در مورد جهانبینی و شناخت آن باید بگویم روزی که وارد کنگره شدم هیچ درکی از این واژه نداشتم، اگر میخواستم آن را در یک جمله خلاصه کنم فقط میگفتم؛ یعنی دیدن دنیا؛ اما وقتی در مشارکتها میشنیدم که همه میگویند با آموزشهای جهانبینی حالمان خوب شده این حرفها برای من عجیب و پیچیده بود، با خودم فکر میکردم یعنی چه، مگر میشود فقط با حرف حال آدم خوب شود؟ حتی به شستوشوی مغزی هم فکر میکردم! تا اینکه جزوههای جهانبینی ۲ و ۱ را تهیه و شروع به خواندن آنها کردم همان ابتدا جرقهای از امید در دل من روشن شد، کلمات کتاب مثل یک داستان دلنشین و آموزنده بودند که به جانم نشست و مجذوبش شدم. در آنجا نوشته بود جهانبینی؛ یعنی دید کلی نسبت به جهان درون و بیرون. من تا حدودی جهان بیرون را میشناختم؛ اما واژه جهان درون غوغایی در ذهنم برپا کرد، مگر میشود جسمی که من هیچگاه برایش ارزشی قائل نبودم یک جهان باشد؟ در ادامه متوجه شدم که ساکنان این جهان درونی میتوانند افراد شرور، حسود و فتنهگر باشند و در عین حال میتوانند انسانهایی دانا، آگاه، هنرمند و عاقل نیز باشند. با کنجکاوی بیشتر، خودم را با دنیای بیرون و جامعهای که در آن زندگی میکنم مقایسه کردم و برای من جالب شد؛ یعنی بین جهان درون من و دنیای بیرونی ارتباط نزدیکی وجود دارد و من تا حالا نمیدانستم؟ این پرسشها برای من جذاب بودند. کمکم دریافتم این شهر وجودی که درون من تعریف شده، همان مراتب نفس من است؛ اما آیا این شهر آباد است یا ویران، آیا من فرمانده این شهر هستم یا آن را به دست نیروهای منفی سپردهام و خودم فقط تماشاگر ویرانی آن بودهام؟ سالها نظارهگر نابودی جسمی بودم که خداوند به من امانت داده بود، بدون آنکه توان یا راهکاری برای نجاتش داشته باشم؛ اما حالا با آموزشهای کنگره، من با خود واقعیام آشنا شدم، کنگره آدرس من را به خودم داد و یاد گرفتم که اول باید دنیای درونم را آباد و آرام کنم تا بتوانم در دنیای بیرون تأثیرگذار باشم و آن را با اراده خودم زیبا و شکوفا کنم، در آن زمان است که معنی زندگی و هدف آفرینش را میفهمم، اینکه زندگی کردن و آموزش دیدن، بزرگترین معجزه خداوند است. یاد گرفتم مشکلات، نعمتهایی هستند که ما را برای رشد و فهم بهتر آماده میکنند و چه لحظه زیبایی است، لحظهای که بتوانیم گره از مشکلات خود باز کنیم.
یکی دیگر از درسهای مهمی که از جهانبینی گرفتم این بود که یادگیری هیچگاه تمام نمیشود تا لحظهای که زنده هستیم به آموزش نیاز داریم. پیش از آشنایی با کنگره، فکر میکردم آنچه در مدرسه یاد گرفتم برای تمام عمرم کافی است؛ اما در یکی از سیدیهای آقای مهندس شنیدم هر چه بیشتر آموزش ببینیم، در جهانهای دیگر نیز مشکلات کمتری خواهیم داشت، پس آموزش فقط برای این دنیا نیست بلکه ما برای زندگی در ابعاد بعدی نیز به آن نیاز داریم و چقدر دانستن این مطالب میتواند امیدبخش باشد تا با انرژی و توان بیشتری بتوانیم و بخواهیم که مشکلات را از سر راه خود برداریم؛ زیرا قبل از کنگره وجود مشکلات به هیچ عنوان برای خود من قانعکننده نبود؛ ولی الان با آموزشهای ساده و روان استاد امین میدانم مشکلات رحمت هستند یعنی چه؟ اگر سختیها در مسیر زندگی من قرار نمیگرفتند هیچ دلیلی هم برای حیات و زندگی نمیتوانست وجود داشته باشد، مگر میشود دائم در خوشی و آرامش بود بدون حرکت، در آن صورت چیزی به عنوان تفکر چه ارزشی داشت! وجود داشتن عقل و مغز جایگاهی در سیستم جسم انسان نداشت و به راستی علم جهانبینی یکی از شیرینترین علوم زندگی میباشد که هر چه در مورد آن کاوش کنیم باز هم کم است. در سیدی جهانبینی استاد امین بسیار زیبا میگویند؛ اگر یک فرد معتاد یکپنجم دانایی و جهانبینی خود را افزایش ندهد هرگز نمیتواند یکپنجم مواد خود را کاهش دهد و ممکن است این اتفاق بیفتد و مواد کنار گذاشته شود؛ اما با درونی آشفته و حال خراب که هیچ ارزشی نمیتواند داشته باشد، این یعنی مهم بودن جایگاه جهانبینی و حیاتی بودن آن که حلقهای مفقوده در اکثر زندگیهای امروزی است و کسی به آن اهمیت نمیدهد. خدا را بابت وجود استاد امین و آقای مهندس هر چقدر شکر کنیم باز هم کم است که اینقدر قشنگ علم جهانبینی و دیگر علوم هستی را با سادهترین شکل ممکن برای ما بیان میکنند.
نگارش: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
گردآوری: رابط خبری همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
53