همسفر اکرم بهاتفاق مسافر خود توسط یکی از بستگان نزدیک، با کنگره آشنا شدند؛ یازده ماه و چهار روز به روش DST با داروی OT، با راهنمایی راهنمایان محترم، مسافر علیرضا و همسفر محبوبه سفر کردند و به لطف خداوند و دستان توانمند آقای مهندس، یک سال و دو ماه قبل، وارد سفر دوم شدند. ورزش آنها والیبال و پیادهروی است.
ضربالمثل ادب از که آموختی، از بیادبان؛ در اصل چه آموزشی به ما میدهد؟
در ابتدا درک این ضربالمثل برایم دشوار بود؛ اما با کمی تفکر متوجه شدم که در این ضربالمثل یک آموزش بسیار مهم نهفته است. هنگام مواجهشدن با شخصی که کارهای ضدارزشی انجام میدهد، باید این تفکر را داشته باشم؛ زمانی که میبینم این شخص مورد احترام دیگران قرار نمیگیرد و حتی خود او در عذاب است، اگر من خلاف جهت حرکت او حرکت کنم، در مسیر درست قرار گرفتهام؛ به عبارتی باید از کارهای ضدارزشی او درس بگیرم؛ درسی که در جهت سازندگی باشد.
در سیدی (احترام)، آقای مهندس فرمودند: «اگر خیرخواه دیگران باشیم آن خیر به ما میرسد؛ اما اگر بد دیگران را بخواهیم، آوار آن بر سر خود ما میریزد و نمیتوانیم حرکت کنیم». تجربه و یا نظر خود را مورد این متن بفرمایید؟
ما در کنگره آموختیم که احترام باید متقابل باشد. این احترام دقیقاً به حس ما برمیگردد! زمانی که من خیرخواه دیگران باشم؛ قطعاً دیگران نیز خیرخواه من میشوند و یک خیری در آن نهفته است و عکس آن نیز صادق است؛ یعنی هنگامی که من در ذهن خود، بدخواه شخصی باشم، بدون آنکه تصور کنم، در جای دیگر مورد قضاوت قرار میگیرم و این اتفاق دقیقاً نتیجه اعمال من بوده و بازتاب آن با شدت بیشتری به خود من برمیگردد!
نقش والدین در آداب معاشرت و تعادل فرزندان در محیط خانواده و جامعه تا چه حد تأثیرگذار است؟
انسان اصولاً موجودی الگوپذیر است و اکثر چیزها را الگوبرداری میکند. خانواده بخش کوچکی از اجتماع است و بیشترین تأثیر را بر فرزندان دارد. پدر و مادر باید الگوی خوبی برای فرزندان باشند، بدیهی است که رفتار ما در مقایسه با پندها و نصیحتهای ما، بسیار مؤثرتر هستند؛ همانطور که بزرگان ما گفتهاند: دوصد گفته؛ چون نیم کردار نیست. شخصی که در خانواده از تعادل لازم برخوردار باشد، قطعاً برای خود و نیز برای جامعه مفید خواهد بود؛ فرزندان ما، آینده جامعه را تعیین میکنند.
در سیدی (مثلث ارتباطی) که اضلاع آن (صوت، نور و حس) هستند به اهمیت حس، پی بردیم و نیز آموختیم که عناصر همنام، یکدیگر را جذب میکنند؛ به نظر شما چه ارتباطی بین این مفاهیم و حضور ما در کنگره وجود دارد؟
حس، مهمترین پارامتر ارتباطی است که با آن هم عشق و هم نفرت را میشود دریافت کرد. این بستگی به نگاه خود شخص دارد. انسان مخلوقی است که در جمع به تکامل میرسد و هماندیشان در کنار هم قرار میگیرند؛ مانند زمانی که یک مصرفکننده وارد کنگره میشود، هنگامی که آموزش میگیرد، حسهای او باز میشود، با راهنما و اعضای کنگره همحس میشود و نسبت به آموزشها و کنگره گرایش بیشتری پیدا میکند.
استاد امین در سیدی (خانواده) فرمودند: «خانواده مانند ریشه درخت است». گاهی آفتها باعث میشوند فرزندان دچار یک سری محرومیتها شوند. ارتباط درست خانواده با فرزند تا چه حد میتواند در صعود و یا سقوط او مؤثر باشد؟
اگر جمعیت انسانها را درختی در نظر بگیریم؛ اعضای خانواده ریشههای آن درخت هستند. این ریشه است که نقش ارتباطی و پیوند بین اعضای خانواده و اعضای جامعه را برقرار میکند. حال اگر فرزند در خانوادهای بزرگ شود که مورد احترام قرار بگیرد، قطعاً در آرامش است و از اعتمادبهنفس بالایی برخوردار است؛ او روزبهروز رشد میکند و قویتر میشود و فرزندی که در خانواده از محبت والدین محروم است در بیرون از منزل جویای محبت میشود. هر روز فاصله او با خانواده بیشتر میشود. پس خانواده میتواند تأثیر بسیاری در آینده فرزند خود داشته باشد.
کلام آخر...
خداوند بزرگ را شاکرم که من را جزو انسانهای خاص خود قرار داد و اذن ورود به کنگره را برای من صادر کرد. سپاسگزار آقای مهندس و خانواده محترم ایشان هستم که علم درست زندگیکردن را به من آموختند. برای ایشان طول عمر باعزت آرزومندم؛ زیرا اگر به کنگره وصل نمیشدم و از این آموزشها بهره نمیبردم، نمیدانستم اکنون در چه جایی قرار داشتم. آرامش امروز خود و آسایش آیندهام را سپاسگزار این بزرگمرد هستم.
مصاحبهکننده و طراح سؤال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون دوم)
عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر افسون نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
91