برداشت همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم) از سیدی «ساختار درون»:
«و أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى؛ و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست.» این آیه به ما نشان میدهد که حسهای انسان مانند ترس، خشم، منیت، ناامیدی و غیره، همه محصول عمل خود اوست و چیزی جز تلاش او وجود ندارد. در جزوه جهانبینی مطلبی داریم با عنوان نفس؛ یعنی آنچه تعیین موجودیت میکند و یکسری خواستهها دارد. مطلب بعدی ساختار است که ذرّات همجنس کنار هم قرار میگیرند و تشکیل یک سیستم به نام ساختار را میدهند. ساختارها دو هدف دارند؛ یکی حفظ بقا و دیگری رشد و توسعه خود. ساختارها میتوانند به صورت هم مثبت و هم منفی باشند؛ به عنوان مثال میتوان سازمانهای مافیایی یا جاسوسی را در نظر گرفت.
این سازمانها به تنهایی نمیتوانند به هدفشان برسند و دنبال طرفدار و تشکیلات هستند. کسی که از همه قویتر است، سردسته میشود و راه میفتد و همحس و همپیمانهای خود را پیدا میکند. بعد از مدّتی تعدادشان زیاد میشود و یک فرمانده انتخاب میکنند. در درون انسان هم مشابه سازمانهای مافیایی، ذرّاتی که خواهان خشم یا خواهان ناامیدی، ترس، منیت و غیره هستند، کنار همدیگر جمع میشوند و هر کدام یک مجموعه را تشکیل میدهند و از این جهت ساختار بهوجود میآید. حال این سوال پیش میآید که چرا این ساختارها کنار همدیگر جمع میشوند؟ این ساختارها در بین خود تقسیم مسئولیت، تنظیم بودجه و برنامهریزی میکنند و این باعث میشود که در درونشان قانون به وجود بیاید.
برخلاف آنچه تصور میشود، ساختارهای منفی از قانون و نظم خاصی برخوردارند. نظم و وقتشناسی چیزهایی هستند که باعث بهوجودآمدن قدرت میشوند و این در ساختارهای منفی به شدّت به چشم میآید. منشأ نیروهای منفی در درون خود انسان است، ممکن است که ما در درون خود یک یا چند ساختار منفی داریم که در شرایط اورژانسی و مواقع خطر به کمک همدیگر میآیند؛ بهعنوان مثال اگر انسان بخواهد ساختار اعتیاد را درمان کند، ساختارهای مانند ترس، خشم، ناامیدی به سراغ انسان میآیند و به صورت شبکهای از همدیگر حفاظت میکنند. حال اگر بخواهیم این ساختارهای منفی را در درون خود اصلاح کنیم، باید بدانیم که این ساختارها به شدت مقاومت میکنند و ابزار آنها حسهای منفی است.
این ساختارها هوشمند هستند و میدانند اگر یکی از اینها از بین برود، بعد نوبت خودشان است. مسئله دیگر این است که ساختارهای منفی انرژی مورد نیازشان را از خود ما میگیرند و براساس یکسری تبدیلات که در ساختار ذهن انجام میدهند، انرژی را در خود ذخیره میکنند. زمانی که ما میخواهیم در مسیر درستی حرکت کنیم، اتفاقاتی برای ما پیش میآید که بهطور معمول با آنها روبهرو نمیشویم. نیروهای منفی در جهان هستی وجود دارند و جز صور پنهان هستی هستند و نمیگذارند انسان از تاریکی خارج شود. نیروهای مثبت و منفی در کائنات وجود دارند و فعالیت خودشان را انجام میدهند. نیروهای منفی جهان بیرون با کمک الهامات و القائات، نیروهای منفی درون انسان را بیدار میکنند و به آنها فرمان میدهند.
حال اگر این نیروها رشد کنند و تمام انسان را بگیرند، انسان تبدیل به چیزی میشود که به ظاهر انسان است؛ اما باطنش شیطان و هیولاست. ساختارها چه مثبت و چه منفی باشند باید نظم و قانون داشته باشند. تفاوت مهم ساختارهای مثبت و منفی این است که ساختارهای مثبت انرژی خود را از راه تولیدکردن به دست میآورند؛ اما ساختارهای منفی انرژی خود را از راه کشیدن، دزدیدن، تسخیر و تسلّط بر نیروهای درون به دست میآورند. ما درون خود را نمیبینیم؛ اما اگر ابزاری در اختیار ما قرار بگیرد که بتوانیم اتفاقهایی که در درونمان میافتد مانند ترس، خشم، حسادت و ناامیدی را درک کنیم که این نیروها از کجا میآیند و از چه قوانینی پیروی میکنند. حال میتوانیم با آنها از راه درست روبهرو شویم.
ساختارهای منفی برای تأمین انرژی صبر نمیکنند، آنها ابتدا خودمان را استثمار میکنند و اگر این انرژی برایشان کافی نباشد به سراغ دیگر افراد میروند. زمانی که ما میخواهیم تصمیمی بگیریم، نیروهای منفی با تزریق انرژی منفی سد راه ما میشوند؛ برای مثال میخواهیم سر کلاسی حاضر شویم؛ اما خوابمان میگیرد و نیاز به استراحت داریم در صورتی که قبلش اینگونه نبودهایم. گاهی چند فکر به ذهن انسان میآید و نمیداند کدام را انجام دهد؛ مثلاً نمیداند ازدواج کند، دنبال بدهیهایش باشد، کمبود وزنش را درست کند، اعتیادش را درمان کند و غیره و یا در مورد بسیاری از امور ما نمیخواستیم اتفاق بیفتد؛ مثلاً نمیخواستیم یک شغل را انتخاب کنیم، با فلان دختر ازدواج کنیم و غیره.
در واقع مسائلی که میخواستیم اتفاق نیفتاد از یک طرف و مطالبی که نمیخواستیم اتفاق افتاد از طرف دیگر به ما فشار میآورند و ما را عذاب میدهند که این از حقههای ساختارهای منفی است. ما انسانها در زندگی تصمیم میگیریم که الویتبندی کنیم؛ اما درستترین و مهمترین کار این است که بتوانیم رها کنیم. انسان موقعی که بخواهد همه خواستههایش را با چنگ و دندان نگه دارد، نمیتواند کار مفیدی انجام دهد؛ باید از بسیاری از خواستههای خود که دوست داریم آنها را انجام دهیم، چشمپوشی کنیم تا آن موقع به انتخاب درست برسیم. زمانی که انسان بتواند رها کند؛ قطعاً گشایش اتفاق میفتد و این کار باید با کمال رضایت و آرامش باشد و با حرص و زور و اجبار نباشد، در این زمان انسان به نقطه تشخیص و بصیرت میرسد.
انسانی که میخواهد همه خواستههایش را با هم به دست آورد، مثل این است که به باهوشترین انسان بگویی ده مسئله ریاضی را با هم و در یک زمان حل کند و هیچ شخصی نمیتواند این کار را انجام دهد. گاهی اوقات انسان نمیتواند رها کند؛ زیرا نیروهایی که به انسان وارد میشود، قدرت تشخیص را از او میگیرند. مهمترین راه برای اینکه بتوانیم بر ساختارهای منفی خودمان فائق آییم این است که از یکسری خواستههایمان بگذریم و رها کنیم، آن موقع انسان به مرحله تشخیص و دانایی میرسد و در این زمان است که انسان میتواند از تاریکیها خارج شود.
ویرایش: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
ارسال سایت: نگهبان سایت همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی بیهقی سبزوار
- تعداد بازدید از این مطلب :
80