English Version
This Site Is Available In English

ایمان به خداوند قوت قلب انسان

ایمان به خداوند قوت قلب انسان

مبحثی که امروز می‌خواهم در مورد آن صحبت کنم مربوط به تاریخ ۱۳۷۴/۰۴/۱۶ است. از آن‌جا که می‌دانید صحبت‌هایی که هست به صورت عام است و یک مخاطب خاص ندارم، کسی که دکترای فلسفه است، صحبت‌های من را گوش می‌کند و کسی که تحصیلات ابتدایی دارد هم گوش می‌کند و همه باید استفاده کنند، در وهله اول برای کسانی که تازه وارد سیستم کنگره می‌شوند خیلی دشوار است، البته کسانی که وارد کنگره می‌شوند ابتدا باید ۴۰ سی‌‌دی را بنویسند که مقدماتی است تا مسائل دیگر را فرا بگیرند مانند وادی‌ها که ذره‌ذره با مسائل جهان‌بینی آشنا می‌شوند. جهان‌بینی هم موضوعی است که برای همه ما لازم و واجب است؛ یعنی دیدن جهان، این‌که ما چگونه جهان را ببینیم و از چه روزنه‌ای نگاه کنیم. گاهی اوقات جهان را از سوراخ کلید نگاه می‌کنیم، یک موقع دید کاملاً ۳۶۰ درجه داریم، گاهی اوقات دید ۳۰ درجه داریم، دید ما فرق می‌کند و ما که می‌خواهیم به جهان نگاه کنیم، دیدن ما یک طرف و آن اندیشه و تفکرات ما طرف دیگر است.

وقتی برای کسی مشکلی پیش می‌آید، همه مشکلات تحت‌الشعاع قرار می‌گیرند؛ مثلاً حال شما بد می‌شود و پیش پزشک می‌روید، او می‌گوید شما سرطان خون دارید، دیگر همه چیز از بین می‌رود، رفتن به مسافرت، خریدن خانه و ماشین، همه این‌ها اهمیت خود را از دست می‌دهد یا وقتی دندان‌درد می‌گیرد، خوردن غذا و شیرینی و یا دیدن فیلم و تفریح کردن اهمیت خود را از دست می‌دهد و تحت تأثیر قرار می‌گیرد؛ چون تمام حواس شما درگیر درد دندان می‌شود. همه افراد وقتی وارد کنگره می‌شوند با یک مشکل مواجه‌ هستند، فقط مشکل خود را می‌بینند و حرف‌های دیگر را متوجه نمی‌شوند و می‌گویند چه ربطی دارد؟ مثلاً پیش خود می‌گویند؛ من می‌خواهم اعتیادم درمان شود، این‌که با تفکر ساختارها آغاز می‌شود را می‌خواهم چه کنم؟ اگر تفکر داشتم که معتاد نمی‌شدم، پس بعضی موارد برایشان مشکل است و ما باید این موضوعات را در کنار هم بیان کنیم و خوشبختانه افراد ذره‌ذره یاد می‌گیرند.

جهان‌بینی؛ یعنی زندگی را از چه دریچه‌ای نگاه کنیم، ما می‌توانیم از یک دریچه ناامیدی و منفی که همه چیز خراب و سیاه است ببینیم و یا از دریچه دیگری نگاه کنیم؛ مثلاً نویسندگانی مانند صادق هدایت که نوشته‌هایش سیاه بود و سیاه می‌نوشت آخر هم دست به خودکشی زد؛ چون دریچه دیدگاه او سیاه بود. این‌ها خیلی مهم است، اگر از دریچه مثبت نگاه می‌کردند خیلی چیزها تغییر می‌کرد. همیشه می‌خواهیم این را آموزش دهیم که خوبی، خوب و بدی بد است. مسئله دیگر این‌که در زندگی بدی و خوبی با هم است، فضائل و رذائل انسان درهم است و نباید انتظار داشت که همه چیز خوب باشد، جهان بر پایه اضداد بنا شده و اضداد باعث چرخیدن زندگی می‌شود. سال ۱۳۷۴ درگیر مسائل و مشکلات مالی، کار، شرکت و بدهی‌های زندگی بودم، وقتی استاد برای من راجع به یک‌سری مسائل صحبت می‌کرد، حواسم نبود؛ مثلاً وقتی می‌گفت با تفکر ساختارها آغاز می‌شود و یا با حرکت راه‌ نمایان می‌شود و ... من گوش می‌کردم؛ ولی فقط مشکل خودم را می‌دیدم.

