نزدیک پنج ماه است که به همراه مسافرم سفرمان را آغاز کردهایم، زمانی که وارد کنگره شدم همه چیز برای من مبهم بود، مدام سوال های گوناگون از خودم میپرسیدم، وقتی وارد کنگره شدم بعد از چند هفته که با قوانین آن آشنا شدم و فهمیدم که برای رهایی باید همراه مسافرم باشم. در روز اول مرا چنان به آغوش کشیدند که هرگز آن را فراموش نمیکنم، من کمکم به کنگره علاقمند شدم، حس و حال من در کنگره بهتر از هر جای دیگری شد و همه اعضای کنگره را دوست دارم.
از خداوند بزرگ ممنونم که مرا با کنگره ۶۰ آشنا کرد و باعث شد من در این مسیر امیدوارتر از قبل حرکت کنم و به دانایی من افزوده شود. کنگره باعث شد با خاطره های بدی که در گذشته داشتم کنار بیایم، خاطرههایی که چند سال پیش زمانی که مسافرم برای ترک به تهران رفته بود و دختر ۱۰ سالهام که مدام گریه میکرد و پدرش را میخواست، هیچ وقت با این خاطره بد کنار نیامدم و مدام با خودم میگفتم که این زندگی نیست که من آرزویش را داشتم.
وقتی وارد کنگره شدم باعث شد که با آنها کنار بیایم و به جای اینکه به گذشته و خاطره های بدی که پشت سر گذاشتم فکر کنم به فکر این باشم که حال خود و خانوادهام را بهتر کنم. مسافرم برای ترک کردن راههای بسیار زیادی را رفته بود ولی موفق نشده بود که ترک کند وقتی به همراه مسافرم وارد کنگره شدیم به این باور نداشتم که بتواند ترک کند و باز هم به دنبال مواد مخدر میرود ولی الان بعد از پنج ماه که در کنگره سفر می کنیم، باور کامل دارم که بعد از رهایی به هیچ عنوان مسافرم به دنبال مواد مخدر نمیرود. در پایان خدا را شکر میکنم که با آمدن به کنگره کم کم حال خوشی را که به دنبالش بودم حس میکنم و با مسافرم روزهای خوبی را سپری میکنیم، با تشکر از همه عزیزانی که در این راه برای ما زحمت میکشند.
نویسنده و تایپ: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون یکم)
ویرایش: همسفر لاله رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون یکم)
ارسال: همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
209