English Version
This Site Is Available In English

آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی

 آداب  معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی

اولین جلسه از دوره دهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی خیام نیشابوری در روزهایی سه شنبه، با استادی پهلوان مسافرحسین و نگهبانی مسافرغلامرضا و دبیری مسافرهادی با دستورجلسه آداب معاشرت ،ادب و بی ادبی و تعادل و بی تعادلی در تاریخ 20 خرداد ماه 1404 راس ساعت17 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان حسین هستم مسافر 

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در جمع شما دوستان هستم تا از محضر شما آموزش بگیرم، دستور جلسه امروز آداب و معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی است. من هم یک درد مند و یک مصرف کننده مانند شما هستم که حالا پنج یاشش سال از بزرگترها و پیشکسوت ها آموزش گرفتم هر چند صحبت کردن در جمع شما بسیار سخت است چون من تا دو سال اصلا مشارکت نمی کردم و این را گفتم برای سفر اولی ها که حتما مشارکت کنند تا در جمع بتوانند راحت تر صحبت کنند، هر دستور جلسه برای استاد جلسه حتما یک موضوع یا یک چالش دارد که به آن برخورد میکند و من باید ببینم در کجای این موضوع ضعف دارم در تعادل و بی تعادلی یا در بی ادبی یا در آداب و معاشرت البته آداب و معاشرت را همگی یاد داشته ایم ولی در اثر مصرف مواد از ما گرفته شده است و هر چقدر مصرف مواد ما بالاتر رفت بیشتر دچار بی تعادلی و بی ادبی شده ایم، به طوری که حتی در برخورد با همسر و فرزندان هم دچار مشکل شده بودیم در رفت و آمد به خانه پدر و مادرمان مشکل داشتیم همیشه نفر آخری بودیم که می رفتیم جناب آقای مهندس به این مهم اشاره کردند که آداب و معاشرت در همه جا هست در خانه در اجتماع حتی در مورد ادب و بی ادبی هم به نکات خوبی اشاره کرده اند که در محیط کار با همه با ادب بر خورد کنیم در اثر مصرف مواد چنان دچار بی تعادلی شده بودم که با اینکه در خانه خودم همه چیز فراهم بود ولی باز هم هیچ برنامه ای برای زندگی کردن وجود نداشت تا ساعت دو ظهر مصرف میکردم یعنی زمانی که همه به سر کار میرفتند من مصرف می کردم و زمانی که همه بر می گشتن من به سر کار میرفتم،  درست شده بودم کارتن خواب خانه خودم من به بقیه دوستان کاری ندارم چون در کنگره یاد گرفته ایم که دوربینمان را روی خودمان زوم کنیم، در اثر تخریب زیاد که حدود بیست و هفت سال بود بزرگ شدن دخترم را ندیدم پسرم هم همینطور یک روز پسرم با بغض به من گفت خوش به حال برادر و خواهر کوچکترم که داری به آنها توجه میکنی در حالی که ما محبت تو را احساس نکردیم من در برخورد با خانواده ام به زیر صفر رسیده بودم من در جمع دوستان مصرف کننده که بودم همیشه فکر می کردم مردانگی به این است که همسر دوستانم به آنها زنگ میزدند که کجا هستند ولی کسی پیگیر من نبود که کجا هستم و این یعنی شخصیت متاسفانه، ولی خوشبختانه در کنگره یاد گرفتم که باید احترام بگذارم .

بایددر هفته همسفر به همسفرم پاکت بدهم باید قدردان راهنما، دیده بان و مرزبان های کنگره باشم تا به تعادل برسم، آداب و معاشرت و برخورد را در روزی که همسفرها در کنگره حضور دارند را باید رعایت کنیم و یاد بگیریم که چگونه برخورد کنیم، وقتی جناب مهندس اسم جمعیت احیای انسانی را گذاشته اند یعنی از همه لحاظ نه فقط برای افراد مصرف کننده تمامی دستور جلسات در کنگره شصت واقعا برای احیای انسان ها قرار گرفته است، یک نکته در مورد سیگار هم بگویم اینکه در زمان رهایی جناب مهندس گل به ما میدهد ولی برای رهایی سیگار نشان میدهد و این یعنی رهایی از سیگار خیلی مهم است و همه میدانند که سفر سیگار بسیار سخت است و اینکه اگر آنهایی که نشان رهایی گرفته اند از آن روی لباس استفاده کنند حتما سفر اولی ها برایشان سوال خواهد شد که نشان برای چیست چون همین نشانه ها تأثیر گذار است، قطره قطره آب روی سنگ تأثیر خودش را می گذارد ما که دیگر انسان هستیم و یک اشاره کوتاه به سرداری بکنم اینکه من خودم از کارگری شعبه ها شروع کرده ام و هر جا احتیاج به کندن چاه بود خودم لباس کار میکردم واین کار را انجام می دادم و از این خدمت لذت می بردم و این توصیه را برای تمامی کسانی که در لژیون سردار ثبت نام کرده اند دارم که باید انسان نسبت به تعهدی که دارد پایبند باشد و اگر پشت گوش انداخت این خودش یک نوع بی ادبی محسوب می گردد و این جمله که می گویند چراغی که به خانه رواست در مسجد حرام است مربوط به بیرون می شود، در کنگره باید بگویی در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست و اگر دیر بجنبید خدمت از شما گرفته خواهد شد و قطار محبت منتظر شما نخواهد ماند چون من این تجربه را دارم و در اختیار شما می گذارم که در زمان اعلام دنوری با اینکه پول فراهم شده بود برای پرداخت ولی من بدهی بیرون از کنگره را مقدم دانستم این کوتاهی را در انجام دادم و این خدمت مدتی از من گرفته شد که باعث شد حسرت آن را بخورم و روزی که برای گرفتن اجازه پهلوانی رفتم تهران دیدم از یازده نفر که آمده بودند آقای مهندس ده نفر را رد کرده بودند آنجا متوجه شدم که شرایط بسیار سخت است و به این راحتی نیست ولی رفتم کنار آقای مهندس با التماس و گریه و زاری که من واقعابه این خدمت احتیاج دارم و گفتم من به این قضیه ایمان و اعتقاد دارم که اگر شما اجازه آن را صادر کنید من مطمئن هستم که بدهی هایم را میتوانم پرداخت کنم و حتی تعهد پهلوانی را هم بپردازم و آقای مهندس لطف کردند واین اجازه را به من دادند و این نکته را هم به من یاد آور شدند که زمانی که پهلوانی را گرفتی باید افتاده تر شوی و من پذیرفتم در آخر امیدوارم تمامی کسانی که تعهد سرداری دارند حتما به تعهد خود عمل کنند و کسانی که خواسته دنوری دارند با ایمان و اعتقاد حتما به آن می رسند ممنونم از اینکه به صحبت های من گوش کردید.

تایپ : مسافر علی ( لژیون دوم)

عکاس: مسافرعلی ( لژیون یکم)

بارگذاری : گروه خبری و سایت شعبه خیام نیشابوری

 

 

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .