روزهای اول که به کنگره میآمدم از این میترسیدم شخص آشنایی من را ببیند و متوجه شود همسرم مصرفکننده است، وقتی جلسه شروع شد و نگهبان جلسه حرمت کنگره۶۰ را قرائت کرد من ماتومبهوت بودم که چرا این نوشتار را میخوانند؟! بند «کنگره مکان مقدس و امنی میباشد که هر شخصی با ورود در این مکان باید حرمت آن را حفظ نماید.» به من آرامش داد، خیلی خوشحال شدم که اینجا حرمتها حفظ میشود و من میتوانم راحت در جلسات شرکت کنم.
اولین جایی که میبینم جلسات سر ساعت تشکیل میشود در کنگره۶۰ است و این برای من خیلی جذابیت داشت، قبلاً تجربه حضور در مطب یک پزشک را داشتم که متأسفانه چند ساعت معطل میشدم تا نوبت به من میرسید و همینطور در مکانهای مختلف دیگر؛ ولی اینجا سر ساعت جلسه شروع و سر ساعت تمام میشود. کنگره به من آموزشهای زیادی داد که با تفکر هر کاری را انجام بدهم و برنامهریزی داشته باشم، درواقع قوانین و حرمتهای کنگره باعث شد نظم و انضباط را یاد بگیرم و به ساعت دقت بیشتری کنم و برای انجام کارهای خود برنامهریزی داشته باشم.
آقای مهندس با تجربیاتی که در کنگره به دست آوردند به این نتیجه رسیدند که رابطه مالی و خانوادگی در کنگره نتیجهای جز تخریب و سقوط مسافران و همسفران ندارد. خود من نیز تجربهای در همین خصوص دارم، مسافرم با رعایت نکردن قوانین و حرمتها از کنگره طرد شد؛ ولی من خودم ماندم و این جمله استاد سردار که میگویند: «نوبت باران محفوظ است.» باعث دلگرمی من میشود، امیدوارم مسافرم با تجربیاتی که کسب کرده، این بار که به کنگره آمد درست سفر کند.
من با اینکه قبلاً در شهرستان دیگری به کنگره میرفتم و در زمان کرونا در لژیون مجازی شرکت میکردم، همیشه سعی کردم طبق قوانین و حرمتها هیچ نوع رابطهای با شخصی برقرار نکنم، چون متوجه شدم رعایت قوانین و حرمتها در کنگره اول به نفع خودم است و بعد به نفع بقیه اعضاء. حرمتها به من یاد داد که ادب را رعایت کنم، وقتی کسی حرف میزند، سکوت کنم و حرف او را قطع نکنم، رابطه کاری و مالی با دیگران نداشته باشم و حرمتها را موبهمو اجرا کنم، چه در کنگره و چه در جامعه. به فرموده آقای مهندس «اگر خدمتی نمیکنم، حداقل به کنگره خسارت وارد نکنم»
فضای کنگره امن است و به من آرامش میدهد تا راحتتر سفر کنم و به حال خوش برسم. من هم برای اینکه از این مکان و آموزشها قدردانی کنم، سعی میکنم در چهارچوب حرمتها و قوانین درست حرکت و خدمت کنم، فرق نمیکند چه خدمتی باشد، هر خدمتی که یک سفر اولی میتواند انجام دهد را سعی میکنم انجام دهم، یکی از اینها عضویت در لژیون سردار است. خدا را شکر توفیق این را داشتم که دو بار عضو لژیون سردار شوم. قبل از کنگره هیچ پساندازی نداشتم، از وادی پنجم یاد گرفتم پسانداز کنم، در جشن گلریزان ترس داشتم که دستم را بالا بگیرم و اعلام کنم که میخواهم عضو لژیون سردار میشوم، راهنمایم همسفر وجیهه گفتند: پا روی ترس خودتان بگذارید و هر کسی میتواند دستش را بالا ببرد. من این کار را انجام دادم، از یکسری خواستههای خودم گذشتم و تعهدم را پرداخت کردم.
هر ماه که جلسات لژیون سردار تشکیل میشود واقعاً آموزش و انرژی خاصی میگیرم. در یکی از جلسات، پهلوانی استاد جلسه بودند، ایشان گفتند: «شما هر کدام پهلوان زندگی خودتان هستید؛ زیرا با توجه به شرایط زندگی خودتان، عضو لژیون سردار شدهاید، در کنار یک مصرفکننده ماندید، راه درمان را پیدا کردید و الان هم به حال خوش میرسید.» این جمله به من خیلی انرژی و حس خوب داد و متوجه شدم کار من هم ارزش دارد و نباید آن را دستکم بگیرم؛ چون عضویت در لژیون سردار باعث میشود شعبههای بیشتری ساخته شود، آزمایشگاه و دانشگاه کنگره مجهز شود و نهتنها در ایران؛ بلکه در سراسر جهان افرادی که از بیماری اعتیاد و حتی سرطان در رنج هستند، به درمان برسند.
از آقای مهندس تشکر میکنم که تجربیات خود را در اختیار من قرار میدهند تا بیرون از کنگره هم این قوانین را رعایت کنم و به آرامش برسم. من چگونه زندگی کردن را آموختم، توانستم خیلی از مسائل زندگیام را با آموزشهایی که گرفتهام، برطرف کنم. یاد گرفتم پایان هر نقطه؛ سرآغاز خط دیگری است، هیچ شادی ماندگار نیست، مشکلات هم تمامشدنی نیستند؛ غم و شادی از پی هم میآیند و میروند، این من هستم که باید قدردان لحظات شاد زندگی و داشتههای خود باشم و یاد بگیرم چگونه با مشکلات مواجه شوم و آنها را حل کنم.
نویسنده: همسفر طیبه رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
77