بعضی از افراد که وارد این سیستم می‌شوند مشکل خود را می‌بینند حق هم دارند؛ مثلاً می‌گویند من نمی‌توانم ۱۱ ماه صبر کنم که درمان شوم، می‌خواهم یک هفته‌ای خوب شوم، فاجعه می‌شود و خوب نمی‌شود یا نزدیک عید می‌خواهد تا لحظه سال تحویل ۴۰ کیلو اضافه وزن خود را کم کند که امکان‌پذیر نیست. خبر خوبی راجع به وزن بدهم با یک پروتکل، افرادی که اضافه ‌وزن دارند، وزنشان کم می‌شود و افرادی که کاهش وزن دارند و لاغر هستند، وزنشان زیاد می‌شود. استاد می‌گوید؛ سؤالی داری بپرس. شاگرد می‌گوید؛ در مورد این سخنان که فرمودید، قدر مسلم در این لحظه من کاملاً متوجه نمی‌شوم و بایستی بارها و بارها مطالعه و تفکر کنم تا مفهوم گسترده آن‌ها را درک کنم. باز هم اگر سؤال کنم و آنچه در ذهن خود دارم مطرح نمایم شاید دلیل بر آن باشد که مثل آدم‌های منفی‌گرا دائماً از همه ‌چیز شکایت می‌کنم، از جهتی هم اگر حرف دلم را به شما نگویم به چه کسی بگویم؟ باز هم می‌دانم پاسخ هر چه باشد، آخرش موضوع به خودم برمی‌گردد؛ ولی به هر حال مطرح می‌کنم، منتظر هرگونه پاسخی هستم.

بعضی اوقات ما سی‌دی را گوش می‌دهیم و قسمتی از آن را نمی‌فهمیم؛ اصلاً مهم نیست. من هم روز اول نمی‌فهمیدم تا ذره‌ذره متوجه شدم. در ادامه شاگرد می‌گوید؛ می‌دانم آخرش همه بار روی خودم می‌ریزد و می‌گویید تقصیر خودت است. هم‌اکنون هم همین‌طور است و ما باید این موضوع را بپذیریم. معمولاً وقتی به یک بحران و مشکل برخورد می‌کنیم، مسئله به خود انسان برمی‌گردد و به نقطه‌ای می‌رسد که هر چه بگویید به خودش مربوط است؛ مثلاً شاگرد در لژیون مشکلی را مطرح می‌کند می‌گوییم به خودت مربوط است؛ چون اول صحبت هم می‌گوییم؛ خدایا ما را از دست نیرومندترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان است نجات بده. اگر نگاه کنیم ۹۰ درصد مشکلات، خود ما هستیم. تصمیمات درست نگرفته و بررسی نکرده‌ایم، درست فکر نکرده‌ایم و به مشکل برخوردیم و آن‌گاه می‌بینیم که مهم‌ترین موضوع یا مشکل، خود من هستم. هم‌اکنون این موضوع را می‌دانم؛ اما آن زمان واقعاً فکر می‌کردم که مشکل دیگران هستند و من نیستم؛ چون من یک تفکر و اندیشه دیگر داشتم و گویی جهان را از سوراخ کلید نگاه می‌کردم.

