دومین جلسه از دوره هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی صبا به استادی ایجنت مسافر ابراهیم، نگهبانی مسافر حبیب و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «حرمت کنگره، چرا رابطه مالی و کاری و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟» چهارشنبه ۱۱ تیر۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان ابراهیم هستم مسافر؛ در آغاز، لازم میدانم از تمامی عزیزانی که در این مسیر همراه من هستند، صمیمانه تشکر کنم. همچنین تشکر ویژهای دارم از مرزبانان عزیز که با پیروی از فرامین و آموزههای آقای مهندس، بستری را فراهم کردهاند تا هم خود در مسیر آموزش، گام بردارند و هم چراغ راهی برای سفر اولیها و دومیها باشند. نگاهی که به نمایندگی میاندازم، زحمات فراوانی در ذهنم مرور میشود؛ تلاشهایی که آقا اردلان، آقا کامران و دیگر خدمتگزاران دلسوز انجام دادهاند که در حقیقت بر پایه سنتی است که آقای مهندس پایهگذاری کردهاند،سنتی از جنس عشق، آگاهی و ایمان که واقعا ستودنی است. بعضی از انسانها در طول تاریخ، بذر اندیشههایی را میکارند که ثمرات آن، سالها بعد شکوفا میشود؛ همانگونه که استاد میفرماید: "حکم قاضی، در زمان حیاتش شاید فهم نشود اما روزی خواهد رسید که عمق عدالتش را درک خواهند کرد".
من امروز که به گذشته خود مینگرم، میبینم که هرگز دستم به کار خیر نمیرفت؛ ولی آقای مهندس، از میان قشری که در جامعه بهعنوان سربار شناخته میشود، انسانهایی را پرورش دادند که اکنون به درجهٔ تولید، خدمت و رشد رسیدهاند. کافی است نگاهی بیندازیم به جایگاه دیدهبانان؛ نه تنها در کنگره، بلکه در اجتماع نیز انسانهایی مؤثر، شریف و تحسینبرانگیز هستند. من خودم دیدهام که بزرگان کشور، وزرا، وکلا و مسئولان، با احترام نزد آقای مهندس حاضر میشوند. در بسیاری از شهرها، با تأسیس یک نمایندگی کنگره۶۰، آمار جرم و جنایت کاهش مییابد. این رخداد ساده نیست، بلکه نشان از اثرگذاری عمیق این تفکر و آموزش دارد.
آقای مهندس همواره فرمودهاند: "من معلمم" و حقیقتاً همیناست؛ آموزگاری که نه تنها دانش، بلکه حیات را به انسانها بازمیگرداند. ایشان باور دارند که همه انسانها خوب هستند؛ اگر آموزش ببینند. امروز نیز، خیلی انسانها در اطراف ایشان هستند که میتوان بر شانههای آنها تکیه زد. کنگره ۶۰ نهادی مستقل است که هیچ کمکی از بیرون نمیپذیرد؛ اما از ثروتمندترین و کارآمدترین نهادهای مردمی کشور است. این ثروت نه از پول، بلکه از فهم، ایمان و آموزش نشات میگیرد. وقتی من آموختهام که یکپنجم از مالم برای خودم نیست، اگر روزی کارتنخواب بودم و امروز به درآمد بالایی رسیدهام، با جان و دل، بخشی از آن مال را برای خدمت مالی میدهم. اینها همه در سایهٔ حرمتها و قوانین کنگره رخ داده است؛ قوانینی که ما را از لغزشها محافظت میکنند.

یکی از دوستانم میگفت در اوایل سفرش، به یکی از اعضا مبلغی داد تا کاری انجام دهد، اما آن فرد دیگر بازنگشت. اکنون سالها گذشته و آن شخص انضباطی شده ولی در این سالها زندگیاش ویران شده و خانهاش را از دست داده است. بهجای منزل در سولهای میخوابد و خانوادهاش از هم پاشیده است.
آیا کسی که ناخواسته باعث ایجاد دوری او از کنگره شده، میتواند بهای این رنج را بپردازد؟ لذا حرمتها برای محدود کردن ما نیستند بلکه گذاشته شدهاند تا ما را از آسیبها حفظ کنند، تا یادمان نرود که چرا آمدهایم و چگونه باید بمانیم. دعوت ما به خدمت در کنگره نه از روی نیاز به نیروی انسانی؛ بلکه از سر محبت است. این ما هستیم که برای ماندن، برای رشد، برای وصل بودن، به خدمت کردن نیاز داریم.
در کلام خداوند آمده: همه به ریسمان الهی چنگ بزنید و آن را رها مکنید. یکی از مصداقهای آن، همین مسیر آموزش و خدمت در کنگره است؛ همین راهی که ما را به سلامت جسم و روان میرساند. کنگره مقدس است نه بهخاطر در ودیوار نمایندگیهایش بلکه بهخاطر اعمال انسانهایی که در آن متولد شده، رشد میکنند، احیا میشوند و احیا میکنند. آقای مهندس در سیدی " دشمن" میفرمایند: احیای انسانها مخصوص پیامبران نبود. احیای انسانی یعنی زنده کردن انسانی که امید، عشق، احترام و حس زندگی را از دست داده است. راهنمای من، نه نام پدر مرا میدانست، نه شغلم را، نه محل زندگیام را و نه حتی نامخانوادگی مرا فقط اسم کوچک مرا میدانست و ابراهیمی با این چهره؛ ولی همین برای نجات من کافی بود.
فرق میان یک انسان و یک مردهٔ متحرک در امید است. مصرفکنندهای که در تاریکی اعتیاد غوطهور است، نه لذتی از زندگی میبرد، نه عشقی را دریافت میکند، نه میتواند به کسی محبت کند. تمثیلی که استاد امین از پیامبری که در شکم نهنگ میرود، آوردند؛ فرو رفتن در تاریکی است که از آن موجودی بیحس، خنثی و جدا از زندگی می سازد. اگر این حرمتها نباشند، ما هم در تاریکی خواهیم بود. زمین، موقعی حریم امن الهی است که قوانین در آن درست اجرا شود. چه در کنگره و چه در بیرون، با رعایت این قوانین، زندگی امن خواهد بود. ممکن که از راه نادرست به ثروت و چیزهایی برسیم ولی حواسمان باید باشد که راه نادرست حتما تقاص دارد و همانطور که آقای مهندس میگویند: کارگری که ۱۰ ساعت زحمت میکشد، صدهزار تومان میگیرد ولی کسی که در چهارراه مواد بفروشد، میلیونی پول به دست میآورد ولی آیا آرامش آن کارگر را دارد؟! پس کیفیت زندگی مهم است، نه کمیت آن؛ اگر حرمتها رعایت نشوند، تمام پردهها فرو میافتد و هیچ جای امنی باقی نمیماند. در این شرایط اقتصادی، اجتماعی و روانی، کنگره برای من حریم امن است، که هر هفته با اشتیاق به آن میآیم، تا آموزش ببینم و زنده بمانم. از اینکه به حرفهای من گوش کردید از همه شما متشکرم
تهیه مطالب: مسافر رضا
ویرایش و ارسال: مسافر حیدررضا
خدمتگزاران سایت نمایندگی صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
46