کتاب «۶۰ درجه زیر صفر» (یا عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر) نوشته مهندس حسین دژاکام، یکی از برجستهترین آثار در حوزه درمان اعتیاد و البته بازسازی انسان است. این کتاب نهتنها از دیدگاه مهندسی که خودش سالهای متمادی درگیر مقوله اعتیاد بوده نوشته شده، بلکه ترکیبی از علم، تجربه و دیدگاههای روانشناختی و عرفانی است. اولینبار که شروع به خواندن این کتاب کردم، انگار چراغ امیدی در دلم روشن شد ، بعضی از پیامهای کتاب را به خوبی درک نمیکردم؛ ولی مثل آدم تشنهای بودم که به آب رسیده و جرعه جرعه از این سرچشمهی ناب سرمیکشیدم. امروز مجددا کتاب را باز کردم، کتابی که اکنون در دست من است چاپ هفتم کتاب است که در سال ۱۳۸۶ به تیراژ دوهزار نسخه انتشار یافته است و از آن تاریخ تاکنون هزاران نسخه از این کتاب، تجدید چاپ شده است تا نجات بخش و الهام بخش تعداد کثیری از انسانهای دردمندی باشد که در تاریکی هستند.
عنوان «۶۰ درجه زیر صفر» یک استعاره است؛ منفی ۶۰ درجه، دمایی بسیار پایین است که نماد سردی، تاریکی و ناامیدی است، وضعیتی که بسیاری از افراد گرفتار در اعتیاد، آن را تجربه میکنند.(گرچه در این کتاب به طور خاص به مسئله اعتیاد پرداخته شده؛ ولی در مفهوم عام، ۶۰ درجه زیر صفر میتواند نماد هر سختی و چالش دیگری هم باشد که در زندگی با آن مواجه میشویم.) ما همیشه طبیعت را به عنوان الگو خودمان در نظر میگیریم، همانطور که در طبیعت، پس از زمستان، بهار از راه میرسد این کتاب میگوید که رهایی از مشکلات، تاریکیها و سختیها، حتی اگر ناممکن به نظر برسد؛ امکانپذیر است؛ اما نیازمند صبر، تفکر و آموزش صحیح است. همانند همان بهاری است که قطعاً پس از هر زمستانی خواهد آمد؛ حتی اگر زمستان سخت و طاقتفرسا باشد.
آقای مهندس در این کتاب فقط از اعتیاد صحبت نمیکنند؛ بلکه از تغییر، صبر، آموزش و ایمان به خود و هستی میگویند. در نگاه اول، این کتاب حاوی تجربیات یک فرد مصرفکننده است که سعی دارد مصرف خود را کنار بگذارد؛ ولی هرکسی که کتاب را میخواند انگار خودش مخاطب اصلی کتاب است. چراکه لابهلای تجربیاتی که آقای مهندس به عنوان نویسنده و راوی عنوان میکنند، درسهایی در قالب پیامهایی خاص مطرح میشود که راهگشای انسانهایی است که به تاریکیها، کشاکشها و گذرگاههای سخت زندگی دچار شدهاند و این نوید را میدهد که میتوانند از تمامی آنها به راحتی عبور کنند. این کتاب شامل ۱۴ تصویر (۲ تصویر روی جلد و ۱۲ تصویر در متن) است که هر یک تصویری نمادین از یکی از مراحل سفر درمان اعتیاد به همراه مقطع احساسی و جهانبینی فرد را نشان میدهد.
همه تصویرهای کتاب در حین سادگی تأمل برانگیز است؛ ولی من خودم تصویر غسل در صحرا را بسیار دوست دارم. وقتی برای اولین بار تصویر «غسل در صحرا» را دیدم، برایم نشانه و آغازی بود از یک تولد تازه. در تصویر، شخصی را دیدم که در دل بیابانی خشک و خالی، غسل میکند و این صحنه برای من، به شکل عجیبی تأثیرگذار بود. با خودم فکر کردم: چقدر این آدم باید از گذشتهاش بریده باشد که حتی در نبود آب جاری، تصمیم گرفته خودش را در صحرا، توسط باران که رحمت الهی است پاک کند. انگار دارد میگوید: «من دیگر نمیخواهم در تاریکی بمانم، حتی اگر در بیابان باشم، من میخواهم دوباره شروع کنم.» از دیدگاه من، این تصویر نهتنها درباره غسل جسم است؛ بلکه نشانهای از غسل روان و جهانبینی است و یادآور نوشتن سیاهه در وادی هشتم و سوزاندن و رها کردنش در دل طبیعت است، چرا که فرد تصمیم میگیرد که آلودگیها را از خود دور کند و طبیعت گواه، شاهد و ناظر این صحنه است.
وقتی خواندن کتاب را به انتها رساندم انگار بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد و فهمیدم اگر در سردترین نقطهی زندگی باشم، اگر ۶۰ درجه زیر صفر باشم، باز هم میتوانم گرما را پیدا کنم. حتی اگر هیچ چیز سر جای خودش نباشد، با حرکت، آموزش و پذیرش، دوباره میتوانم نظم را برگردانم، همانطور که نتهای موسیقی به ظاهر پراکنده، وقتی درست چیده شوند، سمفونی خلق میکنند من هم اگر دانایی کسب کنم و به خداوند توکل کنم، میتوانم از ناامیدانهترین و تاریکترین حالت ممکن از میان سبزهها نور را بیابم تا در نهایت شاهد آنچه باشم که در باورم نمیگنجید.
نویسنده: راهنما همسفر زینب (لژیون یکم)
ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر فخری (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران باشگاه تیروکمان کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
53