English Version
This Site Is Available In English

کنگره برای من کلاس درس بود

کنگره برای من کلاس درس بود

وقتی برای اولین‌ بار وارد کنگره شدم، نمی‌دانستم که حرمت به چه معناست! فقط شنیدم که متنش را با احترام می‌خوانند، کم‌کم فهمیدم که حرمت، دیوار نامرئی؛ اما محکمی‌ می‌باشد که از آرامش این مکان مقدس، مراقبت می‌کند. من همسفری بودم با دل شکسته و ذهنی خسته و به دنبال جایی می‌گشتم که نه قضاوتم کنند، نه سوال‌های بی‌ربط بپرسند.

کنگره برای من، همان‌ جا بود، جایی که یاد گرفتم با حفظ حرمت‌ها، همه‌ چیز ممکن می‌شود: درمان، آرامش و حتی لبخند، حرمت برای من؛ یعنی اینکه در این فضا، کسی حق ندارد دیگری را تحقیر کند؛ یعنی اینکه من همسفر، قرار نیست در مورد زندگی مسافر دیگری، کنجکاوی کنم. حرکت برای من؛ یعنی نگاه من، حرف من و حتی نفس من باید آغشته به ادب و آرامش باشد.

کنگره، برای من کلاس درس بود، اما نه فقط برای یاد گرفتن درباره اعتیاد؛ بلکه برای یاد گرفتن ادب، احترام و سکوت به‌جا، من در اینجا فهمیدم که گاهی سکوت، بالاترین نوع رعایت حرمت است، اینکه فقط بشنوم، فقط نگاه کنم، فقط دعا کنم، همین کافی‌ است. اگر امروز حال مسافرم بهتر شده، اگر خودم کمی آرام‌تر هستم، اگر به جای زخم زبان، به او لبخند می‌زنم، همه این‌ها از برکت رعایت همین حرمت‌ها است. 

وقتی همه حرمت نگه می‌دارند، کنگره تبدیل به بهشت کوچکی می‌شود، در میان تمام آشوب‌های دنیا. حال اینکه چرا رابطه کاری، مالی و خانوادگی در کنگره ممنون است؟ ما برای یک هدف بزرگ و مهمی در این مکان، قرار گرفته‌ایم و این روابط، مانند سد و مانعی برای رسیدن به این هدف می‌باشند و ما را از مسیر اصلی، منحرف می‌کنند.

شاید این اتفاق، بار‌ها در بیرون از کنگره هم برایمان رخ داده باشد که وقتی به یکی از دوستان یا نزدیکانمان بدهی مالی داریم، سعی می‌کنیم تا حد امکان، از حضور در مکان یا جمع‌هایی که آن شخص حضور دارد، خودداری کنیم و به قولی از آن شخص، فرار می‌کنیم. وقتی این اتفاق در کنگره رخ بدهد؛ یعنی بین افراد قرض، بدهی یا داد و ستدی صورت بگیرد، نتیجه‌ای جز دوری از کنگره و آموزش‌ها نخواهد داشت.

یکی از دلایل اینکه بین اعضای کنگره، نباید روابط خانوادگی و صمیمانه برقرار شود؛ این است که وقتی ما با یک فردی رابطه صمیمانه برقرار می‌کنیم، از حرمت و آن حد و مرزهایی که قبلاً وجود داشت، عبور می‌کنیم. گاهی در اثر همان صمیمیت، صحبت‌هایی بین افراد صورت می‌گیرد که ممکن است بعداً خودشان پشیمان شوند و ترس این را داشته باشند که نکند این صحبت‌ها، پیش افراد دیگر یا راهنمایشان، بازگو شود و همین ترس، می‌تواند ما را از کنگره جدا کند.

همان‌طور که در ابتدای نوشتار حرمت کنگره۶۰، قرائت می‌شود: «کنگره مکان مقدس و امنی می‌باشد» مکانی که ما از تمام تنش‌ها و مشکلات، به کنگره پناه آورده‌ایم و باید در اینجا، احساس امنیت داشته باشیم ولی هر کدام از این روابط، باعث می‌شوند که به جای امنیت، احساس ترس و اضطراب در وجودمان شکل بگیرد.

نویسنده و تایپ: همسفر مریم، رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون پنجم)

ویرایش: همسفر یلدا، رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون پنجم)

ارسال: همسفر فرنوش، رهجوی راهنما همسفر مهین لژیون ششم (نگهبان سایت)

همسفران نمایندگی حکیم هیدجی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .