English Version
This Site Is Available In English

چگونه مال خود را به گور ببریم!

چگونه مال خود را به گور ببریم!

پنجمین جلسه از دوره دوم لژیون سردار نمایندگی صبا با استادی ایجنت مسافر ابراهیم، نگهبانی مسافر رامین و دبیری مسافر علیرضا با دستور  جلسه «آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی» دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۹:۳۰ آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:

خداوند بزرگ را شاکر هستم که این فرصت ارزشمند را به من عطا فرمود تا امروز، در جایگاه خدمت مقدس لژیون سردار، در جمع شما عزیزان باشم. عنوان "مقدس" شاید برای بسیاری از ما با تعاریف خشک و بعضا کلیشه‌ای و تحریف‌ شده‌ همراه شده باشد؛ در حالی‌ که مفهوم قداست، از نگاه من، یعنی سلامت؛ یعنی هر انسانی که در مسیر رشد و تأثیرگذاری بر زندگی دیگران و حتی موجودات دیگر هستی تلاش می‌کند، در زمره‌ نیروهای الهی قرار دارد. به‌ قول آقای مهندس؛ اگر حتی روزنه‌ای از نور را در دوردست‌ها بینیم و به سمتش قدم برداریم، این قدم‌ها مقدس‌اند، این مسیر، مسیر الهی است. ما آمده‌ایم تا بیاموزیم چگونه نور را انتخاب کنیم و از تاریکی فاصله بگیریم. قوانین هستی در تمام جنبه‌های زندگی انسان کاربرد دارند. به‌قول آقای مهندس از کلام الله از ویژگی‌های انسان‌های باتقوا یا به‌قول خودمان انسان‌های کاردرست این است که از آن‌چه خداوند به آن‌ها روزی داده است، انفاق می‌کنند و می‌بخشند. این مسئله ربطی به مذهب ندارد، به بلوغ فکری و انسانی ما برمی‌گردد. خداوند می‌فرماید: یک‌پنجم از اموالتان برای شما نیست. این قانون، قانون درست زیستن است. اگر تمام مال را برای خودمان نگه داریم، آسیب می‌بینیم و اثر معکوس دارد.

در این خصوص مثالی به ذهنم می‌آید؛ یکی از آشنایان‌، که مدتی در بستر بیماری افتاده بود، تمام عمر خود را صرف رفاه مادی خانواده‌اش کرده بود و هیچ‌چیز از آنان دریغ نداشت؛ ولی نسبت به دیگران بی‌تفاوت بود. روزی پسرش در همان ایام بیماری با دلسردی گفت: چرا این بابا نمی‌میرد؟ خسته شدیم ...
و این جمله، دردناک‌ترین بازخوردی است که یک پدر می‌تواند از یک عمر تلاش صرفا مادی بگیرد.
این همان نکته‌ای‌ است که آقای مهندس بارها فرمودند: اگر همه‌چیز فقط برای من و خانواده‌ام باشد، عاقبت دچار انزوای درونی‌ می‌شویم. چقدر شگفت‌انگیز است که خود آقای مهندس از علمی که به دست آوردند، از متد <DST> که  ابداع کردند در زمینه‌های مختلف آن را به اشتراک گذاشته و انفاق می‌کنند. آقای مهندس می‌فرمایند: راهنما باید یک‌پنجم از زندگی خود را وقف کنگره کند. چون کنگره هدف نیست، زمین بازی‌ است؛ میدان آموزش و رشد است.

الان که به گذشته نگاه می‌کنم یاد روزهایی می‌افتم که تازه وارد کنگره شده بودم. تا دو سال، هیچ تعهد مالی جدی نداشتم. بعدها، در یک مرحله، با تردید و سختی، پنجاه میلیون تومان تعهد دادم و آن لحظه برایم یکی از دشوارترین لحظات زندگی بود؛ ولی همان نقطه، سرآغاز تحولی بزرگ برای من شد. امروز که در جایگاهی ایستاده‌ام که آقای مهندس به من اعتماد کرده‌اند و خدمت ایجنتی را به من سپرده‌اند با افتخار می‌گویم: سهم کوچکی در این حرکت عظیم دارم. یک روزی کنگره یکی، دو نمایندگی داشت و تصور این‌که روزی بیاید که کنگره بیش از ۱۴۰ نمایندگی در سراسر کشور داشته باشد، دور از ذهن بود. ولی امروز این اتفاق افتاده و ده‌ها هزار نفر از بند اعتیاد و تاریکی رهایی یافته‌اند. امروز دیگر دور از ذهن نیست که آقای مهندس بتوانند برای متد <DST> جایزه نوبل علمی دریافت کنند؛ چرا که این روش، در معتبرترین دانشگاه‌ها و کنگره‌های علمی جهان در حال بررسی و تأیید است.

مطلب دیگر اینکه در سال ۱۳۹۹ به من اجازه داده شد در بخش تازه‌واردین خدمت کنم. آن‌جا، تحولات حیرت‌انگیز انسان‌ها را از نزدیک دیدم. کسانی که تا دیروز به دلیل مصرف الکل یا مواد مخدر، اختیار خود را از دست داده بودند، امروز افرادی آرام، مرتب، آگاه و تأثیرگذار شده‌ بودند. خانواده‌ها احیا شده بودند، لبخندها برگشته بود، رنگ و روح زندگی به جمع‌ها برگشته بود، همان زمان بود که فهمیدم کنگره۶۰ چه جایگاه عظیمی دارد و امروز، با همه وجودم افتخار می‌کنم که در نمایندگی صبا؛ چه از لحاظ حضور، چه از نظر مالی خدمت می‌کنم. آرزو می‌کنم که  خودم و سایر عزیزان، در مسیر خدمت مالی نیز استوار باقی بمانیم؛ چراکه این انفاق، این بخشش، نه‌تنها مال را تزکیه می‌کند؛ بلکه نفس انسان را نیز پالایش می‌‌کند. یاد جمله‌ای افتادم که می‌گفت: در لژیون سردار، می‌توانی پولت را با خودت به گور ببری!
ولی چگونه؟ با تبدیل مال به آگاهی. با استفاده از ثروت برای ساختن جریان علم و آموزش، مثل ساختن سدی در برابر سیلاب و تبدیل آن به برق و انرژی. آرزوی من این نیست که زاهد یا عارفی گوشه‌گیر شوم؛ بلکه می‌خواهم زندگی‌ آگاهانه، سالم و سرشار از بهره‌مندی هم برای خودم، هم برای خانواده‌ و هم برای جامعه‌ام داشته باشم. خدا را شکر می‌کنم که آقای مهندس هستند و راه را به ما نشان می‌دهند و دعا می‌کنم که هیچ قومی بدون بزرگتر نماند.

از این‌که به صحبت‌هایم گوش دادید، صمیمانه سپاسگزارم.

عکس و تایپ: مسافر رضا
ویرایش و ارسال: مسافر حیدررضا
خدمتگزاران سایت نمایندگی صبا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .