در زندگی به تنها چیزی که فکر نمیکردم، اعتیاد و زندگی کردن با یک فرد مصرفکننده بود، بههمیندلیل با آرامش تمام وارد زندگی مشترک شدم بعد از مدتی متوجه شدم، همسرم مصرفکننده است خیلی ناراحت شدم؛ ولی به زندگی خودم پایان ندادم و فرصت دادم که درمان شود، با کنگره آشنا شدیم سفرمان را شروع کردیم، همان ابتدا فهمیدم که اعتیاد، پایان زندگی نیست. در حال سفر اول هستم مسیر برای من خیلی سخت گذشت تا اینکه به پایان سفر نزدیک میشدم و احساس میکردم به پایان رنج و سختی رسیدهام. سفر مسافرم خراب شد و دوباره شروع کرد لحظه سخت و وحشتناکی بود همه امید و آرزو به یکباره از بین رفت. در این روزهای سخت خدا به من دختر داد نمیدانستم خوشحال باشم یا ناراحت؛ چون مسافرم در سفر اول بود از اینکه نمیتوانست مسئولیت پدری خودش را به درستی انجام بدهد، برای من ناراحتکننده بود، با راهنما عزیزم صحبت کردم جرقه امید را در قلب من روشن کرد به من ایستادگی و تحمل در برابر سختیها را آموخت با چالشهای زیادی روبهرو شدم، یاد گرفتم نقطه تحمل خودم را بالا ببرم و پرقدرت ادامه بدهم. امیدوارم اشکهایی که در سختیها ریخته شد، تبدیل به اشکهایی شود که از سرشوق برای رهایی از اعتیاد جاری شود و با توکل به خدا، تلاش و کوشش سفر اول خودمان را به پایان برسانیم.
نویسنده: همسفر سپیده رهجو راهنما همسفر آمنه (لژیون هشتم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر آمنه(لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال : همسفر فاطمه (نگهبان سایت)
نمایندگی همسفران نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
100