English Version
This Site Is Available In English

داخل کنگره به‌عنوان دانش‌آموز، آموزش می‌بینیم.

داخل کنگره به‌عنوان دانش‌آموز، آموزش می‌بینیم.

جلسه پنجم از دور دوازدهم، سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی نمایندگی ایران با دستور جلسه" ( حرمت کنگره ۶۰ چرا رابطه کاری، مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟)
با استادی دیده بان محترم لژیون سردار مسافر علیرضا (زرکش)، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر حسن روز پنج‌شنبه مورخ ۱۴۰۴/۰۴/۱۲ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.


سخنان استاد:


سلام دوستان، علیرضا هستم، یک مسافر.
وقتی تحت آموزش هستی؛ و در امواج قرار می‌گیری و این بالا پائین امواج، خیلی با انسان‌ها صحبت می‌کند؛ اگر حواسمان جمع باشد؛ این شرایطی که امروز حاکم بر ما است؛ یک امواجی است که ما می‌توانیم، خودمان را محک بزنیم؛ و این بسیار خوب است؛ درهرصورت خیلی خوشحال هستم در خدمت شما هستم؛ بنده قبلاً در تاکستان یک‌بار جایگاه استادی نشستم؛ اما در این سالن اولین بار هست؛ که نشسته‌ام، تبریک می گویم به شما، بسیار مکان شایسته ایی می‌باشد؛ مکان امنی هست برای تغییر، آرزو می‌کنم برای کسانی که باعث این ساختن کنگره شده‌اند، بتوانند خودشان را پیدا کنند، صرفاً، قبل از آنکه من وارد این فضا بشوم، این فضا کمکی به من نخواهد کرد، خوب است؛ اما حتماً باید خود بنده هم یک همتی داشته باشم؛ و یک تغییری صورت بدهم، دانش و آگاهی هست؛ اما چقدر از این دانش و آگاهی من توان جذب را دارند؛ و مجری می‌شوند این قضیه به خود من ربط پیدا خواهد کرد.
در رابطه با دستور جلسه" حرمت کنگره ۶۰؛ چرا رابطه کاری، مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است، بنده فکر می‌کنم هر چیز در کنگره دو منظر دارد، بخواهیم مطلب را از بیرون نگاه کنیم؛ این است که کنگره یک آموزشگاه است، یک دانشگاه هست؛ که ما می‌آییم در آن قرار می‌گیریم و قرار است از یک علمی برخوردار باشیم، کنگره مکان امن و مقدس است، واقعیت امن این است؛ که همه ما در این مکان احساس امنیت می‌کنیم، گویا قسمت تاریک ما اجازه ورود به این فضا را ندارد، همه ما با قسمت روشن خودمان وارد کنگره می‌شویم؛ برای همین می‌توانیم بسیار راحت به یکدیگر اعتماد کنیم و ارتباط برقرار کنیم؛ اما به‌محض اینکه از در کنگره خارج می‌شویم،  آن قسمت تاریک؛ که اجازه حضور با ما را نداشته است، دومرتبه می‌آید و به ما وصل می‌شود، بعد قضیه بسیار متفاوتی خواهد شد؛ این امنیتی که ما در این مکان احساس می‌نماییم، فقط از وجود کنگره این اتفاق خواهد افتاد؛ برای همین است که نزدیک می‌شویم به یکدیگر؛ اما در بیرون از کنگره چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد؛ در بیرون از کنگره ما کاملاً باهم غریبه هستیم؛ و اگر رعایت نکنیم و حریم و حرمت را بشکنیم، اولین اتفاقی که خواهد افتاد، آسیب می‌بینیم؛ برای ما اولین اولویت درمان هست؛ و آن چیزی که مارا از درمان دور خواهد کرد روابط بین ما در بیرون از کنگره است، انسان‌ها بسیار، قسمت تاریک قوی دارند، همه ما به کنگره اعتماد داریم؛ اما به یکدیگر نباید اعتماد داشته باشیم؛ همین قانون و حرمت در کنگره وجود دارد؛ اما در بیرون از کنگره هیچ‌گونه کاری با یکدیگر نخواهیم داشت؛ نه‌ مشکل مالی ما به هم ربط دارد؛ و نه خانوادگی، چون اتفاقات بد، بعدش رخ خواهد داد، باید مراقب این موضوع باشیم؛ همه ما می‌دانیم؛ و باید حواس خودمان را جمع کنیم، چون بسیاری از موضوع‌ها را بلد نیستیم؛ اما به‌مرورزمان یاد می‌گیریم؛ اما موضوعی که در این جایگاه، می‌توانم در موردش صحبت کنم؛ این است که انسان‌ها باید بدانند؛ که صاحب