English Version
This Site Is Available In English

انسان‌هایی که بی‌احترامی می‌کنند آهسته آهسته از انسان‌ها دور می‌شوند

انسان‌هایی که بی‌احترامی می‌کنند آهسته آهسته از انسان‌ها دور می‌شوند

جلسه سیزدهم از دوره دوازدهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی صادق قم با استادی دیده‌بان محترم جناب آقای علیرضا زرکش و نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه "آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی"سه‌شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که برای اولین بار این جایگاه را در این شعبه تجربه می‌کنم و امیدوارم جلسه خوبی داشته باشیم.

در کنگره قرار است ما خیلی چیزها را بیاموزیم،انسان زمانی که قدم به این کره خاکی می‌گذارد قرار است آموزش بگیرد،آموزش بگیرد که تغییر بکند انسان‌هایی که می‌آموزند می‌توانند تغییر کنند و آنهایی که آموزش نمی‌بینند و نمی‌آموزند نمی‌توانند تغییر بکنند و مقاوم می‌شوند و وقتی مقاوم بشوی می‌پذیری که من اعتیاد دارم و وابسته مواد مخدر هستم و تا آخر عمر باید یک مصرف کننده بمانم،من می‌پذیرم که دائماً باید برای کسی کار بکنم،می‌پذیرم که وقتی هفته دوم و سوم از ماه می‌گذرد پولی در جیب من نباشد اما در واقعیت اصلاً اینگونه نیست،زمانی که لطف خداوند شامل یک انسان می‌شود و در جایی قرار می‌گیرد که در آنجا آموزش ببیند و می‌تواند تغییر بکند خیلی مسئله مهمی است اینکه ما بتوانیم وضعیت موجود را تغییر بدهیم.

وضعیت موجود به راحتی تغییر نمی‌کند و نیاز به فهم دارد زمانی که من بخواهم چیزی را بفهمم باید بر روی آن مسئله کاملاً اشراف داشته باشم ما زمانی از اعتیاد خارج می‌شویم که دانش اعتیاد را بفهمیم،۱۱ ماه در کنگره سفر می‌کنیم غیر از اینکه جسممان هم متوجه بشود باید خودمان هم متوجه این سفر بشویم ،هم باید جسممان دانش اعتیاد را بفهمد هم خویشمان به همین دلیل از آن خارج می‌شویم. آن زمان دیگر من مقاوم نمی‌شوم که دائماً من باید مصرف بکنم این یک قسمت بزرگی از کنگره است اعتیاد و درمان اعتیاد. کنگره ۳ سفر پیوسته دارد ما در سفر اول جسممان را به درمان می‌رسانیم و با یک سری مفاهیم و کلمات آشنا می‌شویم و زمانی که وارد سفر دوم می‌شویم و گل رهایی را دریافت می‌کنیم آغازی است برای بی پایانی.

آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی تعادلی خیلی از ماها محیط اطرافمان را می‌فهمیم ، آداب معاشرت مجموعه‌ای از پندار و گفتار و رفتار ما است که کردار ما را تشکیل می‌دهد،اگر من به دانش اعتیاد پی نمی‌بردم دوباره مواد مصرف می‌کردم و اگر دانش و علم زندگی را پیدا نکنم نمی‌توانم با هستی ارتباط درستی برقرار کنم.ادب آداب و رسم و رسوماتی دارد که در کنگره به همه این‌ها می‌پردازد انسانی که بی‌احترامی می‌کند مجموعه‌ای از رفتار او است در بیرون از اینجا هم کلام و هم رفتار و کردار او است. انسان‌هایی که بی‌احترامی می‌کنند اولین اتفاقی که برایشان می‌افتد تنها می‌شوند و اتصال خودشان با محبت دیگران قطع می‌شود و در نتیجه کسی که محبت همراه نداشته باشد تنها می‌شود، آن زمان می‌شود قهر در سفر دوم حرکت از قهر به مهر اتفاق می‌افتد ،ما چیزی را در کنگره عوض نمی‌کنیم ما جسممان را عوض نمی‌کنیم ما این‌ها را تربیت می‌کنیم،ما قهر را آموزش می‌دهیم و قهر تبدیل به مهر می‌شود، نفرتمان را آموزش می‌دهیم و نفرتمان تبدیل به عشق می‌شود. 

انسان‌هایی که بی‌احترامی می‌کنند آهسته آهسته از انسان‌ها دور می‌شوند و دیگران این‌ها را نمی‌پذیرند و عملاً به جایی وارد می‌شوند که عدالت به سراغشان می‌آید، زمانی که یک نفر تنها باشد عدول می‌کند از قانون کسی که بی‌احترامی می‌کند قانون را می‌شکند و آنجا عدل و عدالت خداوند به سراغ او می‌آید و آنجا انسان ها مورد شماتت قرار می‌گیرند.

 اما ما در کنگره می‌آموزیم که چگونه دوباره محترم باشیم چگونه بی‌احترامی را به احترام تبدیل بکنیم، همان گونه که محبت از ما دور شده باید محبت را به خود نزدیک بکنیم ،همانگونه که عدالت آمده و تعادل را برای ما برقرار کرده و این تعادل باعث شده ما از دیگران فاصله بگیریم همین عدالت بیاید و ما را به جمع نزدیک بکند، به مهر نزدیک بکند.

