چهارمین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ارگ کرمان با استادی همسفر افسانه، نگهبانی همسفر اسماء و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی چهارم (در مسائل حیاتی؛ به خداوند سپردن، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
خدا را شاکر و سپاسگزارم که امروز در جمع پر از عشق و محبت شما دوستان قرار دارم. اول صحبتهایم را با تشکر شروع میکنم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان و از اسیستانت همسفر سحر که بخش همسفران نمایندگیهای کرمان را راهاندازی کردهاند تشکر میکنم، از ایجنت و مرزبانان شعبه و از راهنمایان مسافرم که جانی دوباره به مسافرم بخشیدند تشکر میکنم. از راهنمای خودم سپاسگزارم که درس درست زندگی کردن را به منِ افسانه آموختند و هر جای زندگیام مانده بودم همسفر زهرا در زندگیام همهجا دست من را گرفتهاند و همهجا به فریادم رسیدند. از راهنما همسفر نرگس که ۵ ماه در لژیون ایشان بودم و آموزشهای نابی از ایشان دریافت کردم تشکر میکنم و در آخر از راهنمای تازهواردین همسفر عاطفه و همسفر فائزه که من را به وزن ایدهآلم رساندند تشکر میکنم.
همانطور که میدانید دستور جلسه در مورد وادی چهارم است. وادی چهارم میگوید: «در مسائل حیاتی؛ به خداوند سپردن، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن». یکسر به وادی اول تا وادی چهارم میزنیم؛ وادی اول که وادی تفکر است و جایگاه تفکر و درست فکر کردن را به من میآموزد. وادی دوم وادی است که ناامیدی و پوچی را که یکی از وحشتناکترین عوامل بازدارنده محسوب میشود را از بین میبرد. دقیقاً زمانی که مقدمات حرکت ما شروع میشود و منتظریم که دیگران به ما کمک کنند وادی سوم خیالمان را راحت میکند و میگوید هیچکس به اندازه خودت به فکر تو نیست؛ منتظر کمک دیگران نباش و این باری است که باید خودت به تنهایی به دوش بکشی و زمین بگذاری. در این مقطع ناخودآگاه به سمت خدا میرویم و از خدا میخواهیم که به ما کمک کند؛ خدایا تو دست من را بگیر، تو به من کمک کن، خدایا تو کاری کن که من درس درست زندگی کردن را یاد بگیرم و هزار خدا خدا میآوریم که چی؟ که مسئولیت را گردن خدا بیاندازیم؛ اینجا وادی چهارم میآید و خیال ما را راحت میکند که «سپردن مسئولیت به خداوند؛ یعنی سلب مسئولیت از خویشتن».
در وادی چهارم گفته میشود که تمام مسئولیت حیات یا زندگی تو برعهده خودِ تو است و هیچکس به غیر از خودت نمیتواند بار مسئولیت زندگی تو را به خوبی خودت به دوش بکشد؛ اما ما گردن خدا میاندازیم و از او کمک میخواهیم در صورتی که نباید اینطور باشد. خدا به ما قدرت اختیار تام و توانایی لازم را داده است و گفته است که این راه، این هم چاه؛ آمده و ما را سر یک دوراهی گذاشته است و مسئولیتهای خودش را هم تمام و کمال اجرا کرده است و گفته است که از اینجا به بعدش با خودت است. اصولاً در این وادی انسان میخواهد از مسئولیت فرار کند و مسئولیت خودش را گردن دیگران بیندازد؛ از یک کودک خردسال ۲، ۳ ساله گرفته تا یک مرد ۹۰ ساله و هرچه دامنه جهل و نادانی انسان بیشتر باشد میخواهد مسئولیتش را گردن دیگران بیندازد.
نپذیرفتن مسئولیت و فرار از آن دلیل بارزی بر نادانی انسان است. یعنی اینکه هرچه آدم دامنه جهلش گستردهتر باشد و نادانتر باشد میخواهد مسئولیتش را گردن دیگران بیندازد. حالا برای اینکه ما مسئولیت خودمان را بشناسیم باید اول نفس خودمان را بشناسیم. نفس یعنی چه؟ چیزی که تعیین موجودیت میکند؛ پس این لباس، پوست، گوشت و استخوان ما اصل ما نیست؛ اصل ما نفس ما است. نفس خودش از سه بخش تشکیل شده است: نفس اماره، لوامه و مطمئنه و دارای دو نوع خواسته است؛ خواستههای معقول و خواستههای غیرمعقول. یکی از خواستههای نفس حببقا است. فردی که خواستههای غیر معقول دارد و مدام از خداوند در خواست میکند که خدایا تو کمکم کن، راز و نیاز، نیایش و عبادت میکند این نیایش و عبادتش در کتاب «عشق، ۱۴ وادی برای رسیدن به خود» هم گفته شده است کسی که خواستههای غیرمعقول را پیش میگیرد و راز و نیاز میکند این راز و نیاز اصلاً ارزش و فایدهایی ندارد؛ راز و نیاز در شرایطی ارزش دارد که تو صراط مستقیم را بخواهی و بعد حمایت و هدایت خدا را بخواهی.