زشتی هستند؛ وقتی حریم و حرمت را رعایت می‌کنید، من علیرضا متوجه می‌شوم؛ که صاحب زشتی هستم، زمان قبل من در خود دیدم که چقدر انسان خشمگینی هستم؛ و چقدر الفاظ به کار می‌برم، زمانی که حرمت را در کنگره ۶۰، رعایت کردم، تازه گویی از خودم خارج شدم و نظاره نمودم؛ که خودم چه انسان بی‌ادبی هستم، حرمت را که در کنگره رعایت می‌کنی؛ اما وقتی از کنگره خارج می‌شویم حرمت را رعایت می کنیم. برای مثال: به‌محض آنکه من حرف بی‌ربط بزنم، ایجنت شعبه و مرزبان‌های شعبه، میکروفن را قطع می‌کنند؛ ما در این مکان باید این کار را انجام بدهیم؛ در این مکان نمی‌توانیم با یک همسفر صحبت کنیم، قانون کنگره می‌باشد؛ وقتی در این مکان رعایت کنی، بیرون از این مکان هم تازه می‌توانی خودت را ببینی، زشتی‌ها را بیرون از کنگره می‌توانی مشاهده کنی، کنگره که زیباست؛ چون مکان امن می‌باشد چون امن است قابل‌احترام و مقدس است؛ و من اگر بتوانم حریم و حرمتی که در کنگره‌دارم، به‌قدری آموزش ببینم، به‌قدری توانایی پیدا کنم؛ که بتوانم به خانواده‌ام انتقال دهم؛ داخل خانواده
هم الفاظ به کار نبرم؛ در آنجا دیگر مرزبان وجود ندارد، راهنما وجود ندارد، ایجنت وجود ندارد، مشاهده کردید بعضی از افراد می‌گویند که
اینجا کنگره نیست، یک شخصی که دارد آموزش می‌بیند؛ و این آموزش آموزشی راستین و الهی است؛ در همه مکان باید همراهش باشد، من در کنگره مواد نمی‌کشم، خارج از کنگره هم مواد نمی‌زنم، من در کنگره الفاظ به کار نمی‌برم، خارج از کنگره هم الفاظ به کار نمی‌برم، من در کنگره حریم و حرمت را حفظ می‌کنم، خارج از کنگره هم باید حفظ کنم، وقتی زشتی را می‌بینید،  باید بتوانی زشتی را یک درجه بالا و بالاتر ببری و به زیبایی تبدیل کنی، وقتی وارد کنگره می‌شوی همه باهم هستن؛ اما خارج از کنگره مشاهده می‌کنی که تنها هستی.
به چه صورت می‌توانی این تنهایی را تغییر دهید؟
چطور می‌توانی این قهر را به مهر تبدیل کنید؟
چطور می‌توانی نفرت را به عشق تبدیل کنید؟
همه موضوع بعد از فهم زشتی است، درست است تعریف می‌کنید در سفر اول؛ اما در سفر دوم باید مشاهده کنید وباید تغییر بدهیم، من باید منیت خودم را ببینم؛ و بتوانم این منیت را تغییر بدهم، من باید نفرت خودم را بدانم؛ و بتوانم تغییرش دهم من باید کفر خودم را ببینم تا به ایمان تغییرش دهم؛ و این موضوع را می‌توانم داخل کنگره و خارج از کنگره ببینم، آقای مهندس دژاکام، می‌فرمایند، موقعی که شما می‌بینید، نیمی  از مسئله را حل کردید؛ اما آن نیمه دیگر هم بسیار بزرگ است، نمی‌شود حل کرد، قهر را نمی‌شود به مهر تبدیل کرد، نفرت را نمی‌شود به عشق تبدیل کرد، تاریکی را نمی‌توان به روشنایی تبدیل کرد، مگر انسان یک صفات خاص همراه خودش داشته باشد، سفر اول که هرکس انجام می‌دهد؛ و هر شخص می‌تواند انجام دهد؛ اما سفر دوم را به هر شخصی نمی‌دهند، عشق را به هرکسی نمی‌دهند، ایمان را به هر شخصی نمی‌دهند، دوست داشتن را به هر شخصی نمی‌دهند، محبت کردن را به هر شخصی نمی‌دهند، باید به همراه خود یک‌چیز دیگری هم داشته باشی، همه می‌آیند؛ که وارد سفر دوم شود؛ اما در سفر دوم آن را رها می‌کنند؛ به‌محض آنکه گل رهایی را دریافت می‌کنی دیگر راهنما کاری با آن رهجو ندارد، حال باید من علیرضا کارکشته باشم؛ در سفر اول همه کمک می‌کنند؛ بعد از قطع مواد تو باید کمک همه باشی؛ تا بتوانی آن زشتی و آن بی‌حرمتی را تبدیل به حرمت کنی؛ و این آموزش و این دانش، بعد از قطع مواد؛ و داخل کنگره ۶۰، وجود دارد؛ اما باید متوجه بشوم، یک‌زمانی بود در خارج از کنگره می‌گفتند؛ که همه بچه‌های کنگره ۶۰، مواد مصرف می‌کنند، دقیقا درست بود شخصی را بدون مصرف مواد داخل کنگره اجازه ورود ندارد؛ چه کسی متوجه می‌شود، شخصی که وارد سفر دوم شده است، اکنون هم بعضی از اشخاص می‌گویند؛که کنگره ۶۰، پولی شده است؛ که لژیون سردار پول دریافت می‌کند، این‌ها نمی‌دانند؛ اگر می‌خواهی تغییر صفت بدهی باید پول بدهی؛ چرا پول بدهم؛ برای اینکه بگویم من محبت دارم، عشق دارم، بگویم  من بخشش دارم، سفر دوم سفر بخشش هست، سفر گذشت است.
