق خوب برای تو نیز رخ میدهد.
پیام امواج: جهان مملو از امواج است، امواج بسیار با طول کم و امواج سهمگین و خطرناک که بین این دو سکوتی نسبتاً کم است که با صبر و آموزش میتوانیم موجسوار شویم. تجربهای که من داشتم این است که مدت ۶ سال است که در لژیون سردار هستم. دفعه اول یک ماه بود که به صورت حضوری به نمایندگی آمدم. ۶ ماه قبل از آن به صورت مجازی آموزش میگرفتم، در آن ۶ ماه شروع به سیدی نوشتن کردم. من خواب نداشتم بسیار قرص و دارو مصرف میکردم. با نوشتن سیدیها خوابم تنظیم شد. یک ماه پس از حضورم جشن گلریزان شد و آن زمان تمام سرمایه من ۶ میلیون تومان بود. از همسفر وجیهه اجازه گرفتم که عضو لژیون سردار شوم به دلیل اینکه سفر اول بودم با همسفر زهره ایجنت صحبت کردیم ایشان اجازه ندادند. من گفتم ۶ میلیون را به عنوان قانون یازدهم کارت میکشم و ایشان اجازه دادند من نیز عضو لژیون سردار شوم.
پس از آن به دنبال پهلوانی رفتم، در این ۴، ۵ سال به دنبال زمین مهریهام بودم که بفروشم و پهلوان شوم، شاید ظرفیت آن را نداشتم و نشد، اما به دنوری فکر نمیکردم، چون آن مقدار پول نداشتم. خودم هم کار نمیکردم مسافرم نیز در شرایط اقتصادی درستی نبود، سال گذشته در جشن گلریزان همسفر وجیهه گفتند زهرا میخواهی چهکار کنی؟ گفتم مثل همان چند سال مبلغ لژیون سردار پرداخت میکنم گفتند امسال نیت کن و دنور شو، گفتم چشم تعهد میدهم و انشاءالله تلاش میکنم تا اسفندماه یک مقداری از آن را پرداخت کردم؛ ولی از اسفند دیگر به هر دری زدم نشد زمانیکه آقای مهندس گفتند: فرصت برای تعهدیها رو به اتمام است، به همسفر وجیهه خجالت میکشیدم بگویم نمیتوانم تعهدی خود را پرداخت کنم.
دو هفته پیش خواب دیدم مادرم دارند یک سکه کادو میکنند که به یک نفری ببخشند، گفتم مادر فکر نمیکنید یک سکه برای بخشیدن زیاد است؟ گفت زهرا دارم برای تو میبخشم منفعت این کار برای تو است. روز دوشنبه صبح سیدی نردبان را مینوشتم که آقای مهندس فرمودند: گاهی اوقات همه دربها به روی انسان بسته میشود، برای باز شدن این دربها باید خدمت عاشقانه و صادقانه داشته باشیم با شنیدن این مطلب تصمیم گرفتم سکهای که از مادرم یادگاری داشتم را بفروشم و تعهدم را پرداخت کنم. زمانیکه وارد نمایندگی شدم همسفر وجیهه به من اطلاع داد که برای استادی لژیون سردار اسم من درآمده است بسیار خوشحال شدم و بغض گلویم را گرفت توان حرف زدم برای چند دقیقه نداشتم، سکه را فروختم و هفته بعد مبلغ دنوری را کامل پرداخت کردم.
استاد امین فرمودند: چرا داستان حکمت یوسف و پیامبران که از قرنها پیش در قرآن آمده است هنوز تکرار میشود؛ زیرا این داستانها سنتهای جاری است. اسیستانت همسفر اعظم در مشارکت خود گفتند: مراقب باشیم که حسین زمانه را تنها نگذاریم در آن هنگام انگار تمام انرژی جهان هستی را دریافت کردم، در آخر مورد موضوع توکل ریشه تمام بیماریها در بیایمانی و بیاعتمادی است. آقای مهندس آیه به آیه قرآن را برای ما تفسیر میکنند و ما در کنگره با این آیهها را زندگی میکنیم؛ باید قدر مکانی که در آن هستیم را بدانیم. زمانیکه روی صندلی نشستم با خود گفتم در ردیف پهلوانان قرار گرفتم و انشاءالله این جایگاه هم برای من و تکتک عزیزان اتفاق بیفتد، اشکی که ریختم نه از سر شوق بود و نه از غم و اندوه بلکه اشک شکر بود و خداوند را بسیار تا بسیار شکر میکنم.


تایپیست: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون بیستوسوم)
عکاس: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی سلمان فارسی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
786