استاد امین میفرمایند: من متوجه شدم دو دیدگاه مهم در زندگی وجود دارد، یکی اینکه انسان فکر میکند که همه کارها را خودش برنامهریزی میکند، گویا هیچ چیز و هیچ کس وجود ندارد و خودت هستی که برنامهریزی میکنی و با تلاش به خواستهها و اهدافت میرسی و انسان با این دیدگاه شروع به حرکت میکند.
استاد امین میگویند: دوست داشتم استاد دانشگاه بشوم و برای رسیدن به این جایگاه خیلی تلاش کردم؛ ولی داشتم از دانشگاه اخراج میشدم که این اتفاق را ضعف خودم دانستم، متوجه شدم تفکر یا حس غلط من مانع میشود. دنبال راهی بودم که به خواستههایم برسم و این برایم مهم بود. جهانبینی ابزاری بود که به من کمک کرد اشکالات خود را پیدا و برطرف کنم.
خواستههای مختلفی در زمینه های گوناگون مثل موسیقی، تحصیلی، عشقی، زندگی داشتم و میخواستم با جهانبینی رویاهای خود را به حقیقت تبدیل کنم و به چرخه زندگی برگردم. تلاشها ادامه داشت ولی یک چیزی کم بود و در این تفکر من تنها بودم، درست است که اشخاصی کنارم بودند ولی این دیدگاه انفرادی بود. احساس نمیکردم تصویر بزرگتر و صور پنهانی در این جهان وجود دارد که من و جهان هستی را آفریده و شناخت بالایی از ما دارد. ما معتقدیم خالق یکتا رحمان و رحیم است و به ما عشق زیادی دارد، آیا برای ما برنامه خاصی ندارد؟ در اینجا (یومنون بالغیب) است که اول سوره بقره گفته میشود که چه کسانی رستگار میشوند؟ کسانیکه نماز میخوانند و به خداوند و صور پنهان اعتقاد دارند.
در ادامه میگویند: من کارهای خوب میکردم، عبادت میکردم؛ ولی در عمل اعتقادی به غیب نداشتم. متوجه شدم، انسانهایی آرامش بیشتری دارند که توکل میکنند. توکل زمانی جواب میدهد که معتقد باشی چیزهایی فراتر از تو وجود دارد و من در محاسبات خود آن را نمیدیدم. انسان فکر میکند فقط تلاش خودش است، تا زمانیکه به درجه ایمان نرسد همیشه در جنگ است که نکند زمان تمام بشود و او نتواند و یا کسی جای او را بگیرد و همیشه نگران است. اینطور زندگی کردن باعث میشود وقتی موفق بشود ذوق زده بشود و وقتی شکست بخورد دق مرگ. در آزمونهای زندگی متوجه میشویم که خالقی وجود دارد، به همین دلیل است که آقای مهندس میگوید اگر دستهای آسمانی کنار بروند و القاعات آسمانی نباشد انسان خودش را ظرف چند هفته نابود میکند.
هزاران دانشمند تلاش کردند، نتوانستند راه درمان اعتیاد را پیداکنند، نادان و بیسواد و بیتلاش نبودند. نقشه آسمانی را آن نیروی مافوق باید رقم بزند که چه اتفاقی بیافتد.
جناب مهندس میفرماید: من متعجبم که چرا راه درمان را پیدا نکردند، متوجه شدم که به غیر از ما سیستم و ساختار دیگری وجود دارد؛ پس اگر به غیب اعتقاد داریم اینقدر به اتفاقات هستی اهمیت نمیدهیم و آرامش بیشتری داریم. میگویند: که ای انسان توتلاشت رابکن نتیجه به تو ربطی ندارد.
استاد امین میگویند: در سال ۹۵ در کنکور دکترا شرکت کردم و رتبه خوبی آوردم در شهرهای مختلف ثبتنام کردم ولی هیچ جا قبول نشدم. سه سال بعد دوباره امتحان دادم و در شیراز نفر اول شدم. من فیزیک کیهان شناسی قبول شدم ولی فیزیک نظری را دوست داشتم. گفتند: یکی هستند و در ایران اسمش این هست و درست قبول شدی. فهمیدم من نباید آن رشتهها قبول میشدم و یک حساب و کتاب پشت داستان هست؛ بر اساس خواست الهی بود که تو فیریک رو یاد بگیری و به آن دانشگاه بروی. تو سالها تلاش کرده بودی ولی فرمان را کس دیگری میدهد.
اگر قبول کنیم یک طرف ما و یک طرف آفریدگار قرار دارد دیگر حرص مسائل را نمیخوریم و آرامش بیشتری داریم و کیفیت زندگی ما بیشتر میشود. خداوند درکلام الله میفرماید: «چه بسا چیزی را دوست داشته باشی برایت خوب نباشد و بر عکس جایی خیر شما در آن اتفاق هست و ما نمیخواهیم» پس اگر راضی به رضای خدا باشیم نتیجه را میپذیریم و یک چشم به آسمان و یک چشم به زمین میدوزیم.
انسانها اگر موفق شوند دو چشم به زمین و اگر شکست بخورند دو چشم به طرف آسمان دارند.
انسان با ایمان حتی اگر کارش درست نشود میگوید: شکر به صلاحم نبوده؛ مثل شعاری که در کنگره۶٠ میدهیم یا میبریم یا آموزش میگیریم. این چیزی بود که در جهانبینی یاد گرفتم و استرسم کم شد. خوشحال بودن یعنی بنده بودن، خداوند به ما خیلی نعمت داده و باید شکرگزار باشیم؛ مثل خوابیدن، راه رفتن و ... امید اینکه خواست ما با خواست خداوند یکی باشد.
منبع: سیدی غیب از استاد امین
نویسنده: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر سارا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
30