مثال: می‌گویند پدرت تو را دوست دارد؛ اما هرروز تو را کتک میزند؛ دوست داشتن یعنی چه، عشق ورزیدن یعنی چه، محبت کردن یعنی چه، یعنی از عصاره وجودت و از بهترین چیزی که داری در اختیار دیگران بگذاری؛ به آن می‌گویند بخشش؛ در سفر دوم ما باید بخشش را باد بگیریم؛ ما در کنگره ۶۰، می‌آموزیم مواد نزدن را که در بیرون از کنگره هم مواد نمی‌زنیم؛ در کنگره باید گذشت و بخشش را بیاموزیم؛ که در خارج از کنگره بخشش داشته باشیم؛ ما در سفر اول دوران ابتدایی را گذراندیم؛ در سفر دوم است که باید وارد یک سری مسائل بشویم، دیدن بسیار مهم است، بعد از دیدن تغییر است؛ و تغییر بدون بخشش به وجود نخواهد آمد؛ و بعد می‌شود کنگره و خارج از کنگره؛ برای من علیرضا کنگره۶۰ ، کنگره می‌باشد، محل کارم کنگره می‌باشد، داخل خانواده هم کنگره است، چون بعد از رهایی در عمق سفر دوم حرکت می‌کنم، حرمت است؛ و بی‌حرمتی هم بی‌حرمتی می‌باشد؛ چه در داخل کنگره باشیم؛ و چه در خارج از کنگره باشیم، زمانی ما ارزش پیدا می‌کنیم، یک سفر اولی؛ که خارج از کنگره مواد مصرف نکند، یک شخصی که رهاشده است، زمانی ارزشمند می‌باشد؛ که در داخل خانواده خودش احترام بگذارد و بالعکس؛ یک‌زمانی برای کسی که در سفر دوم حرکت می‌نماید؛ و صفات خودش را تغییر می‌دهد، کجا برایش مهم می‌باشد، خارج از کنگره مهم می‌باشد؛ که شخصی می‌آید از تو یک خودکار، یک آدامس یا یک پاک‌کن از تو خریداری می‌کند، بتوانید حریم و حرمت آن را حفظ نمایید، کنگره در حال حرکت و جاری است؛ و ما می‌آییم داخل کنگره به‌عنوان یک دانش‌آموز، آموزش می‌بینیم؛ به‌عنوان یک دانشجو آموزش می‌بینیم؛ که بیرون از کنگره به اجرا دربیاوریم، داخل کنگره کسی نمی‌تواند پای خود را کج بگذارد؛ من داخل کنگره ۶0، دیده بان هستم، شخصی به من بی‌احترامی نمی‌کند؛ آیا خارج از کنگره هم دیده بان هستم، این مطالب مهم می‌باشد در کنگره۶۰، لباس سفید و سی دی نوشتن مهم می‌باشد؛ که بتوانیم متوجه حریم و حرمت بشویم، زشتی را
ببینیم و این زشتی را تغییر بدهیم؛ که در مکان‌های دیگر فقط حرف می‌زنند؛ اما در کنگره۶۰، حرف و عمل یکی است؛ شخصی را می‌بینید؛ که مواد مصرف می‌کند؛ به‌راحتی به درمان میرسد؛ و در سفر دوم می‌بینید، شخصی که دچار منیت، خشم، شهوت و ناامیدی است؛ این‌ها درونی می‌باشد بیرونی نمی‌باشد؛ که من بخوام با چاقو به تو آسیب بزنم، من در درون خود تو را خفه می‌کنم؛ به این می‌گویند خشم، شهوت و نفرت، درون که هیچ‌کسی به آن دسترسی ندارد؛ اگر توانستم داخل سفر دوم، مشاهده کنم و در درون خودم، تغییرشان بدهم، می‌توانم بگویم که یک دانشجو هستم، داخل کنگره ۶۰، یعنی به دنبال دانش هستم؛ و کنگره به ما آگاهی می‌دهد؛ می‌شویم یک دانشجو، آقای مهندس می‌فرمایند؛ من به یاد شما می‌آورم، سعی کنید در داخل کنگره آموزش بگیرید، وقتی آموزش گرفتی و به یادت آوردند؛ که زشتی بد است، امیدوارم همه ما بتوانیم از این علم استفاده نماییم که تغییر ایجاد کنیم.
از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید از همه شما عزیزان سپاسگزارم.

 

لژیون ویلیام راهنما مسافر عطا

گل رهایی راهنما مسافر عطا

خدمتگداران

مرزبان کشیک: مسافر فرامرز
تایپ و ویراستاری: مسافر بهنام لژیون یکم
تنظیم، عکس و ارسال: مسافر حسن لژیون پنجم
مسافران نمایندگی ایران ( تاکستان)

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .