جلسه دوم از دوره چهاردهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی بیهقی سبزوار روز های پنجشنبه 8 خردادماه 1404 به استادی راهنمای محترم مسافر محمد و نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه «وادی سوم و تاثیر آن روی من» ساعت 17 آغاز به کار نمود
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر، اول از هر چیز خداوند را شاکرم که توانستم در جمع شما عزیزان حضور پیدا کنم و در کنار هم یک جلسه و جشن خیلی خوب را برگزار کنیم، امروز دور هم جمع شدیم، هم برای کارگاه آموزشی کنگره ۶۰ و هم اینکه تولد ۱۰ سال رهایی ایجنت محترم شعبه، مسافر عباس را جشن بگیریم، یک مقدار راجع به دستور جلسه صحبت کنیم و بعد به جشن عباس عزیز بپردازیم، دستور جلسه امروز وادی سوم و تأثیر آن روی من است، باید دانست هیچ موجودی بهاندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند؛ وادی اول، دوم و سوم در کنگره مثل ستونهایی است که بقیه وادیها روی آن استوار میشود، یعنی اگر من نتوانم این سه وادی را درک کنم و به کار بگیرم طبیعتاً وادیهای دیگر هم اجرایی نخواهد شد، وادی اول راجع به تفکر صحبت میکند، نکته مهم در وادی اول این است که میگوید همه چیز در ابتدا مثل صفحه سفید نقاشی است، این اول و ابتدا خیلی مهم است، میتوان این ابتدا را به شروع سفر اول تعبیر کرد، از طرفی هم هر روز که شروع میکنیم یک آغاز و ابتدا است و یک صفحه سفید نقاشی است، هر روز میتواند یک نقطه شروع باشد و بعد در وادی دوم بحث گذر از ناامیدی مطرح میشود، وادی سوم هم این وادیها را تکمیل میکند، من این پیام را به مسافر عباس هم گفتم، این عباس که ما میبینیم همان انسانی نیست که قبل از ورود به کنگره بود، در واقع بهتر است بگوییم این عباس خویشِ خویش است که در آن زمان فراموش شده بود و در کنگره دوباره احیا شد؛ تفکر و خیال و خواسته ما همیشه آن چیزی نیست که میبینیم و میخواهیم، بلکه آن چیزی است که نمیبینیم و نمیخواهیم زیرا حال برای ما واقعی است ولی حقیقت جای دیگر است، ده سال پیش واقعیت آن بود، کسی که مواد مخدر مصرف میکرد و زندگی به هم ریختهای داشت، ولی حقیقت چیزی بود که الان هست، این وادی میگوید من بهعنوان یکذره در هستی آمدهام تا کاری انجام بدهم و این خیلی مهم است که من خودم را چطور باور داشته باشم، این باور است که باعث میشود ما حرکت داشته باشیم و هستی این اختیار را به ما داده که خودمان جهت حرکتمان را انتخاب کنیم، من امروز میتوانم انتخاب کنم روی این صندلی بنشینم یا انتخاب کنم که بروم در بیغولهها و مواد مصرف کنم این خیلی مهم است که ما بفهمیم که میتوانیم انتخاب کنیم، بفهمیم که میتوانیم زندگی را تغییر بدهیم، این تغییر از دل همین آموزشهای کنگره پدید میآید، ما لباس سفید میپوشیم و اینجا جمع میشویم تا تغییر را ایجاد کنیم، خداوند را سپاسگزاریم که این وادیها را داریم و با استفاده از آنها میتوانیم خودمان را بشناسیم و به واسطه آنها تغییر را به وجود بیاوریم، این همان چیزی است که برای عباس عزیز اتفاق افتاد، این مقدار تغییر یعنی مقدار استفاده از آموزشهای کنگره ۶۰؛ امیدوارم همه ما بتوانیم از این آموزشها حداکثر استفاده را بکنیم و در خود و جهان پیرامون تغییرات مثبت ایجاد نماییم خیلی ممنون که سکوت کردید و به صحبتهای من گوش دادید.

بخش دوم جلسه جشن تولد ده سال رهایی اینجت محترم مسافر عباس
اعلام سفر رهایی از بند مواد مسافر عباس:
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر، مدت تخریب هفت سال، آنتی ایکس مصرفی شیره وتریاک، با پنج گرم شیره خوراکی و کشیدنی وارد کنگره شدم، سفر اول سیزده ماه و ده روز طول کشید، به روش DST، داروی درمان شربت OT، به راهنمایی راهنمای عزیزم آقای محمد اختری، رشته ورزشی شنا، رهایی از بند مواد ده سال و یازده ماه وچند روز.
