جلسه یازدهم از دوره چهلودوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره60 همسفران نمایندگی ستارخان به استادی اسیستانت مالی همسفر صبا، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر رقیه با دستور جلسه «وادی سوم (باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند.) و تأثیر آن روی من» روز سهشنبه 6 خردادماه 1404 ساعت 16:00 آغاز بهکار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
از خداوند سپاسگزارم که توفیق حضور در این جلسه را به من داد. انشاءالله این جایگاه هم برای من و هم برای همه شما پرخیر و برکت باشد و همه دست پر از این جلسه بیرون برویم و انشاءالله رحمت خداوند بر ما جاری شود و دست خداوند در این جلسه بر سر همه ما باشد و عملکرد ما طوری باشد که برداشت ما از وادی سوم بیشتر شود. یکچیزی را قبل از صحبتهایم میخواستم بگویم: برای هر ثانیه حضور شما در کنگره60 باید اذنش صادر شود. شاید بعضی وقتها فکر کنید که خودتان دلتان خواسته که بیایید، خدمت کنید و آموزش بگیرید؛ ولی این را بدانید شما در راستای اذن پروردگار است که دلتان میخواهد؛ یعنی اول خداوند خواسته و بعد شما خواستید و دل شما با فرمان الهی همسو شده است. هر ثانیه با توجه به نیروهایی که جلوی من را میگیرند؛ ولی میتوانم حضور داشته باشم، متوجه میشوم که در کنگره60 حضور داشتن خیلی توفیق میخواهد. قدر این لحظات را بدانید که خداوند موانع را برداشته و به سهولت در کنگره حضور دارید. شکرگزار باشید و بدانید که خیلی از انسانها بیرون از اینجا لحظهشماری میکنند برای اینکه لحظهای بتوانند در مسیر این آموزشها قرار بگیرند. چند وقت پیش دستیاران من یک عکسی از اتاقی که در آن خدمت میکنیم برای من فرستادند. به آنها گفتم: کاش غیر از ظاهر کاری که میکنید یک لحظه به حقیقت کاری که انجام میدهید واقف باشید. انسان گاهی اوقات وقتی به حقیقت آن عملی که انجام میدهد واقف میشود دیگر نمیتواند کاری انجام بدهد، آنقدر که آن کار بزرگ و وسیع است و وقتی آن را میفهمی دیگر برایت خیلی سخت میشود؛ وقتی متوجه میشوید پشت یک ماشینی نشستهاید که میتواند چهقدر اثرگذار باشد و چهقدر تغییرات ایجاد کند، بعضی وقتها ممکن است دیگر نتوانید رانندگی کنید. همهچیز اذن خداوند را میخواهد، حتی اینکه در این جلسه چه چیزی بگویم هم اذن خداوند را میخواهد.
از دو سه روز پیش به این فکر میکردم که چه چیزی میخواهم بگویم؟ بارها در جلسات راجعبه وادی سوم صحبت کردهام؛ ولی دستاورد امسال من چیست که راجعبه آن صحبت کنم؟ همانطور که میدانید این وادی تنها وادی است که از واژه «باید» استفاده شده است که میگوید: «باید دانست هیچ موجودی به اندازه خود انسان، به خویشتن خویش فکر نمیکند». اینجا از خودم بپرسم که اگر یکنفر دیگر به جای من فکر کند چه اتفاقی میافتد؟ بهطور مثال فکر کنم به اینکه مادرم بیشتر از خود من به خویشتن من فکر میکند، این چه اثری روی من میگذارد؟ باید متوجه این باشم که اینطور نیست. ذهنم مرتب با این موضوع بازی میکرد و مدام دنبال این بودم که دریافت جدیدی از وادی سوم داشته باشم؛ چون صحبتهای دیدهبانها را جمعآوری میکنم و انشاءالله اگر بتوانم میخواهم از صحبتهایشان خلاصهبرداری کنم. یادم افتاد امسال در صحبتهای دیدهبانان مسافر علیرضا یک صحبتی راجعبه خویش خویشتن کرده بودند که خیلی قشنگ بود و گفتم بروم از آن مطلب الهام بگیرم. الآن که در مسیر بودم مرتب با خودم میگفتم: خدایا من چگونه این مطلب را ارائه بدهم و راجعبه خویشتن خویش صحبت کنم؟ بعد یک ندایی از درون به من گفت: چیزی را که خودت خیلی خوب نفهمیدی راجعبه آن صحبت نکن. خیلی درس بزرگی برای من بود. موضوعی را که هنوز خودت خوب درک نکردهای و نمیدانی خویش خویشتن چیست راجعبه آن صحبت نکن و برو راجعبه خود وادی صحبت کن. فاصله بسیاری هست بین صحبتهای ما و آن چیزی که از آن اطلاع داریم و با آن چیزی که راجعبه آن عمل میکنیم. ما به اندازهای رشد میکنیم که عمل میکنیم، نه اندازهای که حرف میزنیم و میدانیم. شاید شما خیلی چیزها راجعبه همه وادیها بدانید و وادیها را حفظ کرده باشید؛ ولی به اندازهای که میتوانید به آن عمل کنید، راه برایتان باز میشود و کلید به شما داده میشود.
