انسان موجودی پیچیده و چند بعدی است؛ ترکیبی از جسم و روح، عقل و احساس، ظاهر و باطن. بخشی از وجود او مانند جسم، رفتار، صدا و حرکت دیده میشود، اما بخش مهمتری در درونش پنهان است مانند نفس، عقل، ذهن، روح و فطرت. این ابعاد نادیدنی هستند، ولی جهت زندگی انسان را مشخص میکنند. گرچه انسان اشرف مخلوقات است، اما هنوز خودش را بهدرستی نمیشناسد. عمق وجود او آنقدر گسترده است که شناخت کاملش شاید در توان خود انسان نباشد. این عدم شناخت، باعث میشود تصمیمات سطحی بگیریم و ظاهر اتفاقات را با باطن آنها اشتباه بگیریم. در وجود هر انسان دو نیرو در حال تقابل هستند یکی او را به سمت خوبی، رشد، عدالت و نور میکشاند و دیگری به سمت خودخواهی، ظلم و تاریکی میکشاند. این نبرد درونی همیشگی است و انتخابهای انسان تعیین میکنند که کدام نیرو غالب شود.
فطرت انسان بخشی از هویت اوست؛ چیزی عمیق و تغییرناپذیر که از بدو خلقت با او همراه بوده. این فطرت تمایل به حقیقت، خیر و زیبایی دارد، اما گاهی زیر غبار روزمرگیها، ترسها و ناآگاهیها پنهان میشود. نمونهای از ناآگاهی انسان را میتوان در داستان حضرت موسی و خارکن دید. در ظاهر، تیشه وسیلهای برای کار و معیشت است، اما وقتی به کسی داده شود که آمادگی و درک استفاده از آن را ندارد، ممکن است به ابزار تخریب تبدیل شود. ما اغلب فقط ظاهر خواستههایمان را میبینیم نه نتایج پنهانشان را.
باید یاد بگیریم که زندگی را با چشم دل ببینیم، نه فقط با چشم سر. بسیاری از مصیبتها و مشکلاتی که تجربه میکنیم، ممکن است در واقع درسی باشند، راهی برای رشد یا تلنگری برای برگشت به مسیر درست. انسان باید در هر لحظه از زندگی در حال یادگیری باشد. نهتنها در حوزه علم و دانش، بلکه در شناخت خودش در فهمیدن چراهای زندگی، در درک احساسات و رفتارهای خودش و دیگران. آموزش حقیقی فقط در مدرسه نیست بلکه هر لحظه زندگی فرصتی برای آموختن است. در نهایت زندگی ترکیبی از نور و تاریکی، آسانی و سختی، خوشی و رنج است، اما اگر انسان مسیر آگاهی و بیداری را پیش بگیرد، حتی در دل تاریکی هم روزنه نوری پیدا میشود.
منبع: سیدی طلوعی دیگر از مهندس حسین دژاکام
نویسنده: همسفر معصومه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی ارومیه
- تعداد بازدید از این مطلب :
108