English Version
This Site Is Available In English

جلسه درمان سیگار "هفته دیده بان"

جلسه درمان سیگار

خلاصه صحبت های راهنمای محترم مسافر فربد
لژیون درمان سیگار ۱۴۰۴/۰۲/۲۱

سلام دوستان فربد هستم یک مسافر.


گاهی اوقات ما فکر میکنیم  فقط کسانی به ما خدمت میکنند که آن‌ها را می‌بینیم. خدمتی به چشم ما می‌آید که برایمان قابل مشاهده باشد. اما اینطور نیست.
به عنوان مثال، آیا ما مخترع برق را دیده ایم؟
و یا زمانی که سرما میخوریم و برای ما دارو تجویز میکنند و به واسطه آن دارو ما بهبود پیدا میکنیم، آیا سازنده آن دارو را دیده ایم؟
و در خیلی مسائل دیگر هم به همین صورت است. افراد بسیاری هستند که به ما خدمت میکنند ولی ما هیچوقت آن‌ها را نمی‌بینیم.
در کنگره هم همین است.
تفکر من در زمان مصرف، به این شکل بود که فکر میکردم هرکس هرکاری برای من انجام میدهد، از روی وظیفه است. میگفتم چه ایرادی دارد؟ خب وظیفه‌اش است دیگر،
در حالی که اینطور نیست. قدرشناسی از مهم‌ترین موضوعات در زندگی است.
از این رو آقای مهندس چهار جشن در کنگره در نظر گرفته اند. هم به منظور شادی و هم برای تشکر، و به خصوص بیشتر برای تشکر.
جشن دیده‌بان، جشن ایجنت و مرزبان، جشن راهنما و جشن همسفر.
ما باید یاد بگیریم که شکرگزار باشیم، از خداوند، از راهنما، از همسر، از فرزند، از هر کسی که به نحوی خدمتی به ما میکند.
چرا که اصل شکرگزاری از خداوند، شکرگزاری از مخلوق خداوند است.
و بدانید که با شکرگزاری از کسی که به شما خدمت می‌کند، خودتان هم به سمت مسیر خدمت سوق داده می‌شوید. چرا که سیستم هستی درخواهد یافت که شما خدمت را دوست دارید.
خدمتگزار بودن در کنگره، جایگاه هایی چون راهنمایی و یا دیدبانی، چیزهای دور از ذهنی نیست. دیده‌بان ها هم یک روزی مثل شما روی همین صندلی ها نشسته بودند. در حال درمان بودند.
پس یک چیزی مثل مواد یا سیگار را زیاد بزرگ نکنید.
هدف خود را بالا قرار دهید. در زمان مدرسه می‌گفتند برای نمره بیست درس بخوان تا نمره قبولی را بگیری. اگر به قصد نمره ده درس خواندی، دو هم نمی‌گیری.
اینجا هم به همین صورت است، ما گاهی می‌آییم و زور میزنیم که سیگارمان را درمان کنیم چون هدفمان فقط همان درمان سیگار است. هدف را بالاتر قراره دهید، هدف را رسیدن به جایگاه راهنمایی قرار بدهید تا بتوانید درمان سیگار را به راحتی به دست بیاورید.
کسی که شال رهنمایی را مقصد خودش قرار می‌دهد، سیگار که عددی نیست، خیلی ضد ارزش های دیگری را هم از میان خواهد برداشت.
در آخر مسیر ضدارزش، در آخر مسیر مواد، الکل، سیگار، لذت‌جویی هیچ چیزی نیست. و شخص وقتی در سن مثلا هفتاد‌سالگی به گذشته نگاه می‌کند، می‌بیند هیچ کاری نکرده، هیچ دست‌آوردی نداشته.
ولی در کنگره، آن‌کسی که آموزش میگیرد، خدمت میکند، راهنما می‌شود، افرادی را به رهایی می‌رساند، وقتی به گذشته نگاه می‌کند، احساس میکند عمرش را تلف نکرده. احساس می‌کند با تمام وجود کنگره را زندگی کرده.
من وقتی به پانزده سال زمان مصرف خود فکر میکنم، احساس می‌کنم یک توهم، یک خیال بوده. واقعا هیچ خاطره واضحی از آن به یاد ندارم. ولی تا دلتان بخواهد از کنگره خاطرات خوب به یاد دارم. وقتی در صراط مستقیم هستی زندگی را احساس میکنی، تک به تک لحظات را لمس میکنی.
این دوره از زندگیتان که کنگره هستید، دوره پختگی شماست. دوره ایست که باید تمام تلاش خود را بکنید تا زندگی کردن را یاد بگیرید، به پختگی برسید، به اهدافتان برسید و خودتان آماده حیات بعدی بکنید. باید اندوخته ای داشته باشید که به حیات دیگر ببرید. اگر نمیخواهید هیچ چیزی با خود ببرید، حداقل حال خراب را با خود نبرید.
باید برای تزکیه و پالایش تلاش کنید. همیشه تلاش کنید که حتی اگر شده یک درصد بهتر از قبل شوید. گاهی نیروی منفی سعی دارد به شما اینطور القا کند که، خب حالا این تعداد سی‌دی هم نوشتی، این خدمت را هم انجام دادی، خب که چی؟ چه فرقی کردی؟
به این القائات توجه نکنید و به تلاش خودتان ادامه بدهید، چرا که حتی یک درصد پیشرفت، بهتر از درجا زدن است.
دست از سرزنش کردن خودتان بردارید، خودتان را دست‌کم نگیرید و بدانید که در مسیر خوبی هستید، در مسیر درستی هستید.
خدا را شکر که در جمعی هستیم که افراد حداقل ادب دارند، عشق و محبت دارند، انسان‌هایی هستند که خدمت میکنند، انسان‌هایی که برای خوب بودن تلاش میکنند، سعی میکنند آزاری به کسی نرسانند.
و درباره‌ سفر سیگار، یه جمله به شما بگویم که سفر هزار فرسنگی با قدم اول شروع میشود. قدم اول را چطور برمی‌دارید؟
قدم اول همان سه ماه دوره سازگاری است. این قدم را درست بردارید. قدر زمانی که دارید را بدانید. اینطور نیست که همیشه این فرصت باقی بماند. اگر قدر فرصتی که برایت فراهم شده را ندانی، آن را از دست خواهی داد. و آن هنگام است که تاریکی با قدرت بیشتری باز میگردد.

پس قدم اول را درست بردارید. سه ماه سازگاری را بگذرانید.
خود من، بعد از سه ماه واقعا دیگر تمایلی به سیگار نداشتم. مطمئن باشید اگر تمایل داشتم، می‌کشیدم.
ولی اول باید افکارتان را درست کنید. با افکار آشفته یک خط شعر هم نمی‌توانید حفظ کنید. از پس کوچکترین کارها برنمی‌آیید. نمی‌توانید تمرکز کنید.
افکار خود را از موضوعاتی که برای آن نمیتوانید کاری رها کنید. در بسیاری از مواقع، مسائل به بزرگی آنچه به نظر ما می‌آیند نیستند. در بسیاری از موارد ما حرص و جوش نابجا می‌خوریم. خیال میکنیم که دیگران، همه در شرایط ایده‌آل هستند و فقط ما هستیم که مشکل داریم.
برای پسرفت، برای حال بد، برای رفتن به تاریکی، بهانه بسیار هست. پس حداقل خودمان با دست خودمان برای حال بد بهانه‌سازی نکنیم.
از شما ممنونم که به صحبت‌های من توجه کردید.

نگارنده: مسافر حمید لژیون نوزدهم
ویراستار: مسافر حمید لژیون نوزدهم
تنظیم: مسافر منوچهر لژیون دوم
ارسال: مرزبان خبری مسافر وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .