پنجمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی گرگان، با استادی دیدهبان محترم مسافر علی مجدیان، نگهبانی ایجنت مسافر حمید و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه «هفتهی دیدهبان» روز سهشنبه 23 اردیبهشت 1404ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کارکرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر، خیلی خوشحال هستم از اینکه در حضور شما دوستان هستم. بهانهای شد بمناسبت هفته دیدهبان خدمت شما عزیزان برسم. فکر کنم ، یک دو، سه باری در شعبه شما حضور پیدا کرده باشم. گمان کنم یکبار برای پیمان مرزبانها بود. دلیل حضور دوم را در این شعبه را فراموش کردم و به فال نیک میگیرم که اینچنین روزی برای جشن خدمت شما رسیدم و انشاالله این جشن برای همه شما عزیزان مبارک باشد، جشن دیدهبان را به همه شما حضار و در راس به آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم.
همانطور که آگاه هستیم که ما چهار جشن داریم در 4 فصل، در کنگره، هر جشن در یک فصل اجرا میشود. جشن مرزبان و ایجنت، جشن راهنما، جشن همسفرو جشن هفته دیدهبانان. در واقع این جشنها برای این بهانهای شدهاند که ما درک کنیم دیگرانی هم درحال خدمت به ما هستند، اگرچه ما قادر به دیدن آنها نیستیم یا ممکن است به دلیل نزدیک بودن آنها رویتشان نکنیم. گاهی اوقات راهنما به ما نزدیک است، همسفر به ما نزدیک است ولی خدماتشان را نمیبینیم.
گاهی اوقات افرادی مثل بنده و همکارانم مثل دیدهبانان محترم، و ما یک دیدهبان داریم و 180 تا نمایندگی ممکن است من یک سال یا دو سال در کنگره میآیم ولی دیدهبان را نبینیم. یکی از اهداف این جشنها آشنا بشویم با جایگاههای خدمتی و افراد ، هدف شناخت خدمتگزاران است. بعنوان مثال اگر دیدهبان فردا به راهنما بگوید: که شما فلان تخلفی را کردید و بدلیل تخلف لژیون را ببندی و لژیونت را تحویل بدهی. امروز را نمیگویم که ما هستیم 50 سال دیگر هیچ کدام از ما نیستیم ، یک دیدهبانی هست و یکسری راهنما آنروز در کنگره هستند آن دیدهبان میگوید لژیونت را باید تحویل دهی، از او سوال میکند: شما کی هستید؟ اصلا دیدهبان ندیده آنموقع که من راهنما بودم و شاگرد داشتم شما کجا بودید، شاید راهنما شناختی از دیدهبان نداشته باشد.
.jpg)
یکی دیگر از اهداف جشنها مرور رفتار و اعمال ما است که یکسری افراد به ما خدمت میکنندو حتی ممکن است آنها دیده نشوند. بر ما فرض است که به دیگران خدمت کنیم و یکسری افراد در آینده میآیند و ما را نمیشناسند. یکی دیگر از اهداف جشنها برای خود خدمتگزاران است. برای خود من است، امروز جشن هفته دیدهبان است و هدف مرور رفتارهای من است من کارهایم را در یکسال گذشته مرور کنم. فکر میکنیم که به کنگره میآییم تا به دیگران خدمت کنیم؛ و به دیگران آموزش دهیم و میآییم در واقع من در کنگره حضور پیدا میکنم تا خودم آموزش بگیرم، اگر من از یک سال گذشته تغییری نکرده باشم، تبدیل به انسان دیگری نشده باشم، تبدیل به انسانی دیگر نشده باشم به چه دردی میخورد کنگره آمدنم؟ نتیجهای ندارد کنگره آمدنم وقتم را تلف میکنم از پولم زدم، از همه چیزم زدم، به کنگره آمدم به چه دلیلی؟ وقت گذاشتم تا به دیگران خدمت کنم، خوب این کار را نیرویی خارج از کنگره هم میتواند انجام دهد؛ شاید بگویند نیرویی که از بیرون برای خدمت میآید، باید مزد بدهیهد و بیمهاش کنید، ولی من دست مزد نمیگیرم. مگر کنگره فقیر است.
خود نمایندگی شما چقدر پول نزد مالی مرکز دارد؟ فرض کنید ده تا راهنما از بیرون بیاره مگر کاری دارد؟ اصلا هدف این نیست، هدف این است که من در آن جایگاه خدمت کنم و آموزش ببینم و تغییر کنم.من راهنما که امروز لژیونم تشکیل میشود، آیا با 4 سال دیگر برابر هستم؟ هرگز این طوری نیست اگر اینچنین باشد، ما خسردیا و الآخرت هستیم. هم دنیا را از دست دادم و هم از زندگیم زدم و خانودهام را ناراحت کردم، اصطلاحا هم از زندگی و کارم افتادم هم اینجا چیزی ندارم، آن چیزی که باید رها میکردم فقط فردی را به رهایی رساندن نیست.
من راهنما اگر بخواهم کسی را به رهائی برسانم، فقط راه را را به ایشان نشان میدهم. آقای مهندس از روز اول میگفتند: اگر ما در گنگره بخواهیم معتاد ترک بدهیم، اگر من میخواستم در کنگره معتاد ترک بدهم، در اینجا را گل میگرفتم این دقیقا روزی بود که من به کنگره ورود کردم. من این جمله را از آقای مهندس سال ۷۹ شنیدم. 25 سال پیش. پیش خودم میگفتم : معتاد ترک نمیدهند، الان مگر نمیخواهند من را ترک بدهند، معتاد ترک میدهند، پس چه کاری انجام میدهند. من کم کم متوجه شدم و درک کردم که معنای آن چی هست.
ما نمیخواهیم که کسانی مصرفکننده هستند را درمان کنیم. این همه آدم در دنیا مصرف کننده است، حالاما 100 هزار تا هم نمیشویم، چندین میلیون ادم هست ما 100 هزارتا هم رویش. چه تغییری میشود در آن به وجود آورد؟ هیچ چیز. هدف تغییر تکتک ما است هدف این است که ببینم من نسبت به 5 سال پیشم تغییر کردم یا نه؟ اگر در آینده نتوانستم به کنگره بیایم، از این کشور رفتم و بهر دلیل نتوانم بیایم فقط مواد مصرف نمیکنم همه آن مشکلات را دارم، همه آن کلاهی که سر مردم میگذاشتم باز هم میگذارم. حالا مدتی که آمدم به کنگره مثل یک قرص مسکنی بوده که درد را ساکت کرده است باید ببینم من تغییری کردم، یا خیر؟ مانند این کشی که کشیده شده اگر ول و رهایش بکنیم بر میگردد سر جای اولش. از فردایی که کنگره نیایم با اینکه در این جایگاه 25 سال است که خدمت میکنم اگر فردا نیایم ، کنگره اگر یک آدم صفر کیلو متر ار جای من بگذارد، به این ایمان دارم که او قطعا راه را از من بهتر میرود و انجام دهد. ممکن است کار 1 ماه و 2 ماه لنگ بزند ولی بعد از دو قطعا از امروز من این کار ار بهتر انجام میدهد. پس من نیستم که به کنگره خدمت میکنم، کنگره به من خدمت میکند، من دارم از آن بهره میبرم. من اگر چیزی گیرم نیاید، من اگر امروزم با دیروزم تغییری نکرده باشد، واقعا این کار را انجام نمیدهم و اصلا نمیتوانم انجام دهم چون آدم خسته میشود. چه قدر انسان میتواند خودش را گول بزند و چه در میتواند در این شرایط بماند و زندگی کند، خسته میشود. در ذهن این باشد که من برای شما خدمت میکنم و کنگره میآیم و شما قدر من را نمیدانید، اگر اینطوری باشد من از شما طلبکار شدهام ، دیگر آموزش نمیگیرم. اگر بخواهم با خداوند شرطی کاری را انجام بدهم، دیگر آموزش نمیگیرم، چون دارم با خداوند معامله میکنم. خدایا من برای بندگانت این کار را میکنم، تو هم فلان کار را برای من انجام بده. من اصلا در حدی نیستم که بخواهم با خداوند معامله کنم. بنابراین ما هر کدام که بخواهیم کاری بکنیم برای خودمان میکنیم، ممکن است از خدمات من بهرهای به بقیه سیستم برسد. مثل سیستم حیات که به موجودی خدمت میکند، ولی آن دارد به به خودش خدمت میکند.
وظیفه اصلی دیدهبان در خلاصه گزارش سال گذشته بود. دیدن است، آیا دیدن من با دیدن شما فرقی میکند؟ بله فرق میکند؛ یعنی باید اینطوری باشد. به واسطه تجربه و نوع کاری که ما در کنگره داشتیم و انجام میدهیم، ممکن است من از بیرون نمایندگی گرگان را ببینم، ممکن است ایرداتی را در آن ببینم، که شما که در آن هستید آن ایرادات را نبینید یا حداقل امروز به مرحله ایراد نرسیده است. امروز اگر از آن اتفاق پیشگیری کنیم، آن اتفاق به یک بحران تبدیل نمیشود، به انحراف تبدیل نمیشود. چند نمونه از این ایرادات را من دیدهام را بگویم، چون اینها عمومی است: یکی اینکه وقتی نگهبان 14 ثانیه سکوت میدهد آقای مهماندار باید این سکوت را رعایت کند؛ یعنی اینکه خودش سر جایش بایستد و دوستانی که میخواهند در سالن حضور پیدا کنند را متوقف کند و بگوید صبر کنید تا سکوت تمام شود، این کمکم آموزش پیدا میشود. این سکوت به خاطر تمرکز ما است. مانند روحانیان که بالای منبر میروند اول میگویند صلوات بفرستید این هم یک جمعی را همسو میکند با هم دیگر، یعنی هر اتفاقی که در بیرون بیفتد من آن مشکل و اتفاق را پشت در میگذارم و میآیم که جلسه را متوجه بشوم، بنابراین این را خیلی رعایت کنیم، حتی اگر وسط سالن هم هستیم و داریم کتمان را در میآوریم 14 ثانیه سکوت را بایستیم و بعد تمام شد کت را دربیاوریم و روی صندلی بنشینیم.
دوم اینکه در کنگره گفتند: راهنمایان در سالن پخش بنشینند بین رهجویان. به اینصورت نباشد؛ 2 ایراد دارد و این برای خودم هم اتفاق میافتد وقتی که در جلسه کنار یک دیدهبان نشستم شروع میکنم با هم حرف زدن چون مسائل مشترک با هم داریم. ناخود آگاه ما که با هم حرف میزنیم، بقیه هم که میبینند ما حرف میزنیم آنها هم حرف میزنند و کمکم نهادینه میشود. ما الان داریم که سر تا سر جلسه استاد جلسه تذکر میدهد اما با هم حرف میزنند و این واقعا اگر یکنفر هم بخواهد از جلسه استفاده کند نمیتواند گوش دهد. یگی دیگر اینکه تعداد همسفران نسبت به مسافران خلیل کم است. تجربه نشان داده است که تعداد حضور همسفران که با مسافران همخوانی ندارد آن نمایندگی پویایی نیست، در هیچ زمینهای، از نظر مالی ضعیف است، از نظر خدمتگزار ضعیف است و این کار کاملا طبیعی است اگر من همسفرم به کنگره نیاد، اگر بخواهم به کنگره که بروم اولین چیزیکه بمن میگوید : برای چی میخواهی بروی؟ پولی که میخواهم به کنگره بدهم اولین چیزی که از من میپرسد میگوید برای چی میخواهی بدهی؟ پولت را بیار در زندگیت خرج کن، این یک ایرادش است. یکی دیگر وقتم را میخواهم در کنگره بگذارم و خدمت بکنم مرزبان بشوم ایجنت بشوم راهنما بشوم، همسر و فرزندم میگویند چرا برای ما وقت نمیگذاری؟ همهاش کنگره میروی و سیدی مینویسی و آنجا هستی، پس ما چی؟ ولی اگر خودشان کنگره بیایند، خودشان هم این لذت را میبرند و وقتشان پر است و دیگر به ما کاری ندارندو مهمتر از اینها این است که کسی که کنگره نمیاید آموزش نمیبیند. وقتی همسفرم آموزش نمیبیند بمرور زمان ما حرف یکدیگر را نمیفهمیم، مثل اینکه من رفتم کلاس زبان آلمانی همسرم نمیرود ، من آلمانی حرف میزنم او نمیفهمد و کمکم به نقطهای میرسیم که حرف هم را نمیفهمیم. الان کسانیکه سابقه بیشتری دارند مثل راهنمایان دوستان و اطرافیان و کسانیکه با آنها مصرف میکردند با آنها صحبت میکنند میبینند دیگر آنها را درک نمیکنند یا آنان ما را درک نمیکنند بدلیل اینکه سطح آموزشهایمان با هم متفاوت است آنان یک چیزی دیگر از زندگی میبینند ما یک چیز دیگر میبینیم، بنابراین حرف یکدگر را نمیفهمیم. و این اتفاق برای من افتاد. وقتی در خانواده این اتفاق بیقتد واقعا احساس تنهائی پیش میآید و و مشکلات خلیی ادامهداری را به وجود میآورد. یک نکته دیگر این است که دبیر جلسه حداکثر در سه دقیقه میتواند گزارش خودش را قرائت کند و فقط رئوس مطالب را بخواند.
در صحبتهای گذشتهی جناب اشکذری هم بیان شده که کار دیدهبان دیدن است و توسط اعضائ آن شورای برای مدت ۴ سال انتخاب میشود. اگر نیاز به دیدهبان جدید باشد در شورای مطرح میشود و هر کدام از اعضاء شخص یا اشخاص مدنظر خود را معرفی و برای انتخاب بررسی و رایگیری میکنند.
دیدهبانان هر کدام مسئول یکی از امور تخصصی در کنگره هستند و تمام قوانین جاری در کنگره را آنها وضع میکنند. بالاترین مرجع تصمیمگیری به ترتیب، بنیان کنگره۶۰، کنگره دیدهبانان و نگهبان کنگره ۶۰ میباشد. یعنی بنیان کنگره به تنهایی میتواند تصمیم بگیرد حتی اگر تمام دیدهبانان مخالف باشند. در حال حاضر بنیان و نگهبان کنگره۶۰ آقای مهندس هستند اما فردا میتواند نگهبان کنگره شخص دیگری باشد. آن دیدهبانی که نگهبان کنگره میشود به تنهایی نمیتواند تصمیمگیری کند. این نشاندهنده کار گروهی در کنگره است. در انتها این روز قشنگ را به همگی شما تبریک میگویم. از همه شما سپاسگزارم.
تقدیر از مرزبانان دوره قبل و اهداء شال مرزبانان دوره جدید





در ادامه، جشن و تقدیر از دیدهبان محترم جناب آقای مجدیان




تایپ: مسافر محمد و مسافر حسن لژیون هفتم
عکس: مسافر مهدی لژیون هفتم
ارسال: مسافر حسن لژیون هفتم
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
نمایندگی گرگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
933