من هر چه تلاش می‌کنم کم‌تر می‌یابم و هر چه فکر می‌کنم به نتیجه نمی‌رسم، چه باید بکنم؟ گاهی انسان به درون یک چاه می‌افتد و طناب هم ندارد. هر چه تلاش و فکر می‌کند به نتیجه نمی‌رسد؛ چون در یک بحران و مشکل کاملاً گرفتار شده است. استاد می‌گوید؛ آن‌چه شما را بر آن می‌دارد که تفکر نمایید، نیروی آگاه شماست و اگر توفیق در آن ندارید و یا کم دارید، به علت عدم توفیق در امورات جاریه است. آن چیزی که باعث می‌شود درست تفکر کنید، نیروی آگاه شما است. نیروی ناآگاه نمی‌تواند چنین کاری انجام دهد باید حتماً آگاهی و دانش داشته باشید. ما وقتی در امورات جاریه و روزمره خود توفیق پیدا کنیم، روحیه‌ ما قوی و محکم می‌شود؛ اگر در امورات جاریه توفیق پیدا نکنیم و در کارهای خود همیشه شکست بخوریم، انرژی ما گرفته می‌شود. اگر تلاش و کوشش می‌کنید؛ ولی موفق نمی‌شوید و یا موفقیت کمی به‌دست می‌آورید به این دلیل است که در امورات جاریه موفقیت کسب نمی‌کنید، پس این مسئله مهم است که آیا ما در امورات روزمره خود موفقیت کسب می‌کنیم یا نمی‌کنیم؟ یکی از مسائلی که خیلی برای انسان‌ها مهم است صبحِ زود بیدار شدن است.

کسانی که صبح زود بیدار می‌شوند از سلامت بالاتری برخوردار هستند. کسانی که تا ساعت ۸ یا ۱۰ می‌خوابند، اولین اشتباهی است که انجام می‌دهند و به بحران‌های متعددی برمی‌خورند یا شب‌ها دیر خوابیدن خود منشأ یک‌سری از مشکلات است که در موردش تفکر نمی‌کنند. ما قبل از آن هم عرض نمودیم که با دوستان مروت و با دشمنان مدارا خوب است؛ اما دشمنی که در مقابل شما شمشیر از نیام می‌کشد و پرچم سبز را پاره می‌نماید با چوب پرچم به جنگ آن بروید و درفش ارغوانی و یا بنفش برافرازید. با دوستان مروت داشته باشید و با دشمنان مدارا کنید این خیلی خوب است؛ ولی وقتی که شما مدام با او مدارا می‌کنید و او باز به شما حمله می‌کند، دیگر آن‌جا نمی‌توانید بگویید باز مدارا کنم؛ چون شما را از بین می‌برد باید با همان چوب پرچم صلح به او حمله کنید باید تا جایی که در توان ما است مدارا کنیم؛ ولی بعضی اوقات از مدارا کردن ما سوء‌استفاده می‌شود. یک موقع انسان از روی قدرت و گاهی از روی ترس مدارا می‌کند، نمی‌تواند مدارا نکند و می‌ترسد.

وقتی یک مسئله حقوقی داریم باید دنبال حل آن برویم و این صحبت‌های استاد با من مربوط به مسئله پرونده حقوقی بود که به شخصی وکالت داده بودم تا مسائل زمین‌های من را حل کند؛ ولی او آن‌ها را به نام خود کرده بود. استاد می‌گوید؛ تو به او وکالت دادی و او همه چیز را بالا کشیده و هرچه می‌گویی قبول نمی‌کند، پس باید با چوب پرچم به او حمله کنی، من همین کار را کردم، از او شکایت کردم و چندین پرونده تشکیل شد تا توانستم حق خود را از او بگیرم، پس در این شرایط ما همیشه باید مدارا کنیم و بهترین کار است؛ اما وقتی در مقابل مدارای ما او باز حمله می‌کند باید بجنگیم. گاهی اوقات کسی با شما لج می‌کند که اصلاً ارزش ندارد و نمی‌خواهید به او حمله کنید اگر او را رها کنید بهتر است آن‌جایی می‌گوید، حمله کنید که مسئله مهم و حائز اهمیت مثل مسائل حقوقی باشد. شما در خیال آن نباشید که نیروهایی برای مدت زمان کمی در ضمیر شما به مهمانی بیایند، اگر سدها را بشکنید و پیش بروید، خواهید دید که از آگاهی غیرممکنی برخوردار هستید. توقع نداشته باشید که بعضی از نیروها در وجود شما بیایند و به شما کمک کنند. بعضی‌ از افراد می‌گویند؛ برای ما دعا کنید؛ دعا زمانی خوب است که همراه با تلاش و کوشش باشد.