سخنان ایجنت محترم مسافر عباس:
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر، خداوند را شاکرم که توانستم در این جایگاه حضور پیدا کنم و از جناب مهندس تشکر میکنم که این راه و مسیر را ایجاد کردند تا ما بتوانیم وارد کنگره بشویم و از تاریکیها خارج بشویم، از تکتک عزیزان که در شعبه بیهقی سبزوار حضور پیدا کردند تشکر میکنم، از راهنمای خودم جناب محمد اختری و همچنین راهنمای همسفرم تشکر میکنم، در کتاب ۶۰ درجه آمده که ما انسانها برای آموزش و خدمت پا به هستی گذاشتهایم، همانطور که راهنمای محترم آقای محمد فرمودند من وقتی سفر اول را شروع کردم حال خیلی خرابی داشتم، هیچکس را هم قبول نداشتم و فقط خودم را آگاه و دانا میدانستم، یک روز راهنمای عزیزم دست من را گرفت و به من گفت که تو هیچی بارت نیست! واقعاً هم همینطور بود، هیچ نمیدانستم ولی فکر میکردم همه چیز را میدانم، ولی زمانی که متوجه این منیت شدم جرقهای در من به وجود آمد و تلاش کردم تا از آموزشهای کنگره ۶۰ استفاده کنم، اگر آموزشهای آقای اختری و کنگره ۶۰ نبود من نمیتوانستم راه خودم را پیدا کنم، من حتی خودم را هم گمکرده بودم چه برسد به راه! من نمیدانستم کجا هستم و میخواهم به کجا بروم، درون من پر از ترس و استرس بود، اما خواستهای داشتم، میخواستم به روشنایی برگردم و آقای اختری با آموزشهای ناب کنگره این خواسته من را برآورده کردند و امروز تا جایی که توان داشته باشم در این مجموعه خدمت میکنم، این خدمت در مقابل چیزی که کنگره به من داد چیزی نیست انسان وقتی در گمراهی است یک حجاب و پرده به درک و فهم و نگرش او کشیده شده است و باعث میشود نتواند از خیلی از موهبتهای الهی استفاده نماید، ولی امروز آن پرده و حجاب در صور آشکار و پنهان کنار رفته است، انشاءالله که همه ما در این مسیر ثابتقدم باشیم و روزبهروز حالمان بهتر بشود باز هم از تمام کسانی که از شهرهای مشهد نیشابور شیروان و کاشمر تشریف آوردند بسیار تشکر میکنم امیدوارم بتوانیم در کنار هم با آموزشهایی که از کنگره میگیریم به افرادی که بیرون از این مجموعه هستند و حال خوبی ندارند هم کمک کنیم تا حالشان روزبهروز بهتر بشود، ممنون که سکوت کردید و به سخنان من گوش دادید.
(1).jpg)
سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان آمنه هستم همسفر مهدی، واقعاً خداوند را شاکرم که به من توفیق داد امروز در این جمع کنار شما حضور پیدا کنم، تولد ۱۰ سال رهایی آقای عباس و همسفرشان را به خانواده محترمشان و آقای محمد راهنمای مسافر عباس که برای رهایی ایشان بسیار زحمت کشیدند تبریک عرض میکنم، همسفر آقای عباس در سفر اول در کنگره کنار ایشان نبودند و بعد از اتمام سفر اول ایشان، خانم نرگس هم به کنگره آمد، البته ایشان در خانه مطالب و آموزشهای کنگره را دنبال میکردند، من خیلی خوشحالم که خانم نرگس در لژیون من حضور داشتند زیرا ایشان در بسیاری از موارد از من هم جلوتر بودند، همیشه آماده بودند و عزم راسخی داشتند و برای درمان ناآرامی که در درون خودشان بود تلاش بسیاری نمودند، یک اتفاق خوب هم که در مورد آقای عباس و همسفرشان خانم نرگس وجود داشت این بود که با چند تن از آشنایان و اقوام در کنگره حضور داشتند و این موضوع باعث شد تا یک رقابت سالم بین این عزیزان شکل بگیرد و مدام سعی میکردند در دریافت آموزشهای کنگره از یکدیگر سبقت بگیرند، بحثهای خانوادگی آنها هم مطالب و آموزشهای کنگره بود و در نهایت هم خوشبختانه همه آنها در آزمون راهنمایی قبول شدند، سیستم کنگره خودش خدمتگزاران خودش را انتخاب میکند، این عزیزان هم تلاش کردند و توانستند خدمتگزاران خوبی برای مجموعه کنگره ۶۰ باشند، انشاءالله در این مسیر ثابتقدم باشند، ممنون که سکوت کردید و به صحبتهای من گوش کردید.
سخنان همسفر:
سلام دوستان نرگس هستم همسفر عباس، تشکر میکنم از آقای اختری و خانم مزمنی که در این شعبه حضور پیدا کردند و از تمام عزیزانی که امروز تشریف آوردند و انرژی این جشن را دوچندان کردند، من از اولین جلسه که به کنگره آمدم تا همینالان در کنگره ۶۰ ماندم، همیشه قدردان آموزشهای کنگره ۶۰ بودم و هستم زیرا کنگره تأثیر فراوانی در زندگی من گذاشت، من بسیار مدیون کنگره هستم، من و مسافرم از ابتدای ورود به کنگره تا الان تغییر زیادی کردهایم، تمام مسافران قبل از ورود به کنگره درگیر ضد ارزشها و تاریکیها هستند و این موضوع به همسفران آنها نیز آسیب زیادی وارد میکند، بعد از ورود به کنگره و دریافت آموزشهای کنگره، مسافران باید تلاش کنند این آسیبها را تا حدی جبران نمایند، همسفر نیاز به محبت و عشق دارد و این وظیفه مسافر است که این محبت و انرژی را برای همسفر تأمین کند و به ارمغان بیاورد، همسفری که در زمان تاریکی کنار مسافر مانده و دوشادوش او با مشکلات جنگیده است لیاقت آن را دارد که توسط مسافر ارج نهاده شود، تمام آموزشهای کنگره برای این است که راه آرامش و بهشت را به ما نشان بدهد و ما باید این آموزشها را در زندگی کاربردی کنیم، دوباره تشکر میکنم از جناب اختری راهنمای مسافرم و خانم مؤمنی راهنمای زحمتکش خودم، ممنون که سکوت کردید و به صحبتهای من گوش دادید.

عکاس: مسافر حسین از لژیون یازدهم با راهنمایی مسافر محمدرضا
تایپ و تنظیم: مسافر امیر از لژیون چهارم با راهنمایی مسافر امیر
- تعداد بازدید از این مطلب :
88