دهمین جلسه از دور دوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی ارم، با استادی مسافر محسن و نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر مهدی، با دستور جلسه: جهانبینی 1 و 2 روز سهشنبه 16 اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر.
از نگهبان جلسه سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند، تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. بسیار خوشحالم که امروز در کنگره ۶۰، شعبه ارم حضور دارم. اینجا انرژی خاصی دارد و حس خوبی را منتقل میکند. از راهنمای محترم آقا مهدی، و آقا سعید تشکر میکنم. این شعبه با تلاشها و زحمات ایشان و خدمتگزاران دیگر راهاندازی شده است. دستور جلسه امروز درباره جهانبینی ۱ و ۲ است.
در مورد جهانبینی، تعریفی که در جزوه مطرح شده است: آنچه ما نسبت به جهان هستی برداشت، احساس، ادراک میکنیم. برای من، این تعریف در یک مثال ساده خلاصه میشود: وقتی ماشینی از پشت سر بوق میزند، من میتوانم آشفته شوم یا آرامش خودم را حفظ کنم . مهم این است که چه برداشتی از آن صدای بوق داشته باشم. می توانم تصور کنم که راننده عجله دارد و یا مشکلی دارد در نتیجه ناراحت نشوم، اما اگر جهانبینی من ضعیف باشد، ممکن است واکنش منفی نشان دهم. این موضوع در تمام ابعاد زندگی ما صدق میکند.
حالا برای اینکه بتوانیم جهانبینی درستی داشته باشیم، باید چه کنیم؟ اولین قدم، رشد آگاهی یا دانایی است. در جزوه آمده که دانایی سه ضلع دارد: آموزش، تفکر و تجربه.
آموزش همین است که اینجا در کنار جمعی هستیم آموزش می بینیم. در جاهای مختلف دیدم و صحبتهای مشابهی شنیدم اما چیزی یاد نگرفتم، چون آنچه باید میشنیدم را نشنیدم. آموزش وقتی مؤثر است که با ذهن باز و بدون منیت باشیم. راهنمای من، آقای علیرضایی، همیشه میگفتند: اگر چیزی میدانستم، اینجا نبودم. این یعنی برای یادگیری باید قبول کنیم که هنوز چیزی نمیدانیم.
تفکر ضلع دوم مثلث دانایی است. تفکر با افکار فرق دارد. افکار مدام در حال عبور از ذهن ما هستند، اما تفکر فرآیندی عمیق و از روی عقل است. برای تفکر مؤثر، باید حس خوبی نسبت به موضوع داشته باشیم. ترس یکی از عواملی است که مانع تفکر میشود. همانطور که در جزوه آمده، ترس، تفکر را میخورد. مثلاً اگر یک قاتلی دنبالتان باشد و شما بترسید، دیگر نمیتوانید تصمیم درستی بگیرید.
تجربه ضلع سوم است. تجربه دو نوع است: یکی، تجربه مستقیم مثل تجربه مصرف مواد؛ و دیگری، استفاده از تجربههای دیگران. این دومی بسیار ارزشمند است و از طریق راهنماها یا صحبتهای دیگران منتقل میشود.
اما دانستن اینها کافی نیست؛ باید آنها را کاربردی کنیم. برای من، کاربردی کردن یعنی قدم برداشتن و عمل کردن. من بهجای انجام کارهای بزرگ، کارهای کوچک اما مستمر انجام میدهم. مثل دو دقیقه کتاب خواندن، یا ده دقیقه ورزش. این کارهای کوچک به من کمک میکنند نفس خودم را تربیت کنم.
وقتی جهانبینی کاربردی شود، از حرف مردم ناراحت نمیشوم، با کسی درگیر نمیشوم و شبها با ذهن آشفته نمیخوابم. میگویم: «این فقط نظر او بود، تمام شد و رفت». استاد امین در جزوه جهانبینی مطالب را بسیار ساده و روشن توضیح دادهاند. مطالب سخت نیستند، اما اجرای آنها نیاز به زمان، صبر و استمرار دارد.
اگر فکر کنیم مشکلاتمان در یکی دو سال حل میشود، اشتباه است. باید در مسیر بمانیم، درست عمل کنیم و اجازه بدهیم نفس و صفت ما به تدریج تغییر کند.
از اینکه که به صحبتهای من گوش دادید سپاسگذارم.
.jpg)
عکس: مرزبان خبری
تایپ و بارگزاری: مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
154