شکوفهها همیشه در بهار بر شاخهها پدیدار میشوند؛ اما تو در سرما بر شاخههای درون پدیدار گشتی. این نشان حیات دوباره توست که این بار دیگر به آنچه بودی بر نخواهی گشت، زیرا بالهای پروازت به پهنای آسمان بازگشته است.
همسفر ستاره و مسافر مرتضی با دوازده سال تخریب و انواع مواد مخدر وارد کنگره شدند. به مدت ۱۰ ماه به روش DST و با دارو اپیوم با راهنمایی همسفر مریم و مسافر علیرضا سفر کردند. هماکنون ۵ سال و ۶ ماه است که با دستان پر توان آقای مهندس حسین دژاکام آزاد و رها هستند. ورزش همسفر دارت و ورزش مسافر فوتبال میباشد. خدمات همسفر ستاره در قسمت سایت، سردار و راهنمای DST میباشد. همچنین مسافرشان در جایگاههای خدمت دبیر، نگهبان، اوتی، سایت، مرزبان، راهنمای تازه واردین، راهنمای DST و سرداری خدمت کردهاند.
به دلیل تولد پنج سال رهایی این زوج خدمتگزار مصاحبهای ترتیب دادهایم و نظر شما عزیزان را به این گفتگو جلب میکنیم.
راهنما همسفر ستاره
شما همسفر دو مسافر بودهاید کمی از صبر و تلاشتان که به ثمر نشست را برایمان بگوئید؟
من با مسافرم هم زمان با هم وارد کنگره شدیم، من همسفر مسافر بودم در ادامه برادرم هم وارد کنگره شد و من به عنوان همسفر، ایشان را هم همراهی کردم. همیشه با مشخصاتی که در زندگی داشتم و حتی به آنها میبالیدم فکر میکردم آدم خیلی صبوری هستم؛ ولی وقتی وارد کنگره شدم و آموزش گرفتم متوجه شدم که من فقط مسائل و مشکلات را تحمل میکردم بدون آگاهی و حتی بدون تلاش کردن؛ ولی در کنگره متوجه شدم که اگر زمان را تحمل میکنم باید در کنارش تلاش کنم و امیدوار باشم، مانع سفر مسافرم نباشم و در این سفر او را همراهی کنم و خداوند را هزاران مرتبه شکر که هر دو این عزیزان سفرشان به ثمر رسید، رها شدند و خداوند را شکر که حال خوبی دارند.
چطور میشود در مسیر زندگی با وجود مشکلات از ادامه حیات لذت برد؟
به نظر من اگر بخواهیم با وجود مشکلات از ادامه حیاتمان لذت ببریم تنها چیزی که میتواند به ما کمک کند قانون پذیرش است و این که بدانیم مشکلات، موانع و هر چیزی که از دید ما ناخوشایند است؛ همه رحمت خداوند هستند و من اگر راجعبه این جملات صحبت میکنم، نعمتی است که کنگره به من داده است من هیچ وقت این قدرت را نداشتم که بگویم اینها رحمت خداوند هستند و همیشه بابت این که برای من اتفاقی میافتاد و بدبختی پیش میآمد همیشه شاکی بودم. تنها چیزی که به من کمک کرد تا در حال زندگی کنم و از ادامه حیاتم لذت ببرم این است که فهمیدم این مشکل وجود دارد، آن را پذیرفتم و متوجه شدم که جزئی از زندگی من است، برای اینکه من ساخته شوم و همیشه به این دید به آنها نگاه میکنم که قرار است این اتفاق به من چیزی را یاد بدهد و بعد در همان لحظه به درون خود میروم. حالا یا صبر من است یا ظرفیت یا ترس من و قرار است چیزی به من یاد دهد که یکی از نقصهای من را درست کند یا یکی از مشکلات من را درست کند و یکی از ضعفهای من را بیرون بکشد. من سعی میکنم اینگونه به مشکلات نگاه کنم تا بتوانم زندگی کنم و از ادامه حیاتم لذت ببرم.
همسفری بعد از سالها آموزش گاهی درگیر کابوسهای است که مسافرش در حال مصرف مواد مخدر است دلیل این کابوس چه میتواند باشد؟
یک همسفر با این مسائل و این سختیها شکل گرفته است و به نظر من تا حدی طبیعی است. این را من حتی بارها در لژیون هم گفتهام تا یک مقدار نرمالش طبیعی است که آدم درگیر این شود و فکر کند. اینکه تا زمان کوتاهی بعد از رهایی مسافرش فکر کند که نکند خدای نکرده برود مواد مصرف کند، به دوران سخت زندگی برگردد و آنها را برای خودش یادآوری کند، به نظر من اینها منشأ از مشکلات و ضدارزشهای درون خودمان دارد. ما اگر بتوانیم روی خودمان کار کنیم اینها از ما گرفته میشود؛ باید با ترسهایمان روبهرو شویم و آنها را از خودمان بگیریم. باید بدانیم که انسانها در حال تغییر هستند این نیست که تمام اشتباهات دوباره در وجود اینها باشد. این را بدانیم و خداوند را شاکر باشیم که کنگره هست و ما باید با امیدواری به مسیرمان ادامه دهیم و اصلاً افکارمان را به مسائل گذشته نبریم. بدانیم هر چه که از فکر ما بگذرد برایمان اتفاق میافتد؛ پس به خود ما برمیگردد اگر ما خودمان را تغییر دهیم و آموزش بگیریم ذره ذره این کابوسها کم رنگ میشود و میبینید که در تولدها و رهاییها این کابوسها به عنوان خاطره مطرح میشود و دیگر آدم به آن صورت به آنها نگاه نمیکند.

راهنما مسافر مرتضی
شما جایگاههای خدمتی زیادی را تجربه کردهاید کدام یک از این جایگاهها باعث شدند که گرههای زیادی در وجود شما باز شوند؟
خداوند را هزارانبار شکر که توانستم تا الان خدمتگزار باشم. به نظر من یکی از بهترین جایگاههای خدمتی که توانست گرههای زیادی را برای من باز کند و حل شود جایگاه ویژه و بالای مرزبانی بود؛ جایگاه مرزبانی واقعاً یکی از دورههایی بود که من توانستم خیلی روی خودم کار کنم، آموزشهایی که در مرزبانی دیدم کمکم کرد بتوانم از آن مرحله عبور کنم و بعد از دوره مرزبانی آدم دیگری باشم.
شما با فتح هر قلهای پرچم کنگره را بالا بردید و اعلام سفر کردید دلیل این کارتان را برایمان بگوئید؟
دلیل من دادن پیام کنگره به همه کسانی که به نحوی چه خودشان، خانوادهایشان، دوستان و آشنایانشان درگیر این مسئله هستند بود. بارها و بارها برایم تجربه شده است که وقتی من بالای قلهای اعلام سفر میکنم خیلیها هستند که توقع ندارند. گاهی به عنوان مثلاً لیدر گروهی میروم و وقتی که اعلام سفر میکنم خیلیها متعجب میشوند و جای سوال برای آنها پیش میآید که واقعاً اینگونه بوده؟ در چهره شماو روحیاتی که دارید چیزی مشخص نمیشود. جویا میشوند که این جایی که گفتید کنگره۶۰ کجاست؟ من بارها به شهرهای مختلف که میرویم و با آدمهای مختلف آشنا میشویم از من پرسیدهاند که در شهر ما هم نمایندگی هست؟ سایت کنگره را معرفی کردم و راهنمایشان کردهام تا بروند و پیدا کنند. همینها برای من انگیزه میشود که یک اعلام سفر ساده میتواند پیام کنگره را برساند. هم برای غریبهها و هم برای مسافران و همسفران کنگره۶۰ که شاید باعث انگیزه و امید شود. این قوت قلبی است برای من که بتوانم نور امید را در دل شخصی روشن کنم.
آیا کنگره و آموزشهایش باعث شد به این علاقه درونی خود پی ببرید؟
من قبل از کنگره هم به صورت حرفهای ورزش میکردم، کوه نوردی هم میرفتم؛ فقط تفاوتش این است که قبل از کنگره دیدگاه و تفکرم اصلاً زمین تا آسمان با الان فرق داشت و ورزش را به شکل دیگری میدیدم و جور دیگری حسش میکردم؛ ولی الان با آموزشهای کنگره اصلاً نوع کوهنوردی کردن هم فرق کرده و متفاوت شده است. بیشتر سعی میکنم لذت ببرم از آن مسیری که میروم و وقتی به هدفم فکر میکنم به سمت هدفم حرکت و تلاش میکنم؛ ولی در عین حال از مسیر هم لذت میبرم و کیف میکنم امیدوار هستم همگی این نقطه تفکر در ذهنشان ایجاد شود و آموزشهای کنگره برای همه کار ساز باشد چون وقتی که آموزشهای کنگره کار ساز میشود؛ حتی قدم زدن و پیادهروی هم به انسان حال خوش میدهد.

حضور شما در کنگره چه تأثیری در جهانبینی فرزندتان گذاشته است؟
راهنما همسفر ستاره
همانطور که همه ما میدانیم جهانبینی به طور کلی تغییر دیدگاه و نگرش است و این را خوب در کنگره درک کردهایم و فهمیدهایم. دیدگاه ما تغییر کرده، دیدگاه که تغییر کند روش زندگی هم تغییر میکند، روش تربیتی فرق میکند و اصلاً سبک زندگی آدم هم تغییر میکند و زندگی طور دیگری میشود. این خیلی در جهانبینی تأثیر دارد ما میدانیم که فرزندانمان آن چیزی میشوند که ما هستیم نه آن چیزی که ما میگویم. شاید قبل از کنگره دوست داشتیم این چیزها را به بچههایمان یاد بدهیم با زبان و گفتارمان ولی عملی نداشتیم. وقتی وارد کنگره شدیم رفتار ما هم تغییر میکند زندگی ما تغییر میکند و فرزندمان این را میبیند و به طور کلی آنها هم ناخودآگاه تغییر میکنند و جهانبینی آنها هم به مرور زمان تغییر میکند.
راهنما مسافر مرتضی:
قطعاً بیتأثیر نیست. وقتی یک فردی بدون آگاهی و دانایی، بدون هیچ ذهنیتی و یا حتی ذهنیت منفی میخواهد یک خانواده را اداره کند و یا یک فرزندی را بزرگ کند؛ مطمئناً چیزی برای انتقال ندارد و حتماً تفکرات غلطی میتواند همراهش باشد؛ ولی بعد از کنگره تمام این تفکرات به تفکرات ارزشی تبدیل میشود و تفکراتی که میتواند انسان را به جای خوب به سعادت و به قول آقای مهندس به راه مستقیم هدایت کند و این تفکرات پایه و اساس تربیت یک فرزند میشود.
از دیدگاه شما یک همسفر چطور میتواند همراه خوبی برای مسافرش باشد؟
راهنما همسفر ستاره:
یک همسفر زمانی میتواند همراه خوبی برای مسافرش باشد این را درک کند که برای درمان مسافرش وارد کنگره شده است و کمکش کند؛ ولی در اصل باید به خودش کمک کند کسی که خودش هنوز حالش خوب نیست و هنوز درگیر مسائل است نمیتواند در واقع کمک خاصی به مسافرش کند یعنی انگار هنوز مثل این است که وارد کنگره نشده و روی خودش کار نکرده است، مثل قبل زندگیش را ادامه میدهد و همان مقدار شک و تردیدها، ترسها و نگرانیها را دارد به جای این که به مسافرش کمک کند تا خدای نکرده مانع سفرش نشود. پس زمانی یک همسفر میتواند همراه خوبی باشد این است که در کنار هدفی که دارد به زودی رهایی مسافرش را ببیند، حال خوب او را ببیند شروع به کار کردن و آموزش گرفتن کند و آنها را روی خودش کاربردی کند و سعی کند افکار و اندیشههای خودش را مثبت کند.
راهنما مسافر مرتضی:
یک همسفر خوب موقعی میتواند یک همراه خوب باشد تا این سفری که در حال انجام است را یک سفر دو جانبه ببیند و ببیند که خودش هم در حال سفر همراه با مسافرش است. ببیند که با هم دیگر حرکت میکنند. اگر فقط بخواهیم طرف مقابلمان را ببینیم از اینکه که خودمان هم شاید عیب و ایراد داریم و باید رشد کنیم غافل میشویم. یک همسفر خوب موقعی میتواند یک همراه خوب باشد که آینهاش را بیشتر روی خودش بیندازد و خود را اصلاح کند، به خودش کمک کند و وقتی به خودش کمک کرد به مسافرش هم کمک میکند؛ چون در جایگاه راهنمایی یکی از بزرگترین معضلاتی که من در رابطه با همسفران دیدهام این است که از روی دلسوزی؛ خیلی خیلی خیلی نگران مسافرشان هستند، خیلی حواسشان است که کجا میرود و چه عملی انجام میدهد. مسافری که میآید تا در کنگره ۶۰ سفر کند را باید طبق رسوم کنگره و آموزشهای کنگره، دلیل را بر صداقتش بگذاریم و به او مهلت عوض شدن و تغییر کردن بدهیم. یک همسفر خوب همسفری است که در این مواقع قشنگ همراه شود و کمک کند.
کنگره در پیشرفت علم مانند قطاری است که با سرعت حرکت میکند؛ باید عملکرمان چگونه باشد تا از این قطار جا نمانیم؟
راهنما همسفر ستاره:
واقعاً این خیلی مثال قشنگی است. یکی از دلایلی که من سعی و تلاشم کردم که حضور داشته باشم و در کنگره باشم همین مثال قطار است که خیلی برای من تأثیرگذار بود و همیشه این را برای خودم تصویر سازی میکردم که من به عنوان یک همسفر باید جاری باشم؛ باید حرکت کنم. دنیا، کائنات، کنگره و هیچ کسی منتظر ما نمیماند. همه چیز در حال حرکت است. همانطور که خودتان میگویید: با سرعت در حال حرکت است، ما اگر بخواهیم از تمامی ایستگاههایی که قطار حرکت میکند، از همه مسیر لذت ببریم؛ باید خودمان را به آن برسانیم و این را بدانیم که به هر دلیلی اگر عقب بمانیم آن کسی که از دست میدهد خود ما هستم. برای این که به این قطار برسیم باید جاری و در حرکت باشیم. هیچ وقت هیچ چیز ثابت نیست. نباید با خود بگوییم که دیگر کافی است، همیشه باید در حرکت باشیم تا به آن حال خوب و آرامشی که همه ما دوست داریم برسیم.
راهنما مسافر مرتضی:
بله کنگره واقعاً مثل یک قطاری است که در حال پیشرفت است و به سمت پیشرفت حرکت میکند و هر کسی ممکن است یک جای احساس کند که به مقصد رسیده است. آقای مهندس میگویند: وقتی که ما میخواهیم برویم سمت چالوس هدفمان اگر چالوس باشد؛ باید در مسیر حواسمان به این باشد که ما هدف آخرمان چالوس بوده و ما در مسیر زیباییهای بسیار زیادی را خواهیم دید. مطمئناً وسط راه خیلی جاهای زیبایی هم وجود دارد؛ ولی هدف ما رسیدن به چالوس بوده است. بعضی مواقع ما یادمان میرود که این زیباییهای وسط مسیر است که ما را منحرف میکند؛ سر از درهها و جادههای انحرافی در میآوریم. بله باید حواسمان جمع باشد. خیلی از مواقع کائنات یا نیروهای منفی در صدد این هستند که به هر نحوی شده ما را از این قطار خارج کنند. خیلی چیزها وجود دارد یا اصلاً یکسری شرایط یا مقررات حکم فرما است که باید ما از این قطار پیاده شویم برای نمونه: یکی از آنها مقررات و حرمتهایی است که در کنگره وجود دارد مثل سیدی نوشتن. خیلیها در این چند سال اخیر نتوانستهاند با این سیدی نوشتن کنار بیایند و کاری انجام بدهند و شروع کنند، از این مسیر دور شدند و در یکی از ایستگاهها خارج شدند. مطمئناً نمیشود همه تا آخر مسیر همراه باشند ولی چه خوب است برای آن کسی که بتواند تا آخر مسیر همراه این قطار حرکت کند.

صحبت پایانی
راهنما همسفر ستاره:
بینهایت خداوند را شاکر و سپاسگزار و قدردان زحمات آقای مهندس و خانواده محترمشان و تمامی کسانی که در این مسیر ما را همراهی کردند؛ مخصوصاً راهنمایان گرانقدرمان هستم. اینکه ما میدانیم همه آدمها نیازمند راهنما و همراه هستند و در این مسیر واقعاً این عزیزان ما را همراهی کردند. وقتی یک نگاه کلی به گذشته و حالا میاندازم و میگویم: ما الان در آرامش هستیم و حالمان خوب است این اصلا به این معنی نیست که مشکلات و سختیهای ما به پایان رسیده و ما دیگر مشکلی نداریم؛ چه بسا با رشد ما این مشکلات هم رشد میکنند و حتی بیشتر میشوند ولی دیگر ما آن آدم قبلی نیستیم و ظرفیت و دانایی ما فرق کرده است. اگر ساعتها مینشستیم به چرا و اما و به مشکلاتمان نگاه میکردیم الان به راه حلشان فکر میکنیم اگر ساعتها برای موضوع بیهوده بحث میکردیم الان دیگر زمانمان را صرف آن نمیکنیم و اینها را فقط فقط مدیون آموزشهای کنگره هستیم. خداوند را هزارانبار شکر میکنم و امیدوارم که هر شخص و هر خانوادهای که خواستار درمان عزیزشان هستند راه کنگره برایشان باز شود و مسیر و زمانها را بیهوده صرف نکنند تا به آرامش و حال خوب برسند. ممنون از این که وقت گذاشتید و ممنون از شما که در کنگره زحمت میکشید تلاش میکنید انشاالله که بهترینها برایتان رقم بخورد.
راهنما مسافر مرتضی:
اگر من دنبال چیزی غیر از آن که تا الان بوده هستم حالا باید شرایط را تغییر دهم؛ باید تغییر کنم و یک چیز جدیدی به دست بیاورم کنگره ما را به این سمت میبرد،به ما یاد میدهد که چگونه تغییر کنیم، به ما آموزش میدهد و با آموزشهای ناب آقای مهندس است که آدم میتواند به راه مستقیم هدایت شود. انسان میتواند به حال خوش برسد توجه کرده باشید من همیشه در دعاهایم در حرفهای که میزنم میگویم: فقط حال خوش، حال خوش. انسان وقتی حال خوش داشته باشد به همهی آرزوهایش رسیده است، به همه حرفهایش رسیده است، به همه تفکراتش و به آرامش رسیده است. امیدوارم همه به این آرامش و حال خوش برسند. از همه کسانی که در این راه زحمت میکشند و خدمت میکنند تشکر میکنم از تمامی خدمتگزاران از جمله راهنمایان خودم تشکر میکنم و امیدوار هستم که همگی هر کجا که هستید حال خوش نصیب لحظه لحظههای زندگیتان باشد.
از راهنما مسافر مرتضی و راهنما همسفر ستاره تشکر میکنیم که وقت گرانبهای خود را در اختیار ما قرار دادند. بسیار آموزش گرفتیم و امیدواریم همیشه در مسیر سبز کنگره بدرخشند و زیر سایه آموزشهای آن باقی بمانند.
تایپ و طراح سؤال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر منیژه (لژیون شانزدهم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
206