اگر سعی کنید موانعی را که بر سر راه دارید بشکنید و پیش بروید، متوجه می‌شوید که از چه دانش و قدرتی برخوردار هستید. وقتی مشکلات پیش پا افتاده باید آن‌ها را برداشت و حل کرد. باید آن زمان‌های حساب‌شده را از دست ندهید. ایمان به خداوند و عبادت، روان شما را قوی‌تر می‌کند. زمانی را که در اختیار دارید از دست ندهید و سعی کنید از آن حداکثر استفاده را ببرید. اگر به خداوند ایمان داشته باشید، روان شما را قوی می‌کند؛ مثلاً یک نویسنده نوشته است؛ خدا مرده! او تمام عمرش در بیمارستان بود. انسان باید یک پله را برای خود نگه دارد. ایمان به خداوند برای انسان قوت قلب است، ایمان داشتن یک کورسوی امید است و باعث ادامه حیات و قوت قلب انسان می‌شود. در زمان قدیم، در حرم شاه عبدالعظیم محوطه‌ای بود که در آن یک‌سری زنجیر کشیده بودند و به آن بست می‌گفتند، افرادی که جرمی مرتکب شده بودند در آن‌جا بست می‌نشستند و پناهنده می‌شدند و تا زمانی که آن‌جا بودند کسی نمی‌توانست با آن‌ها کاری داشته باشد تا اینکه امیرکبیر این زنجیرها را از بین برد. متولی آنجا می‌گوید؛ امیر، لااقل این زنجیر آخر را نگه دار که بتوانی خودت یک روز پشت آن پناهنده شوی؛ اما امیرکبیر آن را هم پاره می‌کند که خودش هم در آخر از بین رفت.

این مسئله برای انسان مهم است، این‌که یک زنجیره‌ای باشد که بتوانی پشت آن بایستی. ایمان به خداوند همین است؛ گرچه به عقیده من نیروی الهی کاملاً و صددرصد وجود دارد و قوی‌ترین نیرویی است که بر تمام هستی حکم‌فرماست؛ ولی این‌که بگویی نیست و از دستش بدهی، برای خودت مشکل ایجاد می‌کند. به این دلیل می‌گوید، ایمان به خداوند و عبادت، روان شما را قوی می‌کند و یک پشتوانه است، عبادت هم به معنای عبادت کلاسیک و خدمت کردن است که عبادت به‌جز خدمت خلق نیست. با عزم جلو بروید و بندهای بسته شده راهتان را بگشایید، خواهید دید که تمام گذشته‌های دور، حتی آن‌هایی که نمی‌خواهید به یاد خواهید آورد. می‌گوید؛ با قدرت حرکت کن و هر چه بند بر سر راهت داری باز کن و از بین ببر. اگر این کار را انجام بدهی تمام اطلاعات را به‌دست می‌آوری. منظور از گذشته‌ها حتی از زمان الست است. اگر در حل مشکل خود با مشکل دیگری برخورد نمایید آرام بودن بسیار خوب است؛ اما با اراده از درب دیگری وارد شوید تا تمام و کمال به انجام عمل مسلط و واقف باشید ما هم همراهی خواهیم نمود. گاهی اوقات می‌خواهید یک مشکل را حل کنید و در مسیر با یک مشکل دیگر برخورد می‌کنید؛ مثلاً یک وکیل انتخاب می‌کنید تا مشکل را حل کند؛ اما او کارش را درست انجام نمی‌دهد و یا با طرف مقابل شما شریک شده و یک مشکل دیگر برای شما به‌وجود می‌آورد.