اصلیترین پیامی که این وادی دارد مسئولیت است؛ یعنی این وادی بیشتر روی صور پنهان کار میکند و هنوز ما وارد عمل نشدهایم. من همیشه میگویم: اگر شما چهار کتاب راجعبه آب بخوانید از فردا خیلی خوب آب میخورید و ارزش آب را درک میکنید. اولش یک مقدار ذهن شما نسبت به مسئله نوشیدن قوی میشود و بعد به عمل تبدیل میشود. وادیها هم اول یکسری چیزها را در ذهن ما تغییر میدهند که اگر ذهن ما تغییر کند، عملکرد ما هم تغییر میکند. بعضی وقتها ممکن است بیایید و سفر اول و دوم را طی کنید، راهنما، ایجنت اسیستانت یا دیدهبان شوید؛ ولی هیچ تغییری از درون اتفاق نمیافتد و فقط در ظاهر اتفاق میافتد و آن چیزی که باید در درونتان و در خویش خویشتنتان اتفاق بیفتد، نمیافتد. من آن قسمتی از وادی را میگویم که خودم سالها برای خودم تکرار کردهام، اینکه چهقدر توانستهام عمل کرده باشم، نمیدانم؛ ولی به این قانون به قدری ایمان دارم و به آن مطمئن هستم هر چند گاهی اوقات میخواهم قبولش نکنم؛ ولی وجود دارد و آن این است که هر اتفاقی که در دنیای بیرون میافتد یکسر آن به درون من برمیگردد. وقتی که اتفاقها خوب باشد خیلی خوب است میگوییم: کار خودم بوده است، مثل کارهای خوبی که شما انجام میدهید و میگویید خودم بودم و من این موفقیت را به دست آوردهام، من گذشت کردم، من بخشش کردم و اینها را از خودتان میدانید؛ ولی در شکستها و ناکامیها چهقدر سهم دارید؟ یعنی وقتی به مشکل برمیخورید و مشکلات باز نمیشوند چهقدر میگویید که من آن را به وجود آوردهام؟ معمولاً ما در این بخش ضعیف عمل میکنیم و آنجاست که به دیگران میرسیم.
یک نکته بسیار جالبی که در صحبتهای دیدهبان لژیون سردار مسافر علیرضا بود گفتند: ما در سفر اول، وادی سوم را خیلی خوب درک میکنیم و مسئولیت را میپذیریم و معمولاً در سفر اول خیلی چالش خاصی نداریم و میگوییم ما یکسری اشتباهاتی را داشتیم. بالأخره بعضی از ما در نحوه تقابل با مسائلمان مقصر بودیم و این مسئله در زندگی ما کش پیدا کرد مثلا: اگر ما نقش همسفر را بهعنوان یک پرستار در نظر بگیریم بعد از اینکه به کنگره میآییم متوجه میشویم که ما اصلاً علم پرستاری را بلد نبودیم و ما این را میپذیریم و میگوییم اگر علم پرستاری را بلد بودم؛ قطعا بیمار من درمان میشد. همینجا اگر پذیرش صورت بگیرد وارد سفر دوم میشویم؛ ولی چالشها و جنگهای بزرگ در سفر دوم شروع میشوند و آنجاست که انسان میگوید: من دارم بهخوبی عمل میکنم؛ اگر شخص راهنماست میگوید: مشکل از رهجو است؛ چون خیلی از راهنماها و ایجنتها از من سؤال میپرسند و من دقیقاً میبینم بهطور مثال راهنماها یک مشکلی در لژیون پیش میآید میگویند: این رهجو عملکردش خوب نیست، سیدی نمینویسد و مشارکت نمیکند یا یک مرزبان میگوید: همسفرها یا مسافرها به این شکل هستند که ما نمیتوانیم خیلی خوب عمل کنیم یا ایجنت میگوید: مشکل از گروه راهنماهاست. اینجاست که دقیقاً بهجای آنکه سر مشکل را از درون خودشان دنبال کنند، در بیرون به دنبال آن میگردند.