 کسی که احترام بلد نباشد درست است در جمع است اما از جمع هیچ بهره‌ای نمی‌برد، درست است در خانواده است اما از خانواده هیچ بهره‌ای نمی‌برد، حتی جمادات و نباتاتم از این امر به دور نیستند زمانی که یک نفر پاشنه کفش خود را بخواباند آن کفش دیگر حاضر به سواری دادن او نیست زمانی که من با وسیله نقلیه‌ام درست رفتار نمی‌کنم حتی آن هم حاضر نیست در کنار من قرار بگیرد. اما ما در کنگره زمانی که از قهر به مهر حرکت می‌کنیم حالمان تغییر می‌کند و حالمان خوب می‌شود و امروز همه ما نه ناخواسته بلکه خواسته در کنار هم قرار گرفته‌ایم و حالمان خوب است. 

تا یک جایی نمی‌فهمیم که سفر اول چگونه است کم می‌کنیم دارو را ،اما از یک جایی به بعد متوجه می‌شویم آنجایی که متوجه می‌شوی و جسمت مقاومت می‌کند آن زمان شعور و فهمت می‌آید و در ادامه راه تو را می‌برد در این مسئله هم این گونه است در جمع تا یک جایی می‌توان قهر را به مهر نزدیک کرد اما از یک جایی به بعد باید در اعمال و اندیشه تجدید نظر کرد و اینجا پای بخشش به میان می‌آید،کسانی که به درک و فهم بخشش می‌رسند متفاوت‌تر از همه عمل می‌کنند و در کنگره این مسیر برنامه‌ریزی شده است کسانی که به کنگره می‌آیند می‌شنوند یک لژیونی است به نام لژیون سردار کسانی که در آنجا پول می‌دهند،وقتی پول می‌دهند چه کار می‌کنند؟یعنی می‌بخشند. یعنی به این چیز باور پیدا می‌کنند که آنچه باور است محبت است و اگر محبتی وجود نداشته باشد کفر است، نفرت است ،قهر و تنهایی است و کسی که می‌خواهد در سفر دوم حرکت بکند باید با این مفاهیم آشنا باشد و این مفاهیم است که ما را در کنار هم قرار داده،همان گونه که ما در سفر اول موادمان را کم می‌کنیم و به یک تعادل جسمی می‌رسیم در میانه سفر اول یا سفر دوم باید وارد بخشش بشویم باید از فقر جدا بشویم،کسی که نمی‌تواند ببخشد یعنی حب ندارد، محب نیست محبوب هستی و نیستی نیست کسی است که فقیر است از فقر رنج می‌برد، ستون فقراتش شکسته است کسی که می‌خواهد قامت راست بکند باید نفقه بدهد به خانواده‌اش و باید انفاق بکند به جامعه تا دیگر کمرش شکسته نباشد و فقیر نباشد،لزوماً صفرهای جلوی اعداد موجودی حساب من نشان دهنده فقر یا غنی بودن من نیست اینکه چقدر من در این جمع هستم و چقدر در جمع هستی محبوبیت دارم نشان دهنده این است.

همه ماهایی که در قعر تاریکی‌ها بودیم چه مسافر چه همسفر همه این‌ها را باید بفهمیم نباید بگوییم به من چه ربطی ندارد به همه ما مربوط است چون اگر وسط راه ول بکنی دوباره باید از اول شروع بکنی پس به آموزش‌های داخل کنگره گوش دهید به آنها عمل بکنید، زمانی که عمل می‌کنید حالتان عوض می‌شود و آن زمان قضیه متفاوت می‌شود، آن موقع دیگر ماشین زیر پایت خراب نمی‌شود کفشت سال‌ها با تو می‌ماند،دیگر همسر و همسفرت به تو نزدیک می‌شوند و می‌گویی من خیلی‌ها را دارم و خیلی‌ها هم من را دارند آن زمان می‌شوی محبوب خداوند و این از همین ادب و بی‌ادبی آداب معاشرت تعادل و بی تعادلی به وجود می‌آید. 

در کنگره راجع به این‌ها صحبت می‌کنیم و مهمتر از این صحبت کردن این است که می‌بینیم ما با دیدنمان آموزش می‌گیریم نه با حرفمان ما راهنمایمان را می‌بینیم ، مرزبان را می‌بینیم که یک روز مانند من شروع کردند و امروز مالک اینقدر توانمندی هیتند، انسان خردمند و دانشمندی هستند ،انسان ثروتمندی هیتند، در کنگره هم دانش است هم خرد است و هم ثروت مهم این است که ما صاحب آنها بشویم،سفر اول پیش نیازی است که من بتوانم صاحب این اتفاقات بزرگ باشم، صاحب جهان پیرامون خودم باشم و ما می‌توانیم صاحب این ها بشویم، علم راستین این موضوع در کنگره وجود دارد و کسانی که در این مسیر حرکت می‌کنند وجود دارند،کلام همیشه وجود دارد ولی چرا در کنگره موثر است؟چون می‌بینیم آنکه می‌گوید به آن عمل می‌کند این موثر می‌کند، راهنما آن چیزی که راهنمایی می‌کند انجام می‌دهد بیشتر از آن نمی‌تواند بگوید و راهنمایی کند، پدر مادر هم همین گونه است.

ممنونم از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید.

تایپ خبر: همسفر امیرمحمد 

ارسال خبر: همسفر امیرمحمد 

عکاس: همسفر امیرمحمد 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .