جلسه دوازدهم ازدوره دوم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره۶۰، نمایندگی گلمکان با استادی راهنما مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر سعید ودبیری مسافر محسن، بادستور جلسه:" تخریبهای شیشه ومخدرهای جدید و درمان آن با متدDST"سهشنبه 24 تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان، علیرضا هستم یک مسافر.
خیلی خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم. دستور جلسه هفته گذشته درباره قضاوت بود. انسان معمولاً با ویژگی قضاوت کردن به دنیا میآید؛ برخلاف حیوانات که چون قدرت انتخاب ندارند، قضاوت هم نمیکنند. اما انسان از روز الست تا روز ابد، در حال قضاوت است.
در گذشته، من نسبت به مواد مخدر دید منفی شدیدی داشتم. برادرم در خانه مصرف میکرد و من مدام با او دعوا میکردم. کسانی را که مصرفکننده بودند، قضاوت میکردم؛ اما در نهایت خودم گرفتار اعتیاد شدم.
با ورود به کنگره، جهانبینیام تغییر کرد. من مصرفکننده شیشه بودم. آن زمان، شیشه تازه وارد ایران شده بود و بسیاری به سمت مصرف آن گرایش پیدا کرده بودند. با مصرف شیشه دچار توهم میشدم؛ سه روز نمیخوابیدم و سه روز دیگر مدام در خواب بودم. در ابتدا احساس خوبی داشتم اما تخریبهایش بهمرور آغاز شد.
یکی از دوستانم اعدام شد، دیگری در اثر توهم، فرزند خودش را به قتل رساند. در دوران توهم، خیال میکردیم برج و کارخانه میسازیم؛ حتی اگر توهم عمیقتر میشد، فکر میکردیم کشورهای اطراف را هم فتح کردهایم!
وقتی وارد کنگره شدم، با خودم گفتم: «خدایا، آیا واقعاً این شربت تریاک میتواند جوابگوی مصرف صنعتی من باشد؟»
اما یاد گرفتم که باید به آنچه علاقه دارم مشغول باشم و با تلاش خودم و یاری همسفران، به نقطه پایان برسم. ابتدا باورم نمیشد، اما کمکم دیدم که حالم دارد بهتر میشود.
ما به کنگره آمدهایم تا حالمان خوب شود. دو چیز حال ما را در کنگره خراب میکند:
یا جایگاهی که در آن قرار داریم، حق ما نیست
یا در همان جایگاه، وظیفهمان را بهدرستی انجام نمیدهیم.
.jpg)
وقتی وارد کنگره شدیم، گفتیم:
«خدایا، ما در پی هم روان شدیم تا بدانیم آنچه را که نمیدانیم؛ از هستی و نیستی.»
آن زمان نمیدانستم معنای این جمله چیست، اما در ادامه مسیر متوجه شدم که خداوند همه چیز را بهدرستی و در جای خودش قرار داده است. کسی که رهجو میشود، کسی که راهنما میشود، همه در جایگاه خودشان هستند. وقتی این را فهمیدم، دست از جنگ با خودم و سرنوشتم برداشتم.
من صدای راهنمایم، مسافر کورش را ضبط کرده بودم، اما گوشیام دزدیده شد و آن فایل صوتی را از دست دادم. بعد از مدتی، دوباره همان فایل به دستم رسید و آن را با دیگران به اشتراک گذاشتم. نام آن فایل خر بینی است. پیشنهاد میکنم حتماً گوش کنید. ایشان فوت کردهاند، خداوند رحمتشان کند. با اینکه همیشه با طنز صحبت میکردند، اما حرفهایشان پر از فلسفه بود.
وظیفه ما این است که در صراط مستقیم حرکت کنیم. اگر میخواهیم حالمان خوب شود، باید یاد بگیریم این حال خوب را وارد زندگیمان کنیم و مراقب باشیم از دست نرود. یک مصرفکننده خیلی زود عصبانی میشود و پرخاش میکند، اما ما باید خوددار باشیم؛ مثل داستان معروف مالک اشتر.
در آن ماجرا، یک کاسب به مالک اشتر بیاحترامی و پرخاش میکند، اما او بیهیچ واکنشی آنجا را ترک میکند. مردم به آن کاسب میگویند: «میدانی آن مرد که بود؟ او مالک اشتر بود!»
کاسب فوراً دنبالش میرود و او را در مسجد میبیند که مشغول نماز است. بعد از نماز، از مالک اشتر عذرخواهی میکند. مالک میگوید:
«من این نماز را برای تو خواندم تا خدا تو را هدایت کند؛ چون اگر کس دیگری به جای من بود، با رفتارت تو را میکشت. چقدر نادانی و خداوند تو را هدایت کند.»
یکی از تخریبهای شیشه، بیخوابی یا خواب زیاد بود. گاهی وقتی ماشین را از گاراژ بیرون میآوردم، فراموش میکردم در گاراژ را ببندم. دچار فراموشی شدید شده بودم.
الان هم کمی اختلال حواس دارم؛ همین حالا که با شما صحبت میکنم، ذهنم جای دیگریست. مدام فکر میکردم همسرم به من خیانت میکند، اما فقط یک توهم بود. متأسفانه همین توهم باعث جدایی ما شد.
وقتی به کنگره آمدم، فهمیدم باید حسم را تغییر بدهم. در ابتدا، حس خوبی نسبت به راهنمایم نداشتم. ایشان به من گفت:
«باید حست را تغییر بدهی تا حالت خوب شود.»
حس، بسیار تأثیرگذار است. همیشه سعی کنید حستان را نسبت به خانواده، راهنما و همسر خوب نگه دارید تا حالتان هم خوب باشد.
از اینکه به صحبتهایم گوش دادید، بسیار سپاسگزارم

گروه سایت گلمکان
مرزبان خبری : مسافر یامین
تایپ: مسافر وحید لژیون یکم
ویراستار: مسافر وحید لژیون یکم
عکاس: مسافرجواد لژیون دوم
تنظیم برای سایت: مسافر جواد لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
57