چرا تو در یک شرایطی قرار میگیری که آن شخص قانون را رعایت نمیکند؟ به نظرت پیامش برای تو چیست؟ شما زمانیکه وارد دانشگاه میشوید فارغالتحصیل نیستید. به هر حال میآیید درس میخوانید و یک شرایطی را طی میکنید و بعد فارغالتحصیل میشوید؛ حالا هر جایگاهی هم که ما در آن قرار میگیریم مثل جایگاه همسفری، راهنمایی و انسانیت که خدمتگزار هستیم به عملکرد ما بستگی دارد که اندازه آن جایگاه بشویم یا نشویم؛ یعنی همه اندازه جایگاه همسفری نمیشوند، در کنگره به همه نمیشود همسفر گفت یا به خیلیها که در جایگاه راهنمایی هستند نمیشود راهنما گفت. این عملکرد ماست که ما را اندازه جایگاهمان میکند. من که شال اسیستانت میگیرم از روز اول اسیستانت نیستم. این بستگی دارد که عملکرد من در جایگاه اسیستانتی به چه شکلی باشد که بتوانم به اندازه جایگاهم شوم. ما به اندازه فاصلهای که با جایگاه خودمان داریم حالمان خراب است؛ پس این وادی به ما میگوید: هر کجا حال شما خراب بود نشان میدهد که با آن جایگاهی که هستید خیلی فاصله دارید؛ حالا هر کدام از شما بروید و بگردید در کدام قسمت از زندگیتان حالتان خراب است؟ در روابط با همسرتان، فرزندتان، همکارتان و ...؟ ببینید کجا بیشتر این رنجها را دارید میکشید و احساس میکنید حالتان بیشتر خراب میشود؟ آنوقت میبینید در آن جایگاه بیشتر از آنکه عملگرا باشید، حرف زدید و این خیلی نکته مهمی است.
استاد امین سال 1394 در دستور جلسات هماهنگی که با راهنمایان همسفر داشتند فرمودند: هر زمانی که حالتان بد شد همانجا باید وادی سوم را در خودتان دنبال کنید و مسئولیت آن حالخرابی خودتان را بپذیرید، نگویید این بچه این کار را کرد من حالم خراب شد، این فیلم بد بود من حالم خراب شد و آنقدر هوا بد بود یا آنقدر انرژیها پایین بود من حالم بد شد؛ بنابراین دقت کنید و به حالتان توجه کنید و بعد همهچیز را برعکس کنید که چه چیزی در وجود من بود که باعث شد این اتفاق بیفتد؟ همه نوع امواج در اینجا وجود دارد؛ ولی من با توجه به تنظیمات خودم روی یک فرکانسی میروم و باید ببینم که گیرنده من روی چه فرکانسی بود که این موج را دریافت کرد؟ هر کسی که مشغول خودش باشد بیشترین تأثیر را روی تغییر عالم دارد؛ اگر میخواهید در عالم تأثیرگذار باشید واقعاً باید درگیر خودتان شوید. فردی که درگیر خودش باشد، اصلاً نمیتواند درگیر دیگران شود و آنقدر مشغول تاریکیها و مسائل درون خودش میشود که دیگر برای درگیر شدن دیگران وقت ندارد.
بعضی وقتها از اطرافیان خودتان بپرسید که آیا در کنار من آرامش دارید؟ بیشترین آرامش را کسانی به اطرافیان خودشان میدهند که درگیر خودشان باشند؛ وقتی شما درگیر خودتان هستید آدمهای اطرافتان آرام و راحت هستند، خوب زندگی میکنند و آنها هم درگیر زندگی خودشان میشوند؛ ولی زمانیکه شما درگیر آنها میشوید جنگ شروع میشود و این برای شما یک پیام است. بیاییم از امروز به حالخرابیهای خودمان فکر کنیم. خدا را شکر که آقای امین را داریم. در یک مصاحبه از آقای امین در شعبه رودکی پرسیدند: ما تا چه زمانی نیاز به تغییر داریم؟ مگر میشود انسان تا ابد جهانبینی بخواند و به کنگره بیاید؟ ایشان گفتند: اگر شما خودتان را در آدمهای اطرافتان ببینید آنوقت متوجه میشوید که چهقدر به جهانبینی احتیاج دارید؟ یکی حالتان را میگیرد و یکی یک چیزی را به شما میگوید تا وقتیکه اینها هستند، یعنی تو به جهانبینی نیاز داری، یعنی هنوز گرههایی در درون تو وجود دارد که آدمها آمدهاند تا گرهها را باز کنند و پذیرش این مسئله شجاعت میخواهد. آن شخصی که آمد و به من توهین کرد چه چیزی در درون من وجود داشت که نیاز به توهین به من بود؟ کاری به مسائل تقدیر و این چیزها نداریم، پذیرش این شجاعت میخواهد؛ بنابراین بیایید از امسال تصمیم بگیریم ببینیم چهقدر میتوانیم این قانون را در زندگی خودمان اجرا کنیم؟ زمانی من به خویش خویشتن میرسم که آن چیزی که دانستم را عمل کنم.
الآن شما این موضوع را از وادی سوم درک کردید که هر چیزی بیرون اتفاق میافتد، یکسر آن در درون ماست. انسانها بهطور کلی در طول تاریخ اینطور هستند که اگر یکی به ما میگوید صورتمان کثیف است ما به جای آنکه صورتمان را پاک کنیم، آینه را پاک میکنیم و تکرار مشکلات ما نشاندهنده این است که ما به جای اینکه صورتمان را پاک کنیم آن تصویری که در آینه هست را پاک میکنیم؛ در صورتی که آینه دارد خود ما را به ما نشان میدهد و آن آدمها آینه ما هستند و بیشترین آینه انسان، همسر و فرزندانش هستند و در آنها ما میتوانیم نقاط ضعف خودمان را ببینیم.
من سبک زندگیام این نوع تفکر است که شاید در ابتدا یکمقدار به هم بریزم؛ ولی بعد جهت آن درست میشود. بیشترین مانعی که در حرکت کردن همسفرها وجود دارد؛ چون همسفرها از من سؤال میپرسند و با مسئله همسفرها درگیر هستم، بیشترین سؤالی که میپرسند اصلاً به خودشان ربط ندارد. من آنقدر خوشحال میشوم که یکی میپرسد به نظر شما من چه گرهای دارم که فلان مسئله برای من پیش آمده است؟ معمولاً نود درصد سؤالات در آینه است که آینه را چهطور تمیز کنم؟ فقط درصد کمی میپرسند که خودم را چهطور تمیز کنم؟ این معلوم است که به نتیجه نمیرسد. چهقدر آدمها را حذف کنیم تا کجا میتوانیم برویم؟ به عقیده من بیشترین کسی که فاصله حرف و عملش به هم نزدیک است و به خویش خویشتن رسیده، آقای مهندس هستند؛ چون هر چیزی را که میدانند به آن عمل میکنند. یکوقتهایی ما ناتوان هستیم و زورمان به خودمان نمیرسد و باید این را بپذیریم که ناتواناییهای ما نمیگذارند که ما بر خودمان غلبه کنیم. موردی ندارد همان که بدانیم ناتوانی از سمت خودمان است و این من هستم که زورم به خودم نمیرسد و این مشکلات بهدلیل همین مسئله است که بهوجود آمده، همین موضوع یک مقدار شما را جلو میبرد.