باید مسیر دیگری را پیدا کنید؛ مثلاً ما شعبه آکادمی بودیم و به دلیل مشکلی آن‌جا را پلمپ کردند همه چیز ما از دست رفت باید چه می‌کردیم؟ در پیاده‌رو یک زیلو انداختیم و کلاس‌ها را برگزار کردیم یک راه دیگر انتخاب کردیم. اگر از درب نمی‌شود از پنجره برو، از پنجره نمی‌شود از دیوار برو، از زیر درب برو، باید یک راه دیگر انتخاب کنیم. استاد می‌گوید؛ با گشوده شدن دلت با ما همسفر باش و آن‌چه می‌خواهی بیان کن. شاگرد می‌گوید؛ در عرفان می‌گویند حدود ۳۰۰ نفر اولیاء خداوند هستند که ۴۰ نفر از آنها اَبدال، ۷ نفر اوتاد، ۵ نفر نقبا، ٣ نفر مختار و یک نفر غوث می‌باشند و باز هم می‌گویند که این ارقام همیشه ثابت و این افراد زنده هستند و هرگاه یک نفر از آنها جهان خاکی را ترک کند بلافاصله فرد دیگری طبق شرایط خاص وارد حلقه این افراد می‌شود. در سیستم ما هم یک اعتقاد وجود دارد که امام زمان در هنگام ظهور ۳۱۳ یار به همراه دارد. در مکاتب مختلف، ما چنین اندیشه‌ها و افکاری داریم در کتاب‌های عرفانی هم گاهی اوقات آمده است که یک گروه شامل ۳۰۰ نفر اولیاء خدا هستند که از این تعداد ۳۰ نفر ابدال هستند که ابدال به معنی تبدیل شده و تغییر کردن است.

هفت نفر اوتاد هستند که به معنی میخ است، ۵ نفر نقبا یعنی نخبه هستند، سه نفر مختار و یک نفر غوث می‌باشد یک چنین تقسیم‌بندی وجود دارد. صرف‌نظر از این‌که این تقسیم‌بندی صحیح است یا خیر، آیا امکان چنین چیزی وجود دارد، آیا مربیان حق همیشه هستند؟ استاد می‌گوید؛ آری همه چیز در همه احوال وجود دارد؛ اما بنا بر وضع زمان و تغییر و تبدیل در هر جسم کروی شکلی باید یک محور باشد درست است؟ می‌گوید؛ بله هر چیزی امکان‌پذیر است؛ حال ممکن است ما این‌گونه بگوییم و سرخ‌پوست‌ها و یا ژاپنی‌ها چیز دیگری بگویند، هر کسی یک مطالبی را برای خودش دارد، هیچ‌کس هم نمی‌گوید اعتقاد من غلط است بلکه می‌گوید اعتقاد دیگران اشتباه است. آن محور به حرکت‌های دیگر نیرو و فرمان می‌دهد و آن نیرویی است که با مسائل مختلف ویژه‌ای موافق و یا مخالف به‌وجود می‌آورد و باعث استحکام می‌شود؛ ولی ممکن است در راه ما مسائل غیر دید نمایان گردد. در این‌جا باز مطرح می‌شود که مسائل مثبت و منفی وجود دارد و اضداد باید باشد.