گاهاً ما بعضی کارها را بهخاطر اینکه بیهزینه هستند انجام میدهیم؛ یعنی هزینهایی برای ما ندارند و ما حاضر نیستیم بهایی بابتش پرداخت کنیم؛ مثلاً یک نفر میخواهد کنکور قبول شود و حاضر است صد رکعت نماز بخواند که خدایا من در کنگور قبول بشوم؛ ولی حاضر نمیشود که درس بخواند و حاضر نمیشود بهای آن را پرداخت کند که این هم خود یک حرکت در جهت فرار از مسئولیت است. در هر مرحلهای از این سه نفس که انسان قرار بگیرد خدا قدرت اختیار را به او داده است و آن دوراهی را جلوی پایش قرار داده است؛ «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» راه ارزشی و راه ضدارزشی را و حالا اینکه تو کدام راه را انتخاب کنی اختیار آن دست خودت است. من فکر میکنم روز اولی که ما وارد کنگره شدیم خدا یک تولد مجدد به همه ما داد و یک صفحه جدید و سفید از زندگی به ما هدیه کرد و گفت در این صفحه جدید میتوانی با افکار و ذهنیت گذشتهات و حال بدی که قبلاً داشتی میتوانی آن صفحه را خطخطی و سیاه کنی یا اینکه یک طرح زیبا ترسیم کنی.
آقای مهندس در سیدی «طلوعی دیگر» میگویند: از این راحتتر دیگر چهچیزی وجود دارد؟ از این لقمه آمادهتر دیگر چیزی هست که به کنگره آمدهای، نشستی و یک معلم هم به تو دادهایم که راه درست را به تو نشان میدهد از این راحتتر دیگر چه میخواهی، آموزشها را هم به تو میدهد، حالا چرا بخواهی این صفحه سفید را با افکار منفی خطخطی و سیاهش کنی؟ آقای مهندس در اکثر سیدی هایشان میگویند الگوی همه ما طبیعت است و ما از طبیعت الگو میگیریم. در نفس کشیدن سیستم بدن ما اینقدر هوشمند است که نیاز ندارد به آن یادآوری کنم که نفس بکشد من هر کجا یادم برود خودش نفس میکشد، خواب باشم نفس میکشد، بیدار باشم نفس میکشد، ورزش کنم نفس میکشد و چهقدر خوب است که ما از طبیعت الگو بگیریم چهقدر خوب است که بار مسئولیت خودمان را خودمان برعهده بگیریم. کل هستی نظم دارد و من فکر میکنم فقط ما انسانها هستیم که یک خطاهایی داریم. تغییر فصلها، شب و روز و همه اینها یک نظم خاصی برعهده دارند؛ پس اگر من هم بخواهم میتوانم.
سعی کنیم شکرگزار باشیم. همیشه گرفتن به معنای مرگ نیست؛ گاهاً میشود که بابت نعمتهایی که داریم و خدماتی که به ما میشود شکرگزارش نیستیم و بابت این ناشکریها خدا آنها را از ما میگیرد و مطمئناً درد و رنج جایگزین آن میشود. شکرگزاری یعنی چه؟ شکرگزاری یعنی بازپرداخت بدهی ما نسبت به خدمات و نعمتهایی که خداوند به ما داده است و اینکه طلبکار خدا و خالقش نباشیم. شکرگزاری تنها مختص خداوند نیست. برای اینکه مسئولیت خودمان را بپذیریم و به شناخت نسبت به خداوند برسیم چهقدر خوب است که اول انسان، مخلوق خدا را بشناسد تا اینکه شناخت واقعی نسبت به خدا پیدا کند. این شکرگزاری باید در سه مرحله انجام بگیرد؛ پندار، گفتار و کردار نیک، این نیست که من بگویم ممنون و تمام؛ نه من باید در عمل هم واقعاً شکرگزار باشم. گفته میشود که هرچه سطح شعور انسان بالاتر باشد میتواند این سه موضوع را به نحو احسنت انجام دهد. انشاءالله همیشه شکرگزار مخلوق خداوند باشیم.
تا بهحال شده است در پایان روز از خود بپرسیم که من امروز چهچیزهایی تجربه کردهام؟ چه آموزشهایی گرفتهام؟ چهچیزی برایم درس داشت و اصلاً امروز من چهطور گذشت؟ خیلی کم هستند کسانی که این سوال را از خود میپرسند. من فکر میکنم که خیلی از انسانها شاید زندگی نمیکنیم؛ افکارمان را زندگی میکنیم. اینکه امروز فلانی چهچیزی در مورد من گفت یا چه ذهنیتی در مورد من دارد و اینقدر در ذهن خودم آن را پرورش میدهم و اینقدر این را با افکار منفی پرورش میدهم که در نهایت یک انسان بد از او در ذهن خودم میسازم و کینه به دل میگیرم؛ پس این زندگی را زندگی نمیکنم؛ من دارم افکارم را زندگی میکنم و بهراستی ارزش چیزهایی که بهدست آوردهایم چقدر است؟
از خودمان پرسیدهایم که کجا هستیم؟ از خودمان پرسیدهایم که کجا میتوانستیم ظرف ۱۰ ماه اینطور تغییر کنیم؟ انشاءالله آن چیزی که هستی از ما توقع دارد باشیم و اینکه ساکن نباشیم؛ یعنی همیشه بدی دیگران بدی ماست، حال خرابی دیگران حال خرابی ماست، درد دیگران درد ماست؛ ساکن هستیم و توقع داریم حالمان خوب باشد. انشاءالله همیشه حالمان خوب باشد و تأثیری در حال خوب دیگران داشته باشیم. طبق گفته آقای مهندس در سیدی «چالش۱» هستی برای ناراحتی ما هیچ ارزشی قائل نیست. قبل از اینکه توقع داشته باشیم دیگران ما را ببینند چه خوب است که خودمان خودمان را ببینیم. خوب باشیم، خوب بمانیم و هراسی نداشته باشیم؛ چون خدایی که دیروز و امروز با من بوده است فردا هم با من است.

درادامه تقدیر از همسفران عضو لژیون سردار نمایندگی ارگ کرمان

مرزبانان کشیک: همسفر رقیه و مسافر حسین
تایپیست: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
عکاس: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
491