من یک پیشنهادی برای شما دارم که اگر دیدید به یک گرههایی برخوردید که زورتان به خودتان نرسید ببینید کجاها زورتان به خودتان میرسد از آنجا عمل کنید مثلا: من هیچ کاری نمیتوانم انجام بدهم؛ ولی میتوانم سیدیهایم را بهموقع بنویسم. زورم به مشکلم نمیرسد؛ ولی برای اینکه خودم را توانمندتر کنم بیایم داخل لژیون سردار میزان بخششم را از آنجا بیشتر کنم. وادی سوم دقیقاً مثل یک داروی تلخی میماند؛ ولی اگر آن را بخوری و تحمل و صبر کنی این دارو بالاخره تو را درمان میکند. واقعاً برای خود من اتفاق افتاده آنجاهایی که میپذیرم مشکل از درون من است، انگار همه عالم و آدم میخواهند آن منیت را که نمیخواهم بپذیرم را به من نشان بدهند؛ ولی آنجایی که میپذیرم و از منیت عبور میکنم سختترین مشکلات محو میشوند؛ چون وقتی منیت داری میگویی مشکل از من نیست و من اصلاً سزاوار این مسائل نیستم. زودرنجی و اضطراب از چیست؟ همه اینها از منیت است. همینها باعث میشوند که انسان نتواند مسائل را در درون خودش ببیند و جلوی شما را میگیرد و نمیگذارد به خویشتن خویش برسید. هیچ مشکلی نیست که شما نمیتوانید یک کیک درست کنید؛ ولی یک آب خنک خوب که میتوانید درست کنید. بیایید آن کارهایی که خوب بلد هستید را انجام بدهید. نمیتوانید خوب مشارکت کنید، صندلی که میتوانید بچینید؛ چون اثری که خدمت روی توانمندی انسان میگذارد بینهایت است. اگر شما مشکلات جسمی داشته باشید، اصلاً به خویش خویشتن نمیرسید. تا زمانیکه انسان اسیر جسم، درگیر بیماری، مشکلات سیگار و پرخوری باشد نمیتواند وارد فاز خویش خویشتن شود؛ ولی در کل هر کدام از شما در هر کجا که هستید از امروز تصمیم بگیرید؛ چون تصمیمات شما باعث میشوند انسانهای خیلی زیادی در عالم تأثیر بگیرند؛ چون عملگرایی شما روی آدمها تأثیر میگذارد. بگذاریم آدمها این قانون را بفهمند و زودتر از قفس رنجهایشان بیرون بیایند.
از این به بعد اگر من یک سفراولی هستم، یک همسفر هستم یا همین امروز به کنگره آمدهام به این فکر کنم که وادی سوم میگوید: همهچیز تقصیر خودم است؛ اگر مشکلات در زندگی من هست همه آنها تقصیر خودم است و به جای اینکه مرتب مبارزه کنم، بیایم مسائل را بپذیرم و همینکه میپذیری راه برایت باز میشود و اگر سفردومی هستم و مسائل و مشکلاتی دارم باز هم بگویم که یکسر مشکلات در درون من هست و بگویم خدایا مرا بهخاطر آن چیزی که در درون من، مشکلات بیرونی من را رقم میزند ببخش. اگر راهنما هستم درگیر جایگاه راهنمایی خودم باشم نه اینکه خودم را با جایگاه راهنمای دیگری مقایسه کنم؛ اگر از امروز حواستان را روی خودتان بگذارید از مشکلات عبور میکنید و به خویش خویشتن میرسید. شاید بهطور کامل این اتفاق نیفتد؛ ولی به اندازهای که به قانون عمل میکنید میتوانید به خویش خویشتن نزدیک شوید، وگرنه در همین وادی سوم گیر میکنید و این را آقای مهندس بارها گفتهاند و من هم امروز به زبان خودم گفتم. خیلی خوشحالم که امروز اینجا هستم انشاءالله که این یادآوری هم برای خود من و هم برای شما یک کمکی باشد که از ما انسانهای بهتری بسازد و از همین امروز هستی خوشحال شود که یک آدمهایی آمدهاند که دیگر سر به سر هم نمیگذارند. هر کدام از شما با سرگرم شدن به خودتان حداقل بیست نفر از اطراف خودتان را آزاد میکنید؛ اگر من هم درگیر جایگاه خودم باشم خیلی از آدمها راحت میشوند و راهشان را پیدا میکنند. بیایید از امروز با خودمان عهد ببندیم و دست خدا بر سرمان باشد و نیروهای الهی که در کنگره هستند ما را یاری کنند که همه ما برداشت بهتری از وادی سوم داشته باشیم و انشاءالله بتوانیم به سمت وادی چهارم حرکت کنیم.
نفرات برتر آزمون شماره ۲

پیمان مرزبانان دوره جدید

اهدای شال مرزبانان دوره جدید



مرزبان کشیک: همسفر مریم
تایپیست: راهنمای ویلیام همسفر سپیده رهجوی راهنما همسفر مونا (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر مشکناز رهجوی راهنما همسفر مونا (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1315