جلسه هفتم از دوره سوم سری کارگاههای خصوصی مسافران کنگره 60 زاهدان به استادی مسافر حسینعلی، نگهبانی مسافر فرهاد و دبیری مسافر محمد نصیر با دستور جلسه «وادی چهارم و تاثیر آن روی من» پنجشنبه 1404/04/05 آغاز بکار کرد.
سخنان استاد:
در ابتدا از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و همچنین ایجنت محترم نمایندگی زاهدان و راهنما و استاد خودم آقای محمدعارف که در سفر اول من را راهنمایی کردند سپاسگزارم و همینطور از راهنمای محترم همسفرم خانم زهرا و از همه شما دوستان که از خوبیاتون و مشارکتهاتون درس میگیرم سپاسگزارم.
در وادی چهارم میگوید: در مسایل حیاتی، به خداوند مسئولیت دادن یعنی سلب مسئولیت از خویش... دوتا دوست نسبت به هم مسئولیت دارند، شاگرد به استاد استاد به شاگرد پدر به فرزندان و فرزندان به پدر...
صدها چراغ دارم ولی بیراهه میروم، با وجود دانستن راه و به اصطلاح چراغ راه، باز هم به چاله می افتم و تقصیر را به خدا ربط میدهم. مثل بچهای که تکالیف خود را به درستی انجام ندهد و بهانهگیری و با اعلام بیماری ساختگی از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکند. باید با خودمان در سفر اول عهد و پیمان کنیم که مسئولیت خود را بپذیریم.
یک روز استادی در جلسه گفت وقتی دارو میخوری داروتو با وضو بخور، اینجا داریم بزرگترین چالش زندگیمان را برطرف و درمان میکنیم. اینکه یک جلسه بیاییم و یک جلسه نیاییم آخر راه به مقصد نمیرسد. اگر کسی به کنگره بیاد و بداند که از کجا به کجا آمده حتما سفرش را سیر میکند و اگر هم دنبال بهانه جویی باشد و مسئولیت خویش را نپذیرد هرگز به درمان نمیرسد. برای من سفر اولم بهترین دوران بود به کارم میرسیدم سیدیهامو گوش میدادم در مشارکتها فعال بودم.
از تجربیات دیگران باید استفاده کنیم، برای پیشرفت باید پلهپله پیش رفت بعنوان مثال آقا جواد که در سمت ایجنت زاهدان هستند و یا آقای محمدعارف که استاد راهنما هستند، این بزرگواران از روز اول که به این مقام نرسیدند، تلاش کردند و مسئولیت خویش را قبول و به بهترین شکل عمل کردند.
مثال معروفی هست که میگوید آنچه جوان در آینه میبیند پیر در خشت خام میبیند، آقای مهندس (دژاکام) دور اندیشی و آیندهنگری کردند و امروز در کنگره به روی همه باز است.
چندوقت پیش گزارشی در تلوزیون دیدم که به یک فردی که قبلا سیگار میکشیده گفتند اگر به تو یک میلیارد بدهیم حاضری سیگار روشن کنی؟ در جواب گفت در روستای ما هیچ فرد سیگاری نیست و من هم نمیخواهم دوباره آن روزهای ذلت و بد مصرف را تجربه کنم. خدا را شاکرم که آمدهام کنگره؛ اگر درست سفر نکنیم دوباره به همان روزها و چالشهای قبل برمیگردم و حتی بدتر از آن ...
سفر اول مثل اتوبانی هست که اگر خراب کنیم و بهموقع دوربرگردان را دور نزنیم باید مسیر طولانی را طی کنیم تا بتوانیم دور بزنیم بهشرطی که دوربرگردانی و فرصتی باشد.
ممنونم از خدمتی که امروز بهمن دادید.
(1).JPEG)
نگارش: مسافر محمود (لژیون دوم راهنما آقای محمدعارف)
عکس و ارسال: مسافر رامین (لژیون یکم راهنما آقای جواد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
99