در یک آزمایش برای تعدادی موش، یک بهشت مصنوعی درست کردند که در آن غذا و امکانات به‌طور کامل فراهم بود و هیچ‌گونه گربه، تله یا سمی وجود نداشت؛ ابتدا همه ‌چیز خوب بود، اما کم‌کم در بین آن‌ها گروه‌های منفی و زورگو ایجاد شد و با هم متحد شدند تا به بقیه حمله کنند و یکدیگر را نابود کنند؛ یعنی وقتی مسائل کاملاً مثبت در اختیارشان گذاشته شد به مشکل برخوردند. انسان هم همین‌طور است، اگر تمام مسائل مثبت باشد و هیچ مشکلی وجود نداشته باشد، زندگی برایش مفهومی ندارد، پس باید مسئله‌ اضداد وجود داشته باشد و زندگی بر مبنای اضداد پایه‌گذاری شده است. ما باید این موضوع را درک کنیم. حالا اگر به سمت اضداد برویم، به‌ سختی وارد جهنم می‌شویم و اگر به طرف مثبت حرکت کنیم، در بهشت قرار می‌گیریم و این بهشت و جهنم کاملاً وجود دارد. شما این‌گونه در نظر بگیرید که در رنج بودن، جهنم می‌شود و انسانی که در آرامش و آسایش است، در بهشت قرار دارد. کابوس‌های شبانه، پیش‌پرده‌ جهنم و خواب‌های مثبت و خوب، در بهشت است.

این محور که ما می‌گوییم ممکن است در هر جامعه‌ای به وقوع بپیوندد که از لحاظ صورت چندان تفاوتی نکند؛ اما با انجام عمل، هر یک با دیگری فرق می‌کند. گاهی اوقات طوری می‌شود که آن محورها خود به‌تنهایی عمل می‌کنند. گاهی اوقات محورها گروهی عمل می‌کنند؛ مانند مرزبانان که همه به‌صورت گروهی عمل می‌کنند. گاهی اوقات ممکن است فقط یک فرد باشد که محور شده و این را به چرخش در می‌آورد. بیان این موضوعات شاید از لحاظ ادای دِین خوب هم باشد. این محورها ممکن است به تنهایی و یک شخص و یا چند جهان باشد؛ یعنی محور ارتباطش با این جهان و جهان دیگر باشد؛ مثل رسول خدا که در جهان زمین است؛ اما ارتباطش با جبرئیل است که از بُعد دیگر می‌آید. جبرئیل مطالب را از چه کسی می‌گرفت و برای رسول خدا می‌آورد؟ پس یک شخص یا اشخاصی بوده‌اند که مطالب را به او می‌دادند. در جهان هستی، جهان‌های درهم هم خیلی زیاد است؛ مثلاً گاهی اوقات ممکن است یک مطلب از جهان هفتم به جهان ششم می‌آید، از ششم به پنجم، از پنجم به چهارم، از چهارم به سوم، از سوم به دوم و از دوم به زمین می‌آید؛ یعنی چندین جهان به صورت حلقه‌های زنجیروار داخل هم هستند و اطلاعات را رد و بدل می‌کنند و این حلقه‌ها همه عادی هستند. در سیستم الهی این حلقه‌ها وجود دارند و مربیان حق هستند و به کار خود ادامه می‌دهند و این قضیه همیشه ادامه دارد و مطلبی که خیلی مهم است و من به آن اعتقاد کامل دارم، این است که جهان‌های دیگر وجود دارند و مرگ پایان زندگی نیست. این جهان‌ها با هم در ارتباط و رابطه هستند. اگر جهان زمین فاقد القائات، الهامات، قوانین و فرمان‌ها بود، انسان یک قدم نمی‌توانست بردارد و تمام این‌ها از جای دیگر به انسان داده می‌شود؛ یعنی انسان نمی‌توانست هیچ پیشرفتی کند، زمانی می‌تواند پیشرفت کند که اطلاعات و آگاهی از مراحل بالاتر به انسان داده شود، البته یکی از این محورها انبیاء بودند که فرامین را از جهان دیگر می‌گرفتند تا ما اجرا کنیم.

نویسنده: همسفر هانیه رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
عکاس: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .