سلام مهدی هستم یک مسافر؛ تخریب ۲۰سال، آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره و تریاک. مدت ۱۰ماه و ۱۸روز سفر کردم به روشDST. داروی درمان: OT. راهنما مسافر سلمان از لژیون نهم بنیان مشهد.
ورزش در کنگره: پینگپنگ. رهایی شش ماه.
روزی بود که اولین پُک، فقط یک کنجکاوی ساده بود؛ اما ندانستم که آن حلقه دود، بندِ زنجیری است که آرامآرام دور روح و جان من تنیده میشود. سالها گذشت و من در پیلهای از دود خود را گم کردم. هر وعدهای که به خود دادم، وعدهای بود برای شکستن سوگند؛ سایهای شد بر آینه دل. من ماندم و سیگاری که نه من را آرام و نه رها میکرد.
آنگاه که خیال میکردم این جنگ را باختهام، نوری از دوردستها آمد؛ نام آن را کنگره ۶۰ گذاشته بودند. مکانی که نهتنها با جسم تو سخن میگفتند، بلکه روح تو را در آغوش میکشیدند. جایی که تو را قضاوت نمیکردند؛ بلکه درد تو را میفهمیدند.
من وارد کنگره ۶۰ شدم؛ خسته، شکسته و دودزده. در کنار انسانهایی ایستادم که روزی در همان تاریکی بودند، اما حالا شمعی برای راه من شده بودند.
در کنگره۶۰ آموختم که درمان فقط دوری از سیگار نیست بلکه بازگشت به خود است. آموختم که رهایی یعنی بخشش خویش؛ هر صبح با صدای پاکِ نفسهای خود بیدار شوی، نه با سرفههای خشک و ناتمام. یعنی دست کودک خود را بگیری بیآنکه بوی دود، عشق را کدر کند. من آموختم که معجزه فقط در کتابها نیست؛ بلکه در دل همین کنگره۶۰ است و در لبخند مردی که سیگار را کنار گذاشته تا زندگی را بردارد.
ویرایش و ارسال: مسافر سجاد
- تعداد بازدید از این مطلب :
50