آقای امین در ابتدا سیدی غیب به اهمیت یاد گرفتن جهانبینی اشاره میکنند. ایشان فرمودند: همیشه تلاش میکردم که در کارهایم موفق بشوم، شکست خود را روی ضعف خود میگذاشتم؛ چون چیزهایی که بلد نبودم، تفکرات و حسهای غلطم باعث میشد تا شروع کنم به یاد گرفتن جهانبینی. ایشان فرمودند: من به دنبال این بودم، راههایی که میشد به خواستهام برسم را پیدا کنم؛ چون خواستههایم برایم مهم بود و جهانبینی ابزاری بود که به من کمک میکرد تا اشکالات خود را پیدا و برطرف کنم تا بتوانم به خواستههای خود برسم.
درست است که در مسیر خود همیشه کسانی بودند که به من کمک میکردند؛ ولی من یک دیدگاه انفرادی داشتم؛ یعنی اینکه احساس نمیکردم یک صور پنهانی هم وجود دارد، یک تصویر بزرگتری در این جهان وجود دارد که این تصویر بزرگ را نمیدیدم که اگر یک خالق و نیرویی وجود دارد و اگر قدرت مطلق وجود دارد او هستی را آفریده؛ پس شناخت و دانش خیلی بالایی دارد.
موجودات مختلف را هم آفریده، من هم یکی از آن موجودات کوچک از این هستی هستم و ما معتقدیم که این خالق، رحمان و رحیم و مهربان است و عشق زیادی به ما دارد. آیا این خالق مهربان برای من برنامهای ندارد؟ آیا من اصلاً به برنامه خالق خود فکر میکنم یا نمیکنم؟ آیا نیروهای مافوق وجود دارد یا خیر؟
در این جا است که مسئله «یومنون بالغیب» که اول سوره بقره بیان کردند: پرهیزکاران کسانی هستند که به رستگاری میرسند، کسانی که خوبی میکنند نماز را به پا میدارند و به غیب که همان صور پنهان است اعتقاد دارند، این که انسان فقط خدمت به انسانها و نیکی و احسان کند کافی نیست؛ باید در کنار آن «یومنون بالغیب» هم باشد؛ یعنی تفاوتی بین انسانهایی که در آرامش بیشتری هستند همین است. زیرا توکل میکنند؛ ولی اگر فکر کنی فقط خودت هستی و تلاش خودت کافی است و زمانت را از دست بدهید، کار انسان ساخته است.
حال چگونه میتوان توکل کرد؟ توکل زمانی اتفاق میافتد که شما فکر کنید یک چیزی وجود دارد، شما حداقل اندازه خودت و یا از خودت بزرگتر را قبول داشته باشید، کسی که فکر میکند فقط خودش است هنوز به درجه ایمان نرسیده زیرا همیشه تلاش میکند و برای خواستههایش میجنگد اگر موفق شود ذوق مرگ میشود؛ ولی وقتی که شکست بخورد دقمرگ میشود. انگار که همه چیز را به صورت غیر متعادل بزرگ میکند.
در کلام الله خداوند میفرمایند: اگر چیزی به شما رسید خیلی زیاد خوشحالی نکنید، شکر کنید. اگر چیزی را از دست دادید، خیلی غمگین نباشید؛ اما کسی که تفکر او اینگونه است که فقط خودش است، نمیتواند اینطور فکر کند و اگر هم بخواهد نمیتواند. برای مثال اگر یک دسته گرگ به او حمله کند و به او بگویی آرام باش نمیتواند؛ ولی اگر همان زمان فکر کند که آن ده تا گرگ ده خرگوش هستند آرامش پیدا میکند زیرا حسش را عوض کرده؛ پس کسانی ایمان را میتوانند داشته باشند که توکل را پیدا کنند که نوع نگاهشان را نیز عوض کنند و ذرهذره بقیه اجزاء هستی نیز برای او مهم میشود.
برداشت از سیدی «غیب»
نویسنده: راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی طارم
- تعداد بازدید از این